هدف: محکوم کردن جامعه
ژرژ سادول: گفتهاند که این داستان حماسی ادامه سرگذشت والاستروها در «زمین میلرزد» است. ویسکونتی گفته است که سخت تحتتأثیر آثار ادبی جوانی ورگا، که گریز از وی امکان ندارد (به خاطر بررسی روانشناسانه فرد در رابطه با جامعه)، داستایفسکی (نیکی روکو شبیه نیکی ابله است) و داستان یوسف و برادرانش در انجیل بوده است. هرچند که هدف ویسکونتی در نهایت محکوم کردن جامعه معاصر ناتورئالیستی است، سبکش به گونهای است که فیلمبرداری و بازیها در آن به شکل آگاهانهای سبکپردازانه و قدرتمند هستند.
مجموعه درخشان تناقضها
راجر ایبرت: ویسکونتی مردی بود با خلق و خو و سبک و اعتقادات چندگانه و همه اینها را میشود در شاهکار بزرگش «روکو و برادرانش» مشاهده کرد؛ مجموعهای از تناقضها که از شخصیت ویسکونتی میآیند و روکو صحنه عظیم نبرد میان این ویژگیها اشرافزادهای است که در عین حال مارکسیست هم بود. او بر نئورئالیسم ایتالیا تأثیرات شگرفی گذاشت و از آغازگران این نهضت سینمایی بود، ولی بعدها از آن عبور کرد و به ساخت فیلمهایی پرداخت که در آنها ظرافت هنری بیشتری به چشم میخورد.
روکو و برادرانش آمیزهای است از سبکها و رویکردهای متفاوت که قاعدتاً نباید موفق باشد ولی هست. ترکیبی از ملودرام اپرایی و رئالیسم بیپرده اجتماعی که به شکل عجیبی متناقض از کار در نیامدهاند و یکدیگر را نفی نمیکنند.
مجموعهای از رخدادهای گوناگون که کنار یکدیگر نظم، معنا و انسجام مییابند. روکو و برادرانش با احساسات فراوان ساخته شده و هنر ویسکونتی در این است که این احساسات را با مهارت مخفی میکند و همین بر تأثیر اثر به تماشاگر میافزاید. ما در طول تماشای فیلم با این احساسات مواجه میشویم و در مواجهه با شخصیتهایی که به شکل غریبی تنها و تراژیک هستند، راهی جز همراهی نداریم.
تراژدی روکو
جفری نوئل – اسمیت: روکو و برادرانش فیلم کاملا رضایتبخشی نیست. این واقعا 2 فیلم، یک حماسه و یک درام در یک فیلم است. حماسه با سفر خانواده پاروندی به شمال ایتالیا، به چنگ آوردن تدریجی آینده خود در محیط تازهاش و خلاصی چیرو از رزاریا سر و کار دارد. درام داستان مثلث سیمونه – نادیا – روکو، داستان قربانی شدن روکو و قتل نادیا توسط سیمونه است. روکو و چیرو - بهعنوان قهرمان – به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. آنها نماینده 2شیوه متفاوتی هستند که فیلم مورد تفسیر قرار داده است: درام و اعلامیه.
بحرانهای روکو - رنج و ایثارش – از او چهرهای تراژیک و دراماتیک میسازد که همدلی ما را در سطحی عاطفی برمیانگیزد. اما زمانی که درام، مسیر خود را به پایان میرساند بینش اندیشمندانهتر بار دیگر خود را تثبیت میکند. چیرو که بهعنوان شخصیت فاقد اهمیت است، نقش تاریخی بسیار مهمتری دارد، به صحنه میآید تا تراژدی روکو را به نمایش بگذارد. این دو با یکدیگر در تضاد نیستند. از واقعی بودن تراژدی روکو به این دلیل که توسط مفهومی از جهان به او تحمیل شده – که متعاقباً مورد انتقاد قرار میگیرد- چیزی کاسته نمیشود. اما این تراژدی انتقاد را نیز منتفی نمیکند.
از داستایفسکی تا داستان یوسف و برادرانش
ویسکونتی گفته است که سخت تحتتأثیر آثار ادبی جوانی ورگا، که گریز از وی امکان ندارد (به خاطر بررسی روانشناسانه فرد در رابطه با جامعه)، داستایفسکی (نیکی روکو شبیه نیکی ابله است) و داستان یوسف و برادرانش در انجیل بوده است
اعتقادات چندگانه
ویسکونتی مردی بود با خلق و خو و سبک و اعتقادات چندگانه و همه اینها را میشود در شاهکار بزرگش روکو و برادرانش مشاهده کرد
جامپ کات
در همینه زمینه :