گفتوگو با زهرا شجاعی، مشاور رئیس دولت اصلاحات که عضو ستاد استقبال از امام بود
خبرنگار خیابان ایران بودم
بهنام سلطانی
تصویری را که از خانههای مجلل و پر زرق و برق برخی سیاستمداران در ذهنمان داشتیم بعد از ورود به خانه یکی از سیاستمداران سالهای نه چندان دور رنگ باخت. در این خانه آنچه بیش از هر چیزی دیگری به چشم میآید و هر تازه واردی را مجذوب میکند، تصویری بزرگ از امام(ره) است که با یک قاب ساده تزیین شده است. خانه زهرا شجاعی، عضو کمیته دانشجویی استقبال از امام(ره) که در دولت اصلاحات ریاست مرکز امور مشارکت زنان و چندین مسئولیت سازمانی دیگر را برعهده داشت ساده و بیآلایش است، همینطور سبک زندگی و سلوکی که فصل مشترک زندگی همه سیاستمدارانی است که در رکاب امام (ره) پا به عرصه سیاست گذاشتند و در مکتب رهبر فقید انقلاب، درس ساده زیستی آموختند. زهرا شجاعی یکی از زنان انقلابی است که در بطن اتفاقات ریز و درشت بهمن 1357حضور داشته و خاطرات بسیاری از روزهای ورود امام(ره) به ایران و پیروزی انقلاب دارد. او یکی از فعالان سیاسی حوزه دانشگاه در سالهای قبل از انقلاب بود و به واسطه فعالیتهای سیاسیاش به عضویت کمیته دانشجویی استقبال از امام(ره) درآمد. در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب، با او درباره خاطرات ورود امام(ره) به کشور و اتفاقات حول دانشگاه، مدرسه رفاه و مدرسه علوی گفتوگو کردهایم.
فعالیتهای سیاسی شما از چه سالی شروع شد و چگونه وارد جریانات سیاسی قبل از پیروزی انقلاب شدید؟
من متولد سال 1335هستم و زمانی که انقلاب به پیروزی رسید 22سالم بود. آشناییام با شخصیت حضرت امام(ره) به سالهای نوجوانی که مقلد ایشان بودم و امام را در مقام مرجع تقلید و فقیه میشناختم، مربوط میشود. خانواده هم در ابراز علاقه و ارادت به امام(ره) نقش داشت. بعدها متوجه شدیم که ایشان بهعنوان یک رهبر دینی و مبارز سیاسی به نجف تبعید شدهاند و این خبرها را معمولا از پدرم میشنیدم که یکی از طرفداران امام(ره) بود. حتی در خاطرم مانده که در جریان قیام 15خرداد 1342و اعتراض بازاریهای تهران، پدربزرگم با حالت پریشانی به خانه ما آمد و آن روز که 7سالم بود از پدربزرگم شنیدم بهدلیل دستگیری آیتالله خمینی، بازار تهران تعطیل شده است. در نوجوانی هم با خواندن آثار دکتر شریعتی با مسائل انقلاب بیشتر آشنا شدم تا اینکه بهعنوان دانشجوی رشته علوم سیاسی به دانشگاه راه پیدا کردم و با قرار گرفتن در محیط دانشگاه و فعالیت در انجمن اسلامی آرام آرام به سمت فعالیتهای سیاسی کشیده شدم.
در سالهای قبل از انقلاب، بستر برای انجام فعالیتهای سیاسی دانشجویان مهیا بود؟
من ورودی سال1354 دانشگاه تهران بودم و در آن سالها به واسطه اتفاقاتی که در جامعه رخ میداد، فضای سیاسی در حال باز شدن بود. وقتی کارتر رئیسجمهور آمریکا شد به توصیه دولت دمکرات آمریکا، شاه تصمیم گرفت آزادیهای سیاسی و اجتماعی را بیشتر کند. وقتی جلوتر رفتیم تعدادی از زندانیان سیاسی آزاد شدند و گروههای مختلف حقوق بشری برای بازدید از زندانها به ایران آمدند. رژیم در و دیوار زندانها را رنگ میکرد تا آثار شکنجهها از بین برود. همه این اتفاقات دست بهدست هم داد تا تنفسی ایجاد شود و همین تنفس باعث شد تا آتشی که زیر خاکستر بود شعلهور شود و انقلاب به پیروزی برسد.
به نظرتان مهمترین چیزی که در به وجود آمدن انقلاب تاثیر داشت، چه بود؟
البته پدیدههای اجتماعی و سیاسی فقط یک عامل ندارند و مجموعه عواملی باید دست بهدست هم بدهند تا یک جریان عظیم سیاسی و اجتماعی مثل پیروزی انقلاب به سرانجام برسد. انقلاب اسلامی بیش از هر چیز متاثر از عوامل اجتماعی بود و اگر شرایط آن روزهای جامعه نبود شاید انقلاب دیرتر بهوقوع میپیوست یا به شکل دیگری بروز پیدا میکرد.
شما در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، عضو کمیته دانشجویی استقبال از امام(ره) بودید. چطور شد که بهعنوان یک دانشجو و فعال سیاسی تازه کار به ستاد استقبال راه پیدا کردید؟
دانشجویان فعال دانشکدههای مختلف در محیط دانشگاه با هم در ارتباط بودند. من دانشجوی علوم سیاسی بودم اما با خانم دکتر شیرین ظفرقندی که با هم در یک دبیرستان درس خوانده بودیم و یکی از دانشجویان فعال دانشکده پزشکی بود ارتباط داشتم. او به اتفاق دکتر وجیهه مرصوصی- همسر سعید حجاریان- جزو نخستین تیم خانوادههای مذهبی بودند که به دانشگاه راه پیدا کردند و در سال 1352مدل حجاب اسلامی بدون چادر را در دانشگاه باب کردند. در محیط دانشگاه با چنین افرادی ارتباط داشتم و همین ارتباطها باعث شد خانم ظفرقندی مرا به جلساتی که قرار بود برای مهیا کردن مقدمات ورود حضرت امام(ره) به کشور برگزار شود دعوت کند. یک روز خانم ظفرقندی از من خواست به جلسهای که حوالی خیابان ایران برگزار میشد بروم و از همان روز عضو کمیته دانشجویی ستاد استقبال از امام(ره) شدم. حاج احمدآقا هم رابط حضرت امام با ستاد استقبال بود و گفته بودند تعداد خانمها و آقایان برای عضویت در کمیته دانشجویی استقبال از امام(ره) مساوی باشد.نگاه ویژه امام به زنان در همان تصمیمات به ظاهر ساده ملموس بود.
در کنار ستادها و کمیتههایی که برای استقبال از امام(ره) تشکیل شد، توده مردم چگونه برای ورود امام(ره) به کشور آماده میشد؟
قبل از ورود امام(ره) به کشور و در دوران دانشجویی ما، یک دستور خودسازی منتشر شد که 10بند داشت. در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، کسی جرأت نداشت اسم آیتالله خمینی را به زبان بیاورد و به همین دلیل میگفتند این دستور از نجف آمده است. این دستور خودسازی که یکسال قبل از پیروزی انقلاب منتشر شد روی نسل جوان آن موقع تأثیرگذار بود و شامل توصیههای دینی و اجتماعی میشد؛ مثلا اینکه نماز را اول وقت بهجا بیاورید، نمازهای پنجگانه را در 5 وقت بخوانید، ورزش کنید، اخبار روز دنیا را دنبال کنید، دعای روزهای سهشنبه را بخوانید، به مجالس پرخرج نروید و چنین مجالسی را برپا نکنید. این دستور خودسازی مثل ده فرمان حضرت موسی(ع) برای مردم مقدس بود و در قالب تراکتهای کوچک و روی کاغذهای اوزالید چاپ میشد تا بهدست مردم برسد، بدون اینکه اسمی از حضرت امام(ره) پای آن باشد. من سندی ندیدم مبنی بر اینکه این 10فرمان از سوی حضرت امام(ره) صادر شده باشد اما هر چه بود کار خودش را کرد و تأثیر خودش را روی توده گذاشت. معتقدم انقلاب مصداق این آیه بود که میفرماید «إِنَّالله لاَیغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، یعنی مردم ابتدا تغییر را از خودشان شروع کردند و جامعه هم با گذشت زمان تغییر کرد.
در روزی که امام(ره) به کشور وارد شدند چه مسئولیتی داشتید؟
چند روز قبل از 22بهمن به عنوان خبرنگار در خیابان ایران حضور داشتم و همه اتفاقات را ثبت میکردم. این اولین حکمی بود که برایم صادر شد. قرار بود امام(ره) در روز هفتم بهمنماه وارد کشور شوند اما گفتند فرودگاه بسته شده و آمدن امام(ره) به 12بهمن موکول شده است. برای اعضای کمیته دانشجویی ستاد استقبال از امام(ره) کارتهایی صادر کرده بودند و به ما گفتند ساعت 5صبح روز 12بهمن با در دست داشتن این کارتها جلوی در بیمارستان هزارتختخوابی حضور داشته باشید. وقتی به آنجا رفتیم، ما را با اتوبوس به فرودگاه مهرآباد بردند تا در مراسم مختصر ورود امام(ره) به فرودگاه تدارک دیده شده بود حضور داشته باشیم. در آن مراسم حس مشترکی داشتیم که انگار جمع احساسهای مختلف بود. شوق دیدن امام(ره) و در عین حال ترس از اینکه نکند هواپیمای امام(ره) را بزنند و این دیدار تاریخی هرگز محقق نشود. من عکس امام(ره) را که از پدرم گرفته بودم، سالها پشت قاب عکس دیوار اتاقم پنهان کرده بودم و حس عجیبی بود که میتوانستم ایشان را از نزدیک ببینم.
ظاهرا محمد اصفهانی هم عضو تیم دانشآموزان بود و در همان مراسم قرآن قرائت کرد.
محمد مهدی واعظی (اصفهانی) پسر استاندار اصفهان در زمان انقلاب و نفر برتر قاری قرآن مدرسه علوی بود. پدر محمد اصفهانی پزشک بود و در جریان اعتراضها و راهپیماییهای قبل از پیروزی انقلاب زخمیها را در مطبش درمان میکرد. خانم منیژه بوستان هم خاله محمد اصفهانی و یکی از معلمان مدرسه رفاه بود. او به واسطه همین ارتباطها و از آنجا که خانوادهاش جزو معتمدان امام(ره) بودند برای قرائت قرآن انتخاب شد. بعد از قرائت قرآن و سرود و با اینکه روحانیون در مراسم حضور داشتند، فقط پیام دانشجویان خوانده شد و این موضوع اهمیتی را که امام(ره) برای جوانان و دانشجویان قائل بودند، نشان میداد.
بعد از پیروزی انقلاب و آرام شدن جو عمومی با حضرت امام(ره) ملاقات خصوصی هم داشتید؟
اولین ملاقات خصوصی ما با حضرت امام(ره) در خیابان ایران و مدرسه علوی بود. آن موقع معلم مدرسه رفاه بودم و قرار شد امام(ره) به مدرسه رفاه بیایند. گفتند قرار است امام(ره) یک شب در نمازخانه بخوابند و بعد هم به دبستان علوی که موقعیت بهتری داشت بروند. مردم گروه گروه به دیدن امام(ره) میآمدند و میزان استقبال بسیار زیاد بود. صبح تا ظهر بانوان و بعدازظهرها آقایان به دیدار امام(ره) میآمدند. امام(ره) چند دقیقهای پشت پنجره میآمدند و با مردم ملاقات میکردند و همینطور بهترتیب گروههای بعدی وارد مدرسه میشدند تا ایشان را از نزدیک ببینند. خیلیها بعد از دیدن امام(ره) بهشدت منقلب میشدند و به همین دلیل گوشهای از مدرسه علوی را برای امدادرسانی به این افراد اختصاص داده بودند. قبل از 22بهمن، همکارانم در مدرسه رفاه با من تماس گرفتند و گفتند حضرت امام(ره) میخواهند با کادر مدرسه دیدار کنند.نماز جماعت را پشت سر حضرت امام(ره) خواندیم و بعد از نماز به آمفیتئاتر رفتیم. چند دقیقه بعد هم امام با آرامش و صلابت خاصی وارد شدند و ما در فاصله دو قدمی ایشان نشستیم. چنان حسی عجیبی داشتم که در طول ملاقات با حضرت امام فقط اشک میریختم. نسل ما نمیتواند احساسش نسبت به امام را توصیف و به نسل جدید منتقل کند.