• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 21 اسفند 1396
کد مطلب : 9390
+
-

نوروز، شوق تغییر و اصلاح

نگاه اول
نوروز، شوق تغییر و اصلاح

نوروز آن گاهی است که رنگ سفید و سرد زمستانی «دیروز» را که به چیرگی خود بر جهان می‌بالید، به سبزی می‌آراید تا ثبات و یکسانی را از طبیعت بزداید. خشم و خشونت ویرانگر زمستان را به مهر دوباره بهار از چهره زمین پاک کند و سوز سرمای جان‌سوز را به نسیم جان‌افزایی گرما بخشد.

نوروز آن دمی است که نسیم امید، خرامان و دامن کشان می‌پیچد لا‌به‌لای تار و پود روزگارِ مردمانِ کز کرده از سرمای زمستان و نویدشان می‌دهد به دلچسبی آفتابِ پهن شده بر بام‌های شادکامی و سعادت.

نوروز آن پایان سبز است بر قصه سرد و سفید درهم رفتگی و خستگی طبیعت و آن کلام سیال پرعاطفه که از بودن می‌گوید و از نو شدن.

نوروزها می‌آیند تا هر آنچه را سودای ماندن، هوس ایستادن و خیال پاییدن دارد  به قهر زمان و سرشت زمین پاک کند و سبک‌ها و زیستن‌های نو را دراندازد.

نوروز روز نیست، رود است که هر ایستایی، جمود و رخوت و نامهرورزی را از دل و جان انسان بشوید و کهنگی، فرسودگی و «دیروزی بودن» را  برافکند تا دو روز آدم یکی نشود و فرزند «زمانه» بودن رسم روزگار و رمز پایداری و نشانه ماندگاری باشد. نوروز عطر فرح‌بخش دوباره ساختن است در شب تیرگی یاس و سیاه‌پوشی ستم و غبار درهم‌آمیختگی راستی و کژی، زشتی و زیبایی، صداقت و دروغ.

انسان نوروزی، انسان اهل گذشتن و حرکت و گشودگی است، تک‌ فصل نیست، به حال،دلخوش یا سرخورده نیست. انسان نوروزی تشنه رفتن است و بیزار از ماندن، شوق تغییر و اصلاح دارد و شور گریز از عادت‌ها و رسم‌ها و آیین‌های تک‌فصلی؛ زمانه نوروز «گاه» نیست، حال است، نوروزیان همیشه با «حال»‌اند اما نه در حال. «حال» عشق ورزیدن و امید نشاندن، نه حال کینه و نفرت و غم گستراندن. بهار و نوروز می‌آیند تا بازگویند که آنچه می‌ماند عشق است و آنچه باقی است همان اوست.

به قول سعدی شیرازی« امید نمی رسد به پایان»

این خبر را به اشتراک بگذارید