این زن اعتماد به نفس میدهد
غزاله منتظم 400نفر از افرادی را که معلولیت دارند، جذب سوارکاری کرده است. او میگوید مهم بیرون آمدن این افراد از خانهها و حضورشان در اجتماع است. منتظم با این فعالیتها نامزد گرفتن جایزه روز جهانی زن است
لیلی خرسند- روزنامه نگار
غزاله منتظم، زنی است که میتواند جایزه روز جهانی زن را بگیرد. با پیشنهاد فدراسیون جهانی سوارکاری، کمیته بینالمللی پارالمپیک او را نامزد گرفتن این جایزه کرده. 4زن دیگر رقیب او برای گرفتن این جایزه هستند. شاید خیلی از زنان و مردان ایرانی آرزو کنند که این جایزه به غزاله برسد، اما چه فرقی میکند این جایزه به او برسد یا نه مهم کارهایی است که او در یک دهه گذشته کرده، کارهایی که خیلی هم دیده نشده. مهم پسران و دخترانی هستند که در خانههایشان حبس شده بودند، هم خودشان و هم خانوادههایشان اما حالا آنها و خانوادههایشان سوارکار شدهاند. بچهها آرزوی رفتن به مسابقات جهانی و پارالمپیک را دارند و مادران و پدرانی که امید چندانی به آینده آنها نداشتند، برای روزهای خوش نقشه میکشند. منتظم، دکترای تخصصی تغذیه دام گرایش اسب، مدرس سطح یک فدراسیون جهانی سوارکاری و مدرس دانشگاه است.
ایده راهاندازی سوارکاری معلولان از کجا آمد؟
سال1384 بود که در درساژ فعالیت میکردم. متوجه شدم رشتهای به نام پارادرساژ هم داریم. پیگیر شدم، دیدم این رشته برای افرادی است که معلولیت دارند. این اتفاق با بازدید بچههای بهزیستی از باشگاه من همزمان شد. یکی از بچههایی که به باشگاه آمده بود، یک پایش پروتز بود. همه تقریبا هم سن بودند، حدود 11-10 سال داشتند و برای سوار اسب شدن، رقابت داشتند. بقیه به بچهای که پایش پروتز بود، میخندیدند و مسخرهاش میکردند و میگفتند تو که نمیتوانی. به آنها گفتم که دوستشان را سوار اسب میکنم. وقتی سوار شد، اسب نقص بچه را جبران کرد. همان موقع ایده سوارکاری افراد دارای معلولیت به ذهنم رسید. از سال1386 در باشگاه خودم شرایط را برای سوارکاری این افراد فراهم کردم. از سال1390 هم کمیته سوارکاری افراد دارای معلولیت و جانبازان را راهاندازی کردم.
افرادی که معلولیت دارند، خیلی راحت از خانه خارج نمیشوند، چه برسد به اینکه ورزش کنند. استقبال آنها از سوارکاری چطور بود؟
همه افرادی که معلولیت دارند، به جز آنهایی که ضایعه نخاعی دارند، میتوانند سوار اسب شوند. البته افراد با ضایعه نخاعی هم اگر فیکس شوند که دوباره آسیب نبینند، میتوانند سوارکار شوند. به هرحال مقاومت اولیه را داشتیم. به هرحال آنها با موجودی به اسم اسب آشنا نبودند و تجربهای در سوارکاری نداشتند. ما اول وقت گذاشتیم و این رشته را معرفی کردیم. در انجمنها و جاهایی که افراد دارای معلولیت حضور داشتند، میرفتیم و از این رشته صحبت میکردیم. بعد از معرفی، مرحله استعدادیابی بودیم. بعد از آشنایی، استقبال خوب بود. با اینکه سرعتمان کم بود ولی آرامآرام مخاطب جذب شد. همزمان متوجه شدیم به سبک طب ابنسینا در اروپا از اسب برای توانبخشی کمک میگیرند. ما با کمک کادردرمانی دانشگاه شهید بهشتی، کار توانبخشی با اسب را هم شروع کردیم.
در ایران سوارکاری افراد معلول را نداشتیم. کار با آنها خیلی حساس است. در آموزش مشکلی نبود؟
ما از سال2015 از فدراسیون جهانی سوارکاری درخواست کردیم که به ما مشاوره و کمک بدهد. آنها سال2016 یک مشاور فرانسوی را به ایران اعزام کردند. از همان سال تا حالا سرمربی ایران است. از همان سال استعدادیابی را انجام دادیم. هماکنون 26سوارکار حرفهای داریم. منظور از حرفهای در حد خودشان است. از این بین این نفرات هم برای بازیهای پاراالمپیک2024 آماده میشوند.
فعالیتها فقط در تهران متمرکز است؟
نه اصلا. ما در 16استان فعال هستیم و در کل 400سوارکار داریم.
افرادی که معلولیت دارند، استانداردهای مشخصی هم میخواهند. در سوارکاری این استانداردها خاصتر است. امکان استانداردسازی در همه باشگاهها بوده؟
همه باشگاههایی که برای سوارکاری افراد دارای معلولیت درنظر گرفته شده، مناسبسازی شده است. رمپ تهیه شده، آستانه درها را درست کردهایم، سرویسهای بهداشتی مناسبسازی شدهاند. تجهیزات حرفهای، بالابرهایی که فرد را به کنار اسب ببرد، زینهای تطبیقی مناسب هر فرد، اسبهای تطبیقی که تربیت شدهاند و... در این باشگاهها هست. ما خیلی کار کردهایم اما هنوز هم در شروع کار هستیم. فدراسیون جهانی سوارکاری هم تا سال2024 ما را حمایت میکند. در شرایطی که در ایران برای افراد کمتوان و دارای معلولیت، ابتداییترین امکانات را هم نداریم، تصورش سخت است که آنها بتوانند سوارکاری کنند.
ما باید معلولیت را بشناسیم و کسانی که با افراد دارای معلولیت کار نمیکنند، آنها را نمیشناسند. ما سالهاست که داریم تلاش میکنیم، به آنها معلول نگوییم و بگوییم افراد دارای معلولیت ولی همین یک مورد رعایت نمیشود. این مشکل فقط در ایران نیست در خیلی از کشورهای دیگر هم هست. در آلمان برای اینکه حقوق افراد دارای معلولیت رعایت شود، قوانین را نوشتند، قوانینی برای استفاده آنها از مترو و پارکینگ. مهم این است که ما میتوانیم این افراد را از خانه بیرون بیاوریم. بیشترین جایی که آنها مراجعه میکنند، کلینیکهای کاردرمانی است. کار این کلینیکها قابل احترام است. اما بعد از یکسال کلینیک رفتن، کار تکراری میشود. اما بچهها دلشان لک میزند که آخر هفته شود و با خانواده به باشگاه بیایند و به اسبها هویج بدهند و برگردند. اسب وسیله توانبخشی است، به جای اینکه در کلینیک باشد، در باشگاه است.
بچههایی را داشتهاید که بعد از سوارکاری حالشان بهتر شده باشد؟
خیلی از بچهها هستند که با سوارکاری حالشان بهتر شده. ما سوارکار نابینایی را داریم که اگر کسی او را نشناسد، متوجه نمیشود که او نمیبیند. پابهپای بچههای نرمال سوارکاری میکند. اسب چشمهای او میشود. سوارکاری ایجاد انگیزه میکند ولی بیشتر اعتماد به نفس را بالا میبرد. خیلی از افرادی که معلولیت داشتند، بعد از سوارکاری وارد جامعه شدند. جمیله رضازاده یکی از بچههایی است که اعتماد به نفسش بالا رفته. هفتههای پیش در برنامه زنده شبکه خبر، مصاحبه داشت. با اعتماد به نفس حرف میزد. او به قدری استقلال فکری پیدا کرده که در زندگیاش هم مستقل شده. با اینکه روی ویلچر مینشیند ولی در کیش جدا از خانواده زندگی میکند. سهیل کریمی یکی از نفراتی است که برای رفتن به پارالمپیک کاندیداست. او همیشه در خانه بود و هیچ وقت بیرون نمیآمد ولی الان جوامع بینالمللی او را میشناسند و میخواهد برای گرفتن بازیهای پارالمپیک2024 خارج از ایران مسابقه بدهد و امتیاز بگیرد.
خانوادهها نگران بچههایشان هستند. آنها نگران نبودند که در سوارکاری بچهها آسیب ببینند؟
روزهای اول مقاومت میکردند ولی وقتی به باشگاه آمدند و کار ما را دیدند، خیالشان راحت شد. روزهای اول آموزش، متناسب با نیاز فرد یک نفر اسب را هدایت میکند و 2نفر هم حمایت میکنند تا فرد تعادلش را حفظ کند، بعد از اینکه مهارتها اضافه میشوند، حامیان کم میشوند. اگر ما بدون دانش، کار میکردیم، اتفاقات زیادی میافتاد. ما زمینه را مناسب کردیم تا خانوادهها مطمئن باشند.
حال خود خانوادهها هم بهتر از قبل است؟
خیلی بهتر است. آنها میتوانند همراه بچههایشان بیرون بیایند. خانوادههایی که بچهای با اختلالات اوتیسم دارند، این شانس را ندارند که با او بیرون بروند، اما در سوارکاری آنها کنار بچهاند و همزمان با او میتوانند سوارکاری کنند.
شما هم با افراد عادی کارکردهاید و هم با افرادی که معلولیت دارند. کار با این افراد چه سختیهایی دارد؟
کار با افرادی که معلولیت دارند، سختتر است. ممکن است از هیجان زیاد دچار تشنج شوند. هر اسبی برای آنها مناسب نیست. باید باشگاه و اسب مناسب برای آنها درنظر گرفت. سوارکاری ورزشی است که از قبل باید ورزشکار باشی، اندام و تنفست ورزشی باشد. فرد بتواند راه برود، بدود و شنا کند. ما باید این آسیبها را کم کنیم، باید خدمات بیشتری بدهیم. مربی آگاه باشد. زمین خوردن هست، ولی کم است. خوشبختانه تا به امروز حادثهای نداشتهایم که به شکستگی یا مرگ منجر شود.
جامعه خیلی راحت افرادی را که معلولیت دارند، نمیپذیرد. خانواده شما چطور راضی شد که شما برای این افراد کار کنید و باشگاه را در اختیار آنها بگذارید؟
از سال1368 که باشگاه ما ساخته شد، هدف این بود که بچهها را جذب و آنها را از آسیبهای اجتماعی دور کنیم. خانواده ها این کار را دوست دارند. وقتی من کار با افراد دارای معلولیت را شروع کردم، یک کم ناراحت بودند. اما الان پیگیر هستند. اگر یک روزی یکی از این افراد به باشگاه نیاید، سراغش را میگیرند.
در باشگاهها افراد عادی و آنهایی که معلولیت دارند، کنار هم سوارکاری میکنند. خیلی از این افراد از نگاه مردم عادی ناراحتهستند. حتی میگویند وقتی به باشگاه میروند، مردم خوششان نمیآید و از باشگاه بیرون میروند. در سوارکاری هم نگاه افراد عادی به آنها همین است؟
روزهای اول گلایه میکنند و میگویند ما نمیتوانیم تحمل کنیم، سخت است که کنار آنها سوارکاری کنیم اما بعد از دو سه روز عادت میکنند. این مشکل بهخاطر این است که افراد دارای معلولیت بیرون نمیآیند. اگر آنها از خانه بیرون بیایند، بقیه هم به دیدن و بودنشان عادت میکنند؟
چه چیز مردم عادی را آزار میدهد؟
داخل مجموعه ما همه این افراد را پذیرفتهاند. وقتی تواناییهایی او را میبینند، میگویند اشتباه کردیم. افرادی که معلولیتی دارند، بهخاطر اینکه خیلی در جامعه نبودهاند و مراودات اجتماعی کمی داشتهاند، نمیتوانند روابط خوبی برقرار کنند، خندههای طولانی دارند یا نمیتوانند خندههایشان را کنترل کنند. با حضورشان در اجتماع رفتارهایشان بهتر میشود.
اما این حضور سخت است. آنها برای تردد مشکل دارند. سؤال مهم این است که آنها چطور خودشان را به باشگاههای سوارکاری که بیشتر خارج از شهرند، میرسانند؟ بهنظر میرسد خانواده این سوارکاران شرایط مالی خوبی دارند.
نه اینطور نیست. خانوادهها حمایت میکنند اما این افراد با افراد عادی دوست هستند. طوری برنامه میگذارند که در مسیر حتما یکی از بچههایی که معلولیت دارند را به باشگاه و خانهاش برسانند. افراد خیری هم هستند که هزینههای آژانس این افراد را میدهند.
کمیته بینالمللی پارالمپیک شما را برای جایزه روز جهانی زن نامزد کرده. خود شما برای این نامزدی کار کرده بودید؟
من خودم از این نامزدی بیخبر بودم. خرداد سال پیش، فدراسیون جهانی سوارکاری گروه 9نفره مستندسازی را عازم ایران کرد. فدراسیون جهانی بعد از 3سال هزینه کردن و در اختیار گذاشتن مربی، میخواست ببیند ما چه کار کردهایم. فدراسیون جهانی متوجه شد که ما چقدر کار کردهایم و ایران را بهعنوان نخستین کشوری که در توسعه سوارکاری برای افراد دارای معلولیت فعال بوده، به کمیته بینالمللی پارالمپیک معرفی کرد. این کمیته از همه فدراسیونها میخواهد برای این جایزه نامزدی را معرفی کند. فدراسیون جهانی سوارکاری من را معرفی کرد. قبل از معرفی به فدراسیون سوارکاری ایران هم نامه زده بودند. آقای خلیلی، رئیس فدراسیون که در این سالها از ما حمایت کرده بود، این بار هم لطف کرد در جواب نامه، پیشنهاد فدراسیون جهانی را تأیید کرد.گرفتن این جایزه هم مهم است. با این اتفاق به زنان دیگر بگوییم که آنها هم میتوانند اما این توانستن پیشنیاز میخواهد. برای هر کاری باید برنامه و هدف داشته باشیم و سختکوش باشیم. من هر روز ساعت 4ونیم صبح بیدار میشوم و تا یک شب کار میکنم. من الان در دمای هشت درجه زیر صفر جایی که اسبها را نگهداری میکنند، دارم کار میکنم. زنان باید به این باور برسند که میتوانند و تلاش کنند که بتوانند کاری را انجام بدهند. راه برای همه باز نیست، باید راه را صاف کنیم.