
شعارزدگی

لادن موسوی _ روزنامهنگار
«خروج» ساخته ابراهیم حاتمیکیا، مثل همه کارهای این کارگردان نگاهی به آدمهای جنگ دارد. این آدمها که حالا دیگر پیر شدهاند و همه، آنها را فراموش کردهاند، محصولات کشاورزی خود را براثر خطای استانداری از دست دادهاند و میخواهند برای دادخواهی به نزد رئیسجمهور بروند (با تراکتورهایشان)! حاتمیکیا که نمیشود در استادیاش برای خلق فضاهای کششدار و دراماتیک حرفی بر زبان آورد، این بار بهدنبال فیلمی در ژانر «فیلم جادهای» رفته و فیلم را هم خیلی خوب آغاز میکند. فرامرز قریبیان هم در نقش «رحمت» کاملا باورپذیر است! فیلم اما از آنجا به بیراهه میرود که حاتمیکیا بهدنبال کمدی دیالوگ و موقعیت میرود! فیلم ناگهان از درام بیرون میآید اما متأسفانه در ورود به حیطه کمدی هم توفیقی ندارد! حاصل، فیلمی است سرگردان میان این دو جاده که به هیچ صراطی مستقیم نیست؛ نه میشود به جدیت در آن تعمق کرد و نه به آن خندید! نمونه این لودگیهای بیجا و بیخاصیت در دعوای بین راه ریشسفیدان است یا شیرجه یکی از آنها در آب از بالای کوه..! پیرمردانی که قرار است کمیک باشند، غلو شده هستند و غیرقابل باور. از آن طرف جوانان فیلم هم غریبند و کلیشهای؛ جوانانی که مثلا «امروزی» هستند و «خارج از جاده» کار، اما با کارها و تیپهای کاریکاتوری! آقای حاتمیکیا اگر 4 تا از این جوانها را واقعا دیده بود، میدانست که آن طرز لباس پوشیدن با دستمال سر و ادا و اطوار مال ٢٠ سال پیش بود! در ضمن «off road» را به این شکل مینویسند نه «ofroad» که مثلا در صفحه اینستاگرام آنها میبینیم! این غلط املایی بهتنهایی مهم نیست! مهم این است که نشان از دوری و نشناختن کارگردان از سوژه فرعی فیلمش که جوانان، دنیای مجازی و پخش خبر در آن است، دارد! تصاویر فیلم واقعا زیبا هستند و شاهد پلانهایی بینظیر و استتیک هستیم که نشان از استادی کارگردان و صدالبته کار زیبای «وحید ابراهیمی»، فیلمبردار «خروج» دارد! حرف فیلم اما آنقدر شعاری و پروپاگانداست که متأسفانه در آخر چیزی از این زیباییها به یادمان نمیماند! حاتمیکیا، رئیسجمهور را مسئول همهچیز در مملکت میداند! همه تقصیرها و بخششها به گردن رئیسجمهور است! و در آخر بدجنس داستان اطرافیان او هستند! این دیدگاه فیلم این سؤالات را برای من بهوجود آورد که آقای حاتمیکیا که دیگر از خود این نظام هستند، چرا دیگر این فکر را میکنند؟ یا شاید فقط سعی در پخش این تفکر دارند؟ و واقعا قصد فیلم از این همه تأکید بر این موضوع چیست؟ غیر از این، فیلم پر است از شعارهایی مثل اینکه «دنیای مجازی و جوانان بیکار و عار، بهدنبال بزرگنمایی مشکلات هستند» و دروغ میگویند!
شخصیت زن فیلم هم که اول با تعجب و خوشحالی فکر کردم که شخصیتی درست و قوی است، سریعا به عادت فکری سنتاندیشان از شیرزن به خدمتکار گروه تبدیل میشود و وقتی همه مثلا در حال استراحتند و نماز، او آب و داروهایشان را میآورد و تر و خشکشان میکند. از طرفی دیگر حتی دلیل آمدنش با کاروان هم که در اول اعتراض او مثل همه است با طرح علاقهاش به قریبیان از بین میرود تا به زنی که از روی علاقه دنبالهروی مردان است، تبدیل شود که جای ناراحتی دارد؛ مخصوصا که «پانته آ پناهیها» توانسته به خوبی از عهده نقش بربیاید! اشتباه بزرگ حاتمیکیا این است که به جای ساختن فیلمی که در آن حرف و نکتهای نهفته است بهدنبال طرح شعر و تبلیغات فکری در قالب فیلم رفته است! خروج از لحاظ تصویری، بازی و کارگردانی زیباست؛ داستانی برگرفته از واقعیت، اما آنقدر ناواقعی و شعارزده که اصلا به دل نمینشیند.