• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
پنج شنبه 12 آبان 1401
کد مطلب : 175981
+
-

خوشه‌های خشم

جان اشتاین‌بک

اتومبیل‌های مهاجران در کوره‌راه‌ها می‌خزید، به شاهراه می‌رسید و در جاده بزرگ، به‌سوی مغرب راه‌می‌افتاد. اتومبیل‌ها سپیده‌دم مانند ساس‌ها به جانب باختر می‌گریختند و تا پشت روز به خاک می‌رسید و تاریکی غافلگیرشان می‌کرد، گرد هم می‌آمدند و در گوشه برکه‌ای دور هم می‌لولیدند. مهاجران حس می‌کردند که از دست رفته و متلاشی شده‌اند، چون همه از جایی می‌آمدند که بینوایی و اندوه بر آن فرمان می‌راند - آنجا که تحقیر شکست را تحمل کرده بودند - و چون همه به جانب کشور تازه و شگفتی می‌رفتند، دور هم جمع می‌شدند، با یکدیگر حرف می‌زدند، زندگی‌شان، خوراکی‌شان و آنچه از سرزمین جدید انتظار داشتند، همه را با هم تقسیم می‌کردند.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید