• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 28 دی 1398
کد مطلب : 93074
+
-

من ماشه را نمی‌کشم

یادداشت
من ماشه را نمی‌کشم

علی عمادی- روزنامه‌نگار

1- در فیلم سینمایی شوالیه تاریکی، ساخته بی‌بدیل کریستوفر نولان، جوکر به بتمن می‌گوید: «وقتی مردم متمدن در وضعیتی بحرانی قرار بگیرند، حاضر می‌شوند حتی همدیگر را بخورند.» بعد برای اثبات مدعایش کاری می‌کند تا پلیس مجبور شود، هزاران نفر از مردم گاتهام را با چند کشتی از این شهر خیالی خارج کند؛ آن هم کشتی‌هایی که قبلا ارتباطشان با یکدیگر قطع شده، جوکر آنها را با بنزین و مواد منفجره پر کرده و ماشه انفجار هر کشتی را در کشتی دیگر قرار داده است. او این فرصت را به سرنشینان هر کشتی می‌دهد تا هرکدام زودتر ماشه را بکشند، زنده بمانند؛ حالا مردم متمدن مجبورند تصمیم بگیرند، قبل از دیگری ماشه را بکشند یا نجیبانه منتظر بمانند تا دیگری آنها را به هوا بفرستد.
2- بحران از دل شرایطی ایجاد می‌شود که قاعده و قانون حکمفرما نباشد. قوانین و قواعد وقتی به هم بخورد، آشفتگی و هرج و مرج به‌وجود می‌آید و تداوم این نابسامانی بحران می‌آفریند. برای همین، قرن‌هاست که بشر به قانون بد رضایت می‌دهد تا گرفتار آشفتگی بی‌قانونی نشود. میراث هر تمدن نیز همین قواعد و قوانین برجای مانده است. از بطن قاعده‌مندی، ابنیه و ادبیات خلق می‌شود نه از هنر سرهم‌بندی سنگ و آجر یا واژه‌های ردیف‌شده روی کاغذ. هرچه انبوه خلائق برای نیل به رفاه و آرامش سعی در تثبیت قواعد داشته‌اند، در هر برهه بوده‌اند کسانی که برای زیاده‌خواهی یا برتری‌جویی، زیر کاسه و کوزه قاعده و قانون زده‌اند و هرج و مرج ساخته‌اند.
جوکر، مأمور ایجاد هرج و مرج است و حالا در دوره پسامدرن، جوکر کم نداریم؛ چه در این سوی عالم و چه در آن‌سو؛ شاید انگیزه‌ها متفاوت و شمایل‌ها با یکدیگر اختلاف داشته باشند اما همگی در یک نقطه مشترکند؛ آنها می‌خواهند قاعده بازی را به هم بریزند. در پیچیدگی جوامع فعلی، گاه جوکرها به شمایل تروریست‌هایی ترسناک درمی‌آیند که سخیف‌ترین قرائت از اسلام را فریاد می‌کشند و گاه در هیبت رئیس‌جمهوری موبور ظاهر می‌شوند که پایبندی به هیچ قاعده‌ای را برنمی‌تابد؛ خواه معاهده‌ای زیست‌محیطی باشد، خواه خودداری از ترور ژنرال کشوری دیگر در خاک سرزمینی ثالث. آنها آمده‌اند که قواعد را بشکنند.
حالا هرچه در متمدن‌ترین جوامع برای سرپیچی از کوچک‌ترین قوانین، مجازات‌هایی سخت و بازدارنده وضع شود تا آشفتگی کمتر پیش ‌آید، باوجود چنین جوکرهایی، بحران‌ها از هرچه تصور داریم به ما نزدیک‌ترند؛ حتما شدت و حدت آن بسته به اجرای قوانین در هر جمع انسانی با هم تفاوت دارد اما در اصل خود، راه گریزی از آنها نیست.
3- اکنون که در کره‌ای بحران‌زده نفس می‌کشیم، چه باید کرد؟ ظاهرا دو راه بیشتر نیست؛ یا با جوکرها همصدا شویم و آشفتگی را تشدید کنیم یا به حکم انسانیت به قواعد و قوانین تن دهیم. کشتی‌نشینان فیلم، براساس غریزه بقا، رأی به کشیدن ماشه دادند، اما هیچ‌کس در جمع آنها نبود که حاضر شود دستش را به خون انسان‌های بی‌گناه آلوده کند و همین تن سپردن به این قاعده انسانی باعث شد تا همگی سلامت به ساحل امنیت برسند. این تصمیم آنها بود اما خارج از پرده سینما و در عالم واقع چگونه باید تصمیم گرفت؟
هرج و مرج‌خواهی مرضی مسری است؛ آشفتگی گلوله برفی است که با تکرار در انتهای مسیر بهمن بحران می‌سازد و از آنجا که ما مردمانی هستیم که از روی عادت برای دیگران خوب نسخه می‌پیچیم، اما خود را فراتر از هر قانون و قاعده‌ای می‌دانیم، این بار می‌خواهم به شخص خودم قول دهم من آنی نباشم که آشفتگی کوچک را می‌سازد؛ به هر بهانه‌ای گرگ جان دیگری می‌شود؛ در فضای واقعی و مجازی، هر نظر مخالفی را تکه پاره می‌کند؛ در صف جا می‌زند؛ مال مردم را برای خود مباح می‌پندارد؛ یا هر کار دیگری که از قاعده انسانیت مرا دور می‌کند. شاید اگر از حالا تمرین کنم در بزنگاهش بتوانم آنقدر خویشتندار باشم که من ماشه را نکشم چون اصلا نمی‌خواهم کسی باشم که ماشه را می‌کشد؛ شما چطور؟

این خبر را به اشتراک بگذارید