خواب در فنجان خالی
یلدا آذری- خبرنگار
تماشاگرانی که در سرمای بهمنماه سال1381 پشت درهای بسته تالار قشقایی تئاتر شهر منتظر شروع اجرای نمایش «خواب در فنجان خالی» بودند، تنها چند دقیقه بعد از آغاز اجرای این نمایش اطمینان پیدا کردند که آن انتظار سرد ارزشش را داشت.
کیومرث مرادی بار دیگر آنان را با اجرای متنی از نغمه ثمینی هیجانزده کرده بود؛ نمایشی که همچون نمایش قبلی این گروه، «رازها و دروغها» با بازی خیرهکننده پانتهآ بهرام روی صحنه رفت و البته احمد ساعتچیان و مریم کاظمی نیز او را همراهی میکردند تا گروه 3نفره بازیگران نمایش «خواب در فنجان خالی» کامل شود.
این نمایش اثری دیگر از گروه تئاتر «تجربه» بود؛ هرچند که پانتهآ بهرام بهعنوان بازیگری میهمان از گروه تئاتر «امروز» در آن حضور داشت.
«خواب در فنجان خالی» روایتگر زندگی زوج جوانی بود که در انتظار مرگ عمه خود بهسرمیبردند. عمه میمیرد اما ناگهان دوباره زنده میشود و شروع به جوان شدن میکند.
در اجرای این اثر بارها زمانها به هم میآمیخت و ما از لحظه معاصر ناگهان به دوره قاجاریه و فرمان مشروطیت پرتاب میشدیم.
نغمه ثمینی، نویسنده نمایشنامه اعتقادش بر این بود که شخصیتهای این نمایش در دورهای با یک تقدیر تاریخی روبهرو میشوند و چون نسبت به آن آگاه نیستند، بهگونهای در برابر آن تسلیم میشوند اما زنده شدن پیرزن ثابت میکند که میشود بر این تقدیر تاریخی هم فائق آمد؛ یعنی ادامه داستان، تکرار دوباره شرایط نیست.
«خواب در فنجان خالی» هم یکی دیگر از نمایشنامههای سهگانه ثمینی بود که نگاهی به تاریخ داشت و در این رهگذر نظارهگر زندگی زنی بودیم به نام «ماه لیلی» که در دوره جوانی خودش لعبتی بود و البته زنی روشنفکر که هوای سیاست داشت و با سیاسیون هم نشست و برخاست میکرد و چنین زنی بلندپرواز اما با آن همه خیل عاشقان، قربانی هوسرانی نااهلان منورالفکرنما شد و نه به آرمانهای سیاسیاش رسید و نه رنگ آسایش را در زندگی شخصیاش دید.
این نمایشنامه برای کیومرث مرادی هم فرصتی فراهم میکرد تا به علاقه خود در زمینه رئالیسم جادویی پاسخ گوید.
نمایش در همان جشنواره تئاتر فجر هم خوش درخشید و سرآغازی شد برای اجرای نمایشهای بعدی این گروه؛ یعنی «شکلک» و «رویای شب نیمه پاییز» که تقریبا به همین سبک و سیاق اجرا شدند.