• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 29 دی 1398
کد مطلب : 93114
+
-

خوشه‌های خشم

«روکو و برادرانش» شصت‌ساله شد

خوشه‌های خشم

سعید مروتی_روزنامه نگار
 «روکو و برادرانش» به عنوان شاخص‌ترین فیلم کارنامه ویسکونتی، شهرت و اعتبارش را از چیره‌دستی خالقش در ترسیم مناسبات یک خانواده به دست می‌آورد. فیلم با زمانی نزدیک به 3ساعت، فرصت نزدیک‌شدن به شخصیت‌ها و واکاوی درونیات و کنش‌ها و واکنش‌هایشان در برابر رخدادها را می‌یابد و برای آدم‌ها شناسنامه و فردیت به ارمغان می‌آورد. رزاریا، مادر خانواده و 5‌فرزندش( وینچنزو، سیمونه، چیرو، لوکا و روکو) همان‌قدر هویت دارند که جنیتا‌ نامزد وینچنزو و نادیا که از تصویر مرسوم و متداول زن بدکاره در سینما، آشنایی‌زدایی می‌کند. انتخاب کاراکترهای اصلی از میان طبقه کارگر که احتمالا از تعلق‌خاطر چپ‌گرایانه ویسکونتی می‌آید و نمایش فقر و معضلات اجتماعی که ریشه در تمایلات باقیمانده فیلمساز به نئورالیسم دارد، حسی از همدلی و همراهی با شخصیت‌ها را به ارمغان آورده که اولین نتیجه‌اش گرمای فیلم است. ویسکونتی اما آن‌قدر باهوش بوده که همذات‌پنداری و همراهی عاطفی‌اش مانع از نگاهی همه‌جانبه به کاراکترهای برگزیده‌اش نشود. زنده‌بودن آدم‌های روکو و برادرانش از همین‌جا می‌آید؛ شاید از همان تناقض‌هایی که منتقدان در شخص ویسکونتی و فیلم روکو و برادرانش می‌دیدند؛ تناقض‌هایی که در زندگی شخصی، خاستگاه خانوادگی و مشی سیاسی ویسکونتی شروع می‌شد و به فیلم‌هایش تسری می‌یافت. از دل این تناقض‌ها قاعدتا باید فیلمی آشفته و پریشان بیرون می‌آمد ولی روکو و برادرانش به بنای مستحکمی می‌ماند که بعد از گذشت 60سال از زمان ساختش همچنان به شکل شکوهمندی منسجم است. ساختار اپیزودیک فیلم با توجه به وحدت تماتیک اثر، نمونه‌ای مثال‌زدنی در پرداختن به رخدادهای متعدد و کاراکترهای پرتعداد در خدمت یک خط و اندیشه واحد است. این جنوبی‌های فقیری که با رویای برخورداری از رفاه، سر از شمال ایتالیا و شهر صنعتی میلان درآورده‌اند و نمایش تقابل طبقه کارگر با صاحبان سرمایه و قدرت، طبیعتا به نگاهی طبقاتی از سوی ویسکونتی مارکسیست انجامیده ولی آنچه فیلم را زنده نگه داشته و مانع از کهنه‌شدنش شده، از توانایی فیلمساز در فردیت بخشیدن به آدم‌ها می‌آید. آن هم در فیلمی که به شدت مستعد آن بوده که شخصیت‌هایش تبدیل به تیپ اجتماعی شوند و در شکل ظاهری شاید در مورد برخی از آنها چنین مسئله‌ای به چشم هم بیاید. مثل وینچنزو برادر بزرگ‌تر خانواده که زودتر از بقیه به میلان آمده و در یک کارخانه کار می‌کند و در ظاهر شاید نمونه تیپکال و نماینده طبقه کارگر باشد ولی ویسکونتی از وینچنزو هم کاراکتر می‌سازد. چنانکه از سیمونه لمپن، روکوی پاک‌نهاد و حتی لوکا، کوچک‌ترین عضو خانواده که قرار است در انتها به نشانه‌ای از تداوم امید به فردایی بهتر و روشن‌تر تبدیل شود. در جهانی که ویسکونتی خلق می‌کند زن‌ها کانون بحران را تشکیل می‌دهند. از همان شروع فیلم که رزاریا در جشن نامزدی وینچنزو و جنیتا‌ بنای مخالفت و ناسازگاری می‌گذارد تا خود جنیتا‌ که با حضور خانواده همسرش در کنار خود موافقت ندارد و نادیا که میان 2برادر، سیمونه و روکو قرار می‌گیرد و در نهایت هم قربانی می‌شود. ویسکونتی با حوصله، قصه برادران را روایت می‌کند.
 قصه 5‌برادری که به گفته مادرشان قرار است حکم 5 انگشت یک دست را داشته باشند ولی سیر حوادث، باعث می‌شود ماجرا آن‌طور که مادر می‌پسندد پیش نرود. چنانکه از نام فیلم هم برمی‌آید، روکو به عنوان موجه‌ترین عضو خانواده، جایگاه ویژه‌ای در درام دارد؛ شخصیتی که به مرور از حاشیه بیرون می‌آید و نقشی کلیدی در فیلم می‌یابد. انتخاب آلن دلون فرانسوی برای بازی در نقش روکو، نوعی معصومیت و در عین حال شکنندگی به این شخصیت بخشیده که چنان با انطباق بازیگر و نقش همراه است که نمی‌توان بازیگر دیگری برای ایفای نقش روکو متصور شد. وقتی ارتباط میان روکو و نادیا شکل می‌گیرد، فیلم لحنی داستایوفسکی‌وار به خود می‌گیرد که در نوع خود جالب توجه است. این جوان خوش‌سیما و مهربان و زنی که در نهایت قرار است نقش قربانی را بازی کند و بعد ماجرای اختلاف و درگیری با سیمونه، هسته محوری درام را در نیمه دوم فیلم شکل می‌دهد و درنهایت با بالا رفتن سطح تنش‌ها به سکانس فینال می‌انجامد. 
جایی که روکو برادر فداکار که برای جبران شکست و تحقیر سیمونه بوکسوری حرفه‌ای شده و سکانس مبارزه‌اش روی رینگ که با پیروزی‌اش همراه می‌شود، با فصل کشته‌شدن نادیا به دست سیمونه به صورت موازی مونتاژ شده است. فصلی که بعد از گذشت6‌دهه و مشاهده انبوهی نمونه مشابه، همچنان مدرن و سرزنده به نظر می‌رسد. سکانس بعدی و به‌هم خوردن جشن خانوادگی با ورود سیمونه و اعترافش به قتل، فروپاشی خانواده‌ای را به نمایش می‌گذارد که در ابتدای فیلم با هزار امید و آرزو از جنوب به شمال مهاجرت کرده بود. در شکست‌های اخلاقی آدم‌ها ویسکونتی، گرچه انگشت اتهامش را به سوی جامعه می‌گیرد (و این انتظاری است که از یک فیلمساز چپ‌گرا می‌رود) ولی در عین حال، منکر نقش و سهم فردیت کاراکترها هم نمی‌شود. همین نگاه همه‌جانبه درکنار قریحه ناب فیلمسازی که با قاب‌ها و میزانسن‌هایش معنا می‌آفریند، از روکو و برادرانش فیلمی ساخته که هنوز دیدنی و همچنان الهام‌بخش است. 

شناسنامه 
  کارگــردان: لوکینو ویسکونتی   فیلــمنامه: ویسکونتی، سوســــو چکی  دامیکو، پاسکواله فستاکامپانیله، ماسیمو فرانچوزو، انریکو مدیولی.   براساس رمان «پل گیزولفا» نوشته جووانی تستوری  فیلمبردار: جوزپه روتونو   موسیقی: نینو روتا   تدوین: ماریو سراندری
  بازیگران: آلن دلون (روکــو پاروندی)، رناتو سالواتوری (سیمونه پاروندی)، آنی ژیراردو (نادیا)، کلودیا کاردیناله (جنتیا)کاتینا پاکسینو (رزاریا پاروندی)، ماکس کارتیه (چیرو پاروندی)، روکو ویدولاتزی (لوکا پاروندی)، کوردا پانی (ایوو)، آلساندرا پانارو (نامزد چیرو)، کلودیا موری و آدریانا آزتی (کارکنان رختشویخانه)، فرانکا والری (ودوا)، انزو فیرو منونته.   تهیه شده در تیتانوس، فیلمز مارسو محصول مشترک ایتالیا و فرانسه (1960)
 5 برادر با همراهی مادرشان رزاریا، از روستایی در جنوب فقرزده به شمال ایتالیا و شهر صنعتی میلان مهاجرت می‌کنند. 
وینچنزو زودتر از اعضای خانواده‌اش به میلان آمده و با جنیتا‌ نامزد شده است، مادر و چهار برادرش نیز از راه می‌رسند و در زیرزمین تاریک آپارتمانی در حومه شهر ساکن می‌شوند. ریزش برف به خانواده امکان می‌دهد از طریق پارو کردن برف به نان و نوای مختصری برسند. روکو و سیمونه با دختری سبکسر به نام نادیا آشنا می‌شوند. 
سیمونه جاه‌طلب است و بوکسوری حرفه‌ای می‌شود و در نخستین مسابقه‌ای که مورینی مدیر همجنس‌گرای سالن به راه می‌اندازد، برنده می‌شود. سیمونه با نادیا ارتباط صمیمی برقرار می‌کند ولی وقتی متوجه می‌شود ماجرا از سوی نادیا جدی نیست دچار سرخوردگی و حسادت شدید می‌شود. روکو در یک لباسشویی کار پیدا می‌کند. سیمونه مدیر لباسشویی را فریب می‌دهد و سنجاق سینه‌اش را می‌دزد تا آن را به نادیا بدهد. نادیا شیفته روکو می‌شود. روکو به سربازی می‌رود و هنگام خروج نادیا از زندان دوباره با او ملاقات می‌کند.  آنها به میلان، جایی که چیرو در یک کارخانه اتومبیل‌سازی کار می‌کند برمی‌گردند و نادیا تصمیم می‌گیرد شیوه زندگی‌اش را تغییر دهد. سیمونه مرتکب جرائم کوچکی می‌شود و پی می‌برد که روکو و نادیا عاشق یکدیگر شده‌اند. سیمونه از شدت حسادت کاری می‌کند که میان او و روکو درگیری شدیدی رخ بدهد. روکو وقتی آشفتگی سیمونه را می‌بیند از نادیا می‌خواهد که آنچه میانشان گذشته را فراموش کند. چون برادرش به او احتیاج دارد. 
چیرو، بعد از رفتن روکو به نزد وینچنزو، تنها امید و نگهدارنده مادر است. نادیا که مدام در اندیشه انتقام گرفتن از سیمونه است، از آپارتمانش بیرون انداخته می‌شود. سیمونه با مورینی دچار چالش می‌شود و در پی نزاعی پولش را به سرقت می‌‌برد. روکو برای نجات برادر، ‌به‌عنوان مشتزن حرفه‌ای قرارداد ده‌ساله‌ای می‌بندد و در اولین مسابقه بزرگش برنده می‌شود. در میان این صحنه‌ها، قتل بی‌رحمانه نادیا به دست سیمونه به نمایش در می‌آید.  لوکا هنوز کوچک است و شهر آلوده‌اش نکرده. جشن خانوادگی پیروزی روکو با ورود سیمونه به هم می‌خورد. او به قتل نادیا اعتراف می‌کند. چیرو به شتاب بیرون می‌رود و ماجرا را به پلیس اطلاع می‌دهد. سیمونه دستگیر می‌شود و حالا لوکا آخرین امید رزاریا است. 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید