امروز فردای همان دیروز است
چند نکته درباره تحقیق پوشش خبری رسانهها در آبان98
شیده لالمی _ روزنامه نگار
در یکماه گذشته، تحقیقی را با موضوع تحلیل محتوای پوشش خبری ناآرامیهای پس از افزایش قیمت بنزین به سفارش انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران در دست انجام داشتیم. یافتههای این تحقیق پیشتر در انجمن ارائه و گزارش نهایی آن منتشر شده است. نتایج تحقیق نشان داد روزنامهنگاری در مواجهه با حوادث آبان98 از نزدیکشدن به میدان، تولید و انتشار روایتهای اختصاصی و تعیین استراتژی خبری برای پوشش وقایع ناتوان بوده و معدود رسانههایی که تلاش کردهاند از وضعیت انفعالی خارج شوند هم تحتتأثیر عوامل مختلف، عملکرد حرفهای مطلوب نداشتهاند.
آنچه در ادامه میخوانید نکاتی است که حین کدگذاری دادهها و بررسی 2617مطلبی که مرتبط با موضوع تحقیق در رسانهها منتشر شده بود یادداشت کردهایم.
بهنظر میرسد رسانهها در نحوه پوشش خبری ناآرامیها و حوادث پس از افزایش قیمت بنزین دچار سرگردانی بودهاند. این سرگردانی در لحن، شیوه پرداخت مطالب، انتخاب تیترها و عکسها به روشنی مشاهده میشود. در بسیاری از موارد اشاره به موضوعاتی با ارزش خبری بالاتر، به سطور پایانی مطلب منتقل و به اشارههای مختصر و بعضا مبهم محدود شده و مطالب فاقد ارزش خبری اما با رویکرد خنثی و بهاصطلاح بیخطر بیشتر در لید، تیتر و بدنه اصلی مورد توجه قرار گرفتهاند.
نحوه مواجهه رسانهها با خطوط قرمز (مقصود توصیههایی است که در چنین مقاطعی به رسانهها ابلاغ میشود)، از رسانهای به رسانه دیگر کاملا متفاوت بوده است. یافتههای آماری و همچنین مصاحبه با شماری از سردبیران این رویکرد متفاوت را تأیید میکند. شماری از رسانهها (هم اصلاحطلب و هم اصولگرا) دریافت توصیهها را به مثابه نقطه توقفی برای تولید و پوشش خبری این حوادث تلقی کردند و تحتتأثیر این برداشت دچار محافظهکاری شده و بهدنبال آن هدایت تحریریه برای پوشش رسانهای حوادث هم تحتتأثیر همین رویکرد قرار گرفته و رسانه وقایع را صرفا از منظر اخبار و اطلاعات نهادهای رسمی پوشش داده است. در رسانههای دیگر فرایند تولید و اطلاعرسانی متوقف نشده؛ هرچند که از نظر توجه به ابعاد مختلف حادثه مطلوب نبوده است. اینکه توصیهها در رسانهها بهطور یکسان فهم نشده، یعنی در رسانههای مختلف برداشتهای متفاوت از متون واحد وجود داشته و این نشاندهنده برداشتهای چندگانه از خطوط قرمز در شرایط خاص امنیتی و آسیبدیدن فرایند اطلاعرسانی شفاف است.
در بررسی دادههای اولیه، به گزارشهای میدانی از ناآرامیها و اعتراضات خیابانی در تعدادی از روزنامهها برخورد کردیم؛ گزارشهایی که در آنها جزئیات وقایع -برای مثال در منطقهای از تهران- با رویکرد روایی توصیف و ارائه شده، این بدان معناست که امکان انتشار چنین گزارشهایی بهطور نسبی وجود داشته اما به دلایلی که اکنون برای ما روشن نیست، بیشتر رسانهها از تولید و انتشار چنین روایتهای دستاولی امتناع کردهاند. براساس مصاحبه با شماری از سردبیران، در تعدادی از رسانهها گزارشهای میدانی با موضوع حوادث آبان تولید شده اما هنوز منتشر نشده است. بهاحتمال زیاد این نتیجه عواملی چون خودسانسوری و اتخاذ سیاستهای سختگیرانه مدیریتی از بالاست و بخشی هم ناشی از رویکردهای دوگانه در برخورد با رسانهها که عملا تحریریهها و فرایند تولید را فلج کرده است. اعلام اینکه شدت تأثیر هرکدام از اینها چقدر بوده را باید به بررسی بعدی موکول کرد. یکی از فرضیههای فعلی که در آینده آن را دقیقتر خواهیم سنجید این است که بهنظر میرسد «احساس خودسانسوری» در مدیران ارشد در مواجهه با حوادث آبان98 قویتر از خط قرمزهای ابلاغی عمل کرده است.
یکی از پرسشهای مهم ما این بود که آیا سردبیران رسانههای مختلف در جریان پوشش خبری حوادث آبان با هم گفتوگو کردهاند؟ مشورتی از هم گرفتهاند؟ ارتباطات درونصنفی چقدر در اینجا کار کرده است؟ دستکم تا اینجای تحقیق یافتههای مصاحبههای ما گویای آن است که این گفتوگو شکل نگرفته است.
پرسش دیگر این بوده که با اوج گرفتن ناآرامیها، آیا در سازمان تحریریه، گروهی با حضور گزارشگران و خبرنگاران حوزههای مرتبط برای پوشش خبری ویژه این رویدادها تشکیل شده یا افراد بهطور جداگانه و به روال عادی بهکار روزانهشان ادامه دادهاند؟ پاسخ دقیق به این سؤال را براساس نتایج فاز2 این تحقیق میتوان ارائه کرد، اما یافتههایی که تاکنون در اختیار داریم، نشان میدهد حتی در روزنامههایی که در جریان این وقایع کاملا منفعل نبودهاند هم همافزایی و تجربه کار گروهی در مواجهه با حادثهای که ابعادی چنین فراگیر داشته اتفاق نیفتاده است.
وقایع آبان98 و زنجیره حوادث در 2ماه گذشته در کشور علاوه بر پیامدهای گسترده اجتماعی و سیاسی، مشخصا در حوزه رسانه و کاری که ما بهعنوان روزنامهنگار انجام میدهیم، کارنامهای را مقابل دید همگان قرار داده که حتما نگرانکننده است. ما تنها میتوانیم بگوییم که روزنامهنگاری با فاصله زیاد از وقایع و مردم ایستاده و واقعبینانهتر این است که بگوییم (با توجه به میانگین کلی عملکردش) حتی به حوادث نزدیک هم نشده است و رسانهها در حالی از صدای مطالبات مردم خالی بودهاند که صفحات و تیترهای آنها صحنه نمایش بگومگوهای جریانهای سیاسی، تسویهحسابها و گروکشیها با بهانه بنزین بوده است. ممکن است بپرسید که راهکار چیست و چه باید کرد؟ هر تحقیقی نمیتواند به این پرسش پاسخ بدهد. در تحقیق اخیر -که با همراهی انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران انجام شد- تلاش کردیم یافتهها بدون افزودن تحلیلهای اثباتنشده ارائه شود و یافتهها خودشان سخن بگویند. واقعیت هم این است که این تحقیق، تنها به بخش کوچکی از پرسشها درباره وضعیت موجود پاسخ میدهد و نه بیشتر. اظهارنظر درباره اینکه چه باید کرد، ارائه راهکار و پاسخ قطعی به چرایی این وضعیت هماکنون در محدوده مجاز یافتههای این تحقیق نیست. باید تأکید کنیم یافتههای تحقیق اخیر اگرچه نشاندهنده شرایط نگرانکننده رسانهها و فاصله آنها از میدان و پوشش خبری حوادث اخیر است اما این شرایط بیش از آنکه نتیجه عملکرد حرفهای خود روزنامهنگاران باشد، برآمده از شرایط و مصایبی است که در دهههای اخیر به روزنامهنگاری و نهاد رسانه در ایران تحمیل شده است. در سرگردانی و بهت خبری جامعه در وقایع اخیر، همگان رسانهها را یکبار دیگر بهخاطر آوردند. اما در این یادآوری، بسیاری غیرمنصفانه انگشت اتهامشان را به سمت روزنامهنگاران گرفتهاند. برای تحلیل آنچه امروز پیش روی ماست باید به سالهای گذشته بازگردیم؛ آنچه بر روزنامهنگاری گذشته، از فضای بسته گرفته تا گسست تجربه نسلی و مجموعهای از عوامل دیگر. شاید مهمتر از همه سیاستها و رویههایی که رسانه را در ایران، صدایی غیرمستقل و وابسته میخواستند.
آنچه در آبان98 شنیدیم، صدای روزنامهنگاری دولتی است و شرایط امروز بیش از همه نتیجه فقدان روزنامهنگاری مستقل است. باید به گذشته برگردیم، نگاه کنیم به آنچه دیروزها اتفاق افتاده؛ امروز فردای همان دیروز است.