• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
یکشنبه 11 اسفند 1398
کد مطلب : 96225
+
-

به‌خودت برس!

چطور به شناخت واقعی از خودمان برسیم؟ آیا این شناخت درونی به ما برای ایفای نقش‌های مهم‌تر در زندگی کمک می‌کند؟

به‌خودت برس!

یکتا فراهانی_خبرنگار

شاید برای شما هم پیش آمده باشد در شرایط خوبی قرار گرفته باشید که باید از آن احساس رضایت کنید؛ اما انگار نمی‌توانید از موقعیت خوب خود لذت ببرید و ته دلتان دچار نوعی غم و اندوه هستید که حتی دلیلش را هم نمی‌دانید! اما به‌راستی چه چیزی عامل این ناراحتی‌های پنهانی است. البته دلایل زیادی می‌تواند برای آن وجود داشته باشد، ولی یکی از آنها می‌تواند این باشد که انگار از خود واقعی‌تان دور شده‌اید. شاید مدت‌هاست اولویت‌های ارزشی خود را رعایت نمی‌کنید، شاید خود واقعی‌تان را گم کرده‌اید و شاید هم دائم می‌خواهید خودتان را به‌گونه‌ای نشان بدهید که واقعاً نیستید تا دیگران بهتر شما را بپذیرند.

تأثیرپذیری ما
در واقع ما از لحظه‌ای که به دنیا می‌آییم تحت آموزش‌های مختلف اطرافیان‌مان قرار می‌گیریم. والدین و اعضای خانواده و هر کس که از ما مراقبت می‌کند، قوانین، روش‌ها و عقاید خود را به ما تحمیل می‌کند و این بعدها یکی از مشکلات و تضادهای ماست که ما چطور باید بتوانیم معنای واقعی خواسته‌ها و ارزش‌های خود را درک کنیم.
به علاوه نکاتی که ما از دوران کودکی و پس از آن در طول زندگی می‌آموزیم، معمولاً با خواست و توانایی‌های ما برای نشان دادن خود واقعی‌مان مطابقت ندارد. ما معمولاً به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم می‌آموزیم که باید با توجه به قوانین خاصی که آموخته‌ایم زندگی کنیم و هیچ‌گاه آنها را زیر پا نگذاریم.
بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم ما در زندگی؛ انتخاب محل زندگی، همسر، شغل و... ما به‌شدت تحت‌تأثیر خانواده است. در واقع خانواده نخستین جایی است که بر ما تأثیر می‌گذارد. بسیاری از افراد مطابق ارزش‌ها و باورهای خانوادگی خود پیش می‌روند اما عده‌ای دیگر طبق روش خود عمل می‌کنند. بدون درنظر گرفتن اینکه ما در کدام گروه قرار داریم باید بپذیریم که در هر حالت خانواده‌های ما در توانایی یا ناتوانی ما برای یافتن خود واقعی‌مان نقش مهمی ایفا می‌کنند.
البته ما به‌مرور از بند خانواده بیرون می‌آییم و دوباره در بند مربیان، دوستان، همسر یا فرزندان خود قرار می‌گیریم. در واقع این بازی همان بازی قبلی است ولی بازیگرانش فرق کرده‌اند!
خانواده نخستین و معمولاً قوی‌ترین نیروی موجود در زندگی ماست که ما به آنها اجازه می‌دهیم صدای واقعی ما را از ما بگیرند.
بعد از خانواده محیط مدرسه و معلمان ما بیشترین تأثیر را بر ما دارند. البته بیشتر آنها مانند والدین نیت پاکی دارند و صلاح ما را می‌خواهند؛ اما چون بیشتر کسانی که در مدرسه هستند خودشان هم در دستیابی به اصل خویشتن مشکل دارند، ما هم یاد می‌گیریم هیچ‌وقت خودمان نباشیم. اگرچه نظم و انضباط و قوانین و امنیت در خانه و همچنین مدرسه اهمیت زیادی دارد؛ اما بخش زیادی از روش‌های ترس‌محور و خودخواهانه‌ای که برای آموزش ما به‌کار گرفته می‌شوند، ما را به توجه به خویشتن خود تشویق نمی‌کنند و به ما اجازه بیان عواطف واقعی‌مان را نمی‌دهند  و ابزار لازم برای شناخت آنچه هستیم در اختیارمان نمی‌گذارند.
یکی دیگر از عوامل مؤثر در جدایی ما از خویشتن واقعی خود ،رسانه‌ها و صنعت تبلیغات است. آنها با گفتن اینکه ما چندان خوب نیستیم و باید کالاهای آنها را بخریم تا خوب باشیم، پول زیادی به‌دست می‌آورند.
والدین، معلمان و مربیان و دیگر بزرگسالان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به ما یاد داده‌اند که باید پسر یا دختر خوبی باشیم و معمولاً هم معنای این پیام‌شان این بود که ما باید کاری را انجام می‌دادیم که آنها می‌خواستند. البته بسیاری از ما در طول زندگی و سال‌ها پس از پایان مدرسه همچنان این پیام را می‌شنویم و به آن پاسخ می‌دهیم و کم‌کم به راضی کردن دیگران عادت می‌کنیم؛ یعنی همیشه می‌خواهیم کارهایی را انجام دهیم و چیزهایی را بگوییم تا دیگران ما را دوست داشته باشند و تأییدمان کنند.
البته راهنمایی و بسیاری از تعلیماتی که با آنها بزرگ می‌شویم، به ما کمک می‌کنند تا امنیت بیشتری داشته باشیم و رعایت آنها برایمان ضروری است. ولی پیام آدم خوب یا بد بودن از همان اوایل کودکی به ما این موضوع را القا می‌کند که دیگران ما را براساس رفتارمان قضاوت می‌کنند.
یکی دیگر از مشکلاتی که مانع از بروز احساسات واقعی ما می‌شود، این است که معمولاً سعی می‌کنیم قبل از آنکه احساس خوبی داشته باشیم، فقط خودمان را خوب جلوه دهیم و وجهه قابل‌قبولی کسب کنیم.

بیندیشید که چه کنید
برخی اوقات اتفاق خیلی ساده‌ای می‌افتد. مثلاً ما باید با توجه به تأثیراتی که همه ما در مواقع مختلف از محیط اطرافمان می‌گیریم،  به درون خود نگاهی بیندازیم و بهتر با خود واقعی‌مان روبه‌رو شویم و دریابیم چرا همیشه با این موضوع مشکل داریم؛ نکته مهم نحوه برخورد و تصمیم‌گیری ما درباره خود و زندگی است که می‌تواند ما را از خود واقعی‌مان دور کند. برای آنکه بتوانیم به‌خود واقعی‌مان دست یابیم ابتدا باید محدودیت‌هایی که برای خودمان ایجاد کرده‌ایم را بشناسیم.ما معمولاً به این دلیل خود واقعی‌مان را نشان نمی‌دهیم چون می‌خواهیم هیچ‌کس متوجه عیب‌هایمان نشود.
ولی بهترین کاری که برای نشان دادن خود واقعی می‌توانیم انجام دهیم این است که ابتدا آن را بشناسیم. اگر ما بتوانیم علاوه بر اینکه خودمان را می‌شناسیم، ترس‌هایمان را هم از بین ببریم و با شجاعت آنچه را واقعاً هستیم نشان دهیم، می‌توانیم بهتر با خود واقعی‌مان روبه‌رو شویم.
برای شناخت درست خود بهتر است به هر چه می‌گویید و هر کاری که می‌کنید خوب دقت کنید. ببینید چرا ارتباط داشتن با عده‌ای را بیشتر از بقیه دوست دارید و بعضی افراد دیگر را دوست ندارید! هر چه بیشتر بتوانید بدون قضاوت، نسبت به‌خود هوشیار باشید بیشتر هم می‌توانید خودتان را بشناسید. ببینید چطور می‌توانید خود و زندگی خود را زیرنظر داشته باشید. حضور در لحظه اکنون به جای فکر کردن به گذشته و نگرانی درباره آینده به شما کمک می‌کند تا به شکلی سازنده به‌خود توجه کنید.

برای شناسایی درونتان وقت بگذارید
این هم کار سختی نیست. فقط کافی است برای آنکه خود را بشناسیم و به‌خود واقعی‌مان دست پیدا کنیم، برخی اوقات تصمیم بگیریم که رشد کنیم. برخی درباره این شناسایی جدی و واقعی گاهی مقاومت می‌کنند اما باید بدانیم که هر قدر بیشتر در پی رشد خود باشیم، بیشتر هم می‌توانیم خودمان را بشناسیم و تصمیم بگیریم که واقعاً آنچه را می‌خواهیم دنبال کنیم. بنابراین هیچ‌گاه وجود خویشتن را نادیده نگیریم. ولی ناگفته پیداست که بسیاری از ما نیز از ترس‌های خود فرار یا آنها را پنهان می‌کنیم؛ دلایل این ترس‌ها هم کاملاً مشخص است چون این شناخت‌ها ناراحت‌کننده یا خجالت‌آور به‌نظر می‌رسند. متأسفانه از میان برداشتن کامل ترس امکان ندارد و البته درست هم نیست. ترس، بخش مهمی از رشد است اما اگر صحیح با آن برخورد کنیم می‌توان به روشی مثبت از آن استفاده کرد. البته در بسیاری مواقع مشکل اصلی ترس نیست؛ بلکه مقاومت در برابر ترس و تلاش ما برای نادیده گرفتن آن است. بنابراین بهترین راه آن است که بتوانیم با ترس‌های خود روبه‌رو شویم، آنها را بپذیریم و از کنارشان بگذریم. در واقع هنگامی که می‌پذیریم ترسیدن یکی از مهم‌ترین روحیات اولیه هر انسانی است و اینکه هر کس هر قدر هم آرام، متکی به نفس و موفق هم که باشد، باز ترس را تجربه می‌کند، در آن صورت می‌توانیم واقعاً با ترس‌ها و همچنین با خود واقعی‌مان روبه‌رو شویم. افرادی که در زندگی به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند و از آن مهم‌تر، کسانی که می‌توانند احساس واقعی موفقیت را برای خود به‌وجود آورند، از ترس فرار نمی‌کنند و صادقانه با آنها روبه‌رو می‌شوند.

به‌خودتان برسید
خیلی‌ها همیشه می‌گویند من همانی هستم که بودم. غرور خاصی در این جمله نهفته است اما واقعیتش این است که فرد باید یک رضایت و عشق درونی به‌خودش داشته باشد. ما زمانی که به‌خودمان ایمان و باور داشته باشیم آن وقت می‌توانیم بسیاری شناخت‌های لازم را از خودمان پیدا کنیم. مهم‌ترین عامل برای اینکه بتوانیم واقعاً همانی باشیم که هستیم قدردانی کامل از وجود خویش است. البته این به آن معنا نیست که مغرور باشیم و خود را کامل بدانیم یا انتظار داشته باشیم همه‌‌چیز را بدون کم و کاست  انجام دهیم. اینکه قدر خود را بدانیم باید به‌خودمان عشق بورزیم . بخشیدن خویشتن نیز نقش مهمی در آشتی با وجود خود دارد. هنگامی که بتوانید زیاد به مردم سخت نگیرید، آنها نیز شما را خواهند بخشید. ما معمولاً به مسائل، شکست‌ها و اشتباهات خود می‌چسبیم و گاهی به شکلی باورنکردنی خود را درباره آنها ملامت می‌کنیم. فراموش نکنید اینکه بتوانیم در زندگی، خودمان باشیم به انتخاب، تعهد و اراده ما بستگی دارد. بنابراین ببینید می‌خواهید در زندگی چه نقشی داشته باشید و با دیگران چطور ارتباط برقرار کنید.

خانواده اولین اثر گذار
بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم ما در زندگی؛ انتخاب محل زندگی، همسر، شغل و... ما به‌شدت تحت‌تأثیر خانواده است. در واقع خانواده نخستین جایی است که بر ما تأثیر می‌گذارد. بسیاری از افراد مطابق ارزش‌ها و باورهای خانوادگی خود پیش می‌روند اما عده‌ای دیگر طبق روش خود عمل می‌کنند. بدون درنظر گرفتن اینکه ما در کدام گروه قرار داریم باید بپذیریم که در هر حالت خانواده‌های ما در توانایی یا ناتوانی ما برای یافتن خود واقعی‌مان نقش مهمی ایفا می‌کنند

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :