• یکشنبه 11 شهریور 1403
  • الأحَد 26 صفر 1446
  • 2024 Sep 01
چهار شنبه 2 بهمن 1398
کد مطلب : 93511
+
-

ایرباس؛ فیلمی که هرگز ساخته نشد

قاسم قلی‌پور، تهیه‌کننده پروژه ناکام ایرباس می‌گوید اراده‌ای برای ساخت این فیلم از سوی مقامات دولتی وجود نداشت

ایرباس؛ فیلمی که هرگز ساخته نشد

نگار حسینخانی _ روزنامه‌نگار

پرواز شماره ۶۵۵ ایران‌ایر هیچ‌گاه به مقصد نرسید. این پرواز که از تهران به مقصد دبی در حرکت بود، در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ پس از توقف بین‌راهی در بندرعباس به سمت دبی با شلیک 2 موشک نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج‌فارس سرنگون شد و همه ۲۹۶ سرنشین آن جان باختند. این بازگشت تاریخی به ماجرا، بهانه تلخ از دست‌دادن 176تن در پرواز اوکراینی را بر پیشانی دارد. اما قصد ما مرور چنین حوادثی در سینمای ایران است؛ اینکه چقدر فرهنگسازی و شناخت چنین حوادثی به درک بیشتر مردم از ماجرا کمک کرده و در آن دخیل بوده‌ایم. در این‌باره شاید تلاش‌های نافرجام بسیاری شده باشد اما ما تنها به مهم‌ترین آن یعنی تلاش 20ساله سعید اسدی، کارگردان برای ساخت فیلم «ایرباس»، پرداخته‌ایم و در‌باره آن با قاسم قلی‌پور، تهیه‌کننده سینما که قرار بود در این فیلم با اسدی همکاری کند، گفت‌وگو کرده‌ایم.

پرونده ساخت فیلم ایرباس که سعید اسدی سال‌ها پیگیر ساخت آن بود به کجا کشید؟
سعید اسدی سال‌ها پیگیر ساخت فیلم ایرباس بود. او فیلمنامه‌اش را در این سال‌ها به بخش‌های مختلفی فرستاد و دستور ساخت آن را از مقام‌های بالا گرفت. وقتی این فیلمنامه را به من ارائه کرد و آن را خواندم، احساس کردم این فیلمنامه نیاز به بازنویسی‌هایی دارد. بنیاد فارابی معتقد بود اگر فیلمنامه قابل‌قبولی ارائه شود، حاضر است روی آن سرمایه‌گذاری کند. بازنویسی با حضور و همراهی اسدی انجام شد و همچنان معتقدیم این فیلمنامه متن دقیق و حساب‌شده‌ای دارد. آن زمان که احمد میرعلایی، مدیر بنیاد سینمایی فارابی بود گفت این متن 90درصد مقبول است ولی بنیاد بودجه لازم را برای ساخت چنین فیلمی در اختیار ندارد.
آیا مستندات تاریخی این واقعه در دسترس شما قرار گرفته بود؟
ایرباس اثری ملی است و بخش خصوصی قادر به ساخت چنین فیلمی نیست زیرا خواست ما این بود که فیلمی بین‌المللی و حرفه‌ای ساخته شود. مستندات بسیار خوبی هم در این‌باره وجود دارد که در طرح این فیلم پیش‌بینی شده بود. یکی از بسترهای مهم آن، پرداختن به شعار «مرگ بر آمریکا» بود که در این فیلم مایه آن برای مخاطب قابل لمس و مشاهده است. ما در این فیلم نشان می‌دهیم که چطور گروه گروه مردم جمع می‌شوند و چنین شعاری شکل می‌گیرد. در این فیلم‌ نمایش می‌دادیم که به ازای هر تکه از بدن مرد، زن و کودکی که از دریا به ساحل می‌رسید، خشم مردم چگونه شعله‌ور می‌شد و این شعار جان می‌گرفت. اما انگار ساخت چنین فیلمی نیاز به ارتباطات خاصی داشت که من از آن محروم بودم یا دسترسی به آن نداشتم.
هنوز ساخت چنین فیلمی برایتان اهمیت دارد؟ 
یک بار هم این را به رسانه‌ها گفته‌ام که تلاش‌هایم هیچ‌گاه به نتیجه نرسید. شاید این‌بار به کمک پسر خاله و کلاه قرمزی بگردیم و فامیل دوری پیدا کنیم. ظاهرا نقش جیگر هم در این‌ کار بی‌تأثیر نیست. بارها درباره ساخت این فیلم صحبت شده و گویا در سالروز این حادثه کسانی جمع می‌شوند و گل به دریا می‌اندازند و رسانه‌ها هم عکس‌ این یادبود را کپی می‌کنند و آن روز تمام‌شده و ماجرا فراموش می‌شود. اما باور من بر این است که چنین اتفاقاتی باید حتما با ابزار روز ارتباط جمعی، مستند و ساخته شود. اینکه چرا تا امروز چنین اتفاقی رخ نداده همچنان سؤال است. من اشتیاقی در این‌باره ندیده‌ام. بارها مکاتباتی انجام شده و جلساتی شکل گرفته، اما نتیجه‌ای حاصل نشده است. به این نتیجه رسیده‌ام که تقسیم‌بندی‌های خودی و غیرخودی در این‌باره نقش داشته و شاید ما غیرخودی فرض شده‌ایم که ساخت چنین فیلمی از ما دریغ شده است. با این‌حال هیچ‌گاه برای ساخت چنین فیلم‌هایی دیر نیست.
آیا اگر چنین فیلمی وجود داشت، نمی‌توانست امروز به درک بیشتر مردم از این اتفاق کمک کند؟ با توجه به اینکه حافظه نسل جوان از خاطره تلخ سال 67خالی است، شاید نیاز به یادآوری چنین اتفاقی باید پیش از این در سینما و با کمک ابزار فرهنگی دیگری رخ می‌داد تا بازگشت به اخبار آن سال‌ها با روایت‌های مختلف.
بله. اما تفاوت جدی بین این دو اتفاق وجود دارد و آن این است که اگرچه همچنان بخشی از امور اتفاق افتاده اخیر در ابهام است، ولی در زمان حمله به ایرباس2 ماجرای مهم روی داد؛ یک اینکه وقتی با معاون نخست‌وزیر وقت و رئیس نیروی دریایی آمریکا مصاحبه‌ای انجام شد، آنها مدعی شدند که در آب‌های بین‌المللی هواپیمایی جنگی به سمت ناو حرکت ‌کرده و وقتی مورد هدف قرار گرفت متوجه شدند که مسافربری بوده است. اما 4 سال بعد همان خبرنگار مقابل همان2نفر قرار گرفت و سؤال مشابهی را مطرح کرد و پاسخ متفاوتی شنید. آنها اقرار کردند که در آب‌های ایران حضور داشتند و مشخص شد که آن هواپیمای مسافربری غیرقابل شناسایی هم نبوده است. مورد بعدی اینکه در دوره بازنشستگی فرمانده ناو، از او به‌خاطر چنین اقدامی تقدیر شد و آمریکا نیز درباره هدف قراردادن هواپیمای مسافربری هیچ‌گاه عذرخواهی نکرد. اما نپرداختن به موضوعات مهمی از این دست برای من نیز مبهم است. بسیاری از فیلم‌های ساخته شده در تاریخ سینما تأثیر مهمی در جامعه و روی مخاطبان خود نداشته‌اند اما برای آنها هزینه شده است. سؤال این است؛ چه کسانی باید تصمیم بگیرند که چنین فیلم‌هایی ساخته شود و چرا چنین نمی‌کنند؟ از 2حالت خارج نیست؛ یا دوستانی که حاضر به ساخت چنین آثاری در سطح بین‌المللی نیستند به شعاردادن بسنده کرده‌اند، یا کسانی هستند که چنین ابزاری را نمی‌شناسند. شاید هم مصلحتی در کار است که من و امثال من از آن بی‌خبریم.
سینما چگونه می‌تواند این تفاوت‌ها را بارز کند؟ 
انسان جایزالخطاست. اما بین تصمیم آگاهانه و خطا تفاوت بسیار است. خطا همواره قابل بخشش و اغماض است اما تصمیم آگاهانه را نمی‌توان در این بین گنجاند. بنابراین اگر فرض کنیم اتفاق اخیر خطای مطلق بوده باشد و آن اتفاق که در سال 67رخ داد را ثابت کرده باشیم که تصمیم روشنی پشت آن بوده است، کسی این دو را کنار هم ارزیابی نمی‌کند. ما خطاکاریم بر آنچه بر ما رفته و می‌رود. آنچه به‌عنوان ایران‌هراسی شکل گرفته و نپرداختن به چنین موضوعاتی و روشن نکردن آن در قالب فیلم سینمایی و... خطای ما بوده است. من سیاسی نیستم، اما فارغ از هر امر سیاسی و... روشن‌کردن هر امری در نتیجه مؤثر است.
هنوز فکر می‌کنید برای ساخت فیلم‌هایی چون ایرباس دیر نیست؟
به گمانم اگر از منابع تاریخی که شاید چند قرن از آن گذشته باشد فیلم می‌سازیم، دیگر ساختن فیلمی درباره یک اتفاق در3 دهه پیش چندان دور نباشد. مهم این است که جهان‌بینی ما باید از دایره عشیره‌ای خارج شود؛ به‌ویژه در امور تخصصی، این آگاهی بخشی بسیار مؤثر خواهد بود.
امکان دارد دوباره این پروژه را آغاز کنید؟
فکر می‌کنم فیلمنامه نگارش شده، فیلمنامه کارآمدی است اما حتما دیگرانی هم هستند که راجع به این مسئله فکر کنند، بنویسند و فیلم بسازند. اما اینکه چقدر پرداختن به این موضوع امکان اجرایی‌شدن داشته باشد را نمی‌دانم.

ایرباس اثری ملی است و بخش خصوصی قادر به ساخت چنین فیلمی نیست زیرا خواست ما این بود که فیلمی بین‌المللی و حرفه‌ای ساخته شود. مستندات بسیار خوبی هم در این‌باره وجود دارد که در طرح این فیلم پیش‌بینی شده بود. یکی از بسترهای مهم آن، پرداختن به شعار «مرگ بر آمریکا» بود که در این فیلم مایه آن برای مخاطب قابل لمس و مشاهده است

پروژه‌ای که به بن‌بست خورد

 سعید اسدی که مدت‌ها خارج از ایران زندگی می‌کرد، وقتی چند سال پیش به ایران بازگشت گفت که من به ایران آمده‌ام تا ساخت2 فیلم را پیگیری کنم؛ یکی درباره فاجعه ایرباس و دیگری کودتای 28مرداد. این دو فیلم به‌عنوان وصیت‌نامه سینما‌یی‌ من است تا دینم را به کشورم ادا کرده باشم. او از سال 73به‌مدت 17سال پروژه ساخت فیلم ایرباس را پیگیری و حتی درباره این پروژه با هاشمی رفسنجانی دیدار کرد و او به محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت خود دستور داد که مسئله را پیگیری و نتیجه را گزارش کند، اما به گفته اسدی، سیف‌الله داد، معاون سینمایی وزیر ارشاد وقت مسئله را جدی نگرفت. اسدی اما از پای ننشست و درباره این پروژه با محمود احمدی‌نژاد هم ملاقات کرد. او می‌گوید: «جواد شمقدری، مشاور رئیس‌جمهور، چندبار من را به دفتر ریاست‌جمهوری دعوت کرد و پیرو این پروژه، صحبت‌هایی کردیم و پس از اینکه به سمت معاونت سینمایی رسید گفت این پروژه دستور احمدی‌نژاد است و آن را پیگیری خواهیم کرد، ولی هم‌اکنون بودجه نداریم.» اما سرانجام احمد میرعلایی، مدیر بنیاد سینمایی فارابی این پروژه را دنبال کرد و حتی خبری درباره به توافق رسیدن با این پروژه روی سایت بنیاد سینمایی فارابی منتشر شد. اما نتیجه این شد که فرانک اسکات، کارگردان آمریکایی در حاشیه همایش بین‌المللی «هنر، زبان و تکنولوژی» توانست امتیاز ساخت فیلمی درباره ایرباس را از آنِ خود کند. اما تا امروز خبری در‌باره شروع چنین پروژه‌ای شنیده نشده است.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید