اعتماد اجتماعی و کلام سختتر از فولاد
عیسی محمدی- روزنامهنگار
کتاب «هاگاکوره» را خیلی دوست دارم. گاهی که اتفاقی در کتابخانهام چشمم به آن میافتد، بر میدارم و دوباره آن را مرور میکنم. نکتههای بسیار جالبی دارد. این بخش آن را دوست دارم که نکاتی خردمندانه، از ساموراییهای ژاپن قدیم است. به واقع، با مطلع بودن از این موارد، به راحتی میتوانید بخشی از فرهنگ خاص امروز ژاپنیها را تحلیل کنید. ضمن اینکه کلا به فرهنگهای قدیمی هم علاقه زیادی دارم.
یکی از حکایتهای این کتاب برایم تکاندهنده است. میگویند روزی روزگاری یکی از ساموراییها که حالا کم سن و سال هم بوده، میخواسته در دادگاهی درباره موضوعی سوگند یاد کند. به او میگویند سوگند یاد کن. پاسخ میدهد چرا؟ میگویند برای اینکه دروغ نگویی. در جواب، این جمله را میگوید که: کلام سامورایی سختتر از فولاد است؛ وقتی من به این قضیه ایمان دارم، از سوگند خوردن چه کاری ساخته است و البته دادگاه هم قانع میشود و حرفهایش را میپذیرد.
لابد شما هم زیاد این را شنیدهاید که هاراگیری، بین ساموراییها خیلی رایج بوده؛ یعنی هرجایی که احساس میکردند شرافتشان و غرورشان خدشهدار شده، خودکشی میکردند. حتی ساموراییهای قدیمی، خنجرهایی همراهشان داشتند که خاص این کار بود. در حکایتی دیگر میخوانیم که یک بار، یکی از استادان سامورایی که اعتقادات بودایی هم داشته، با پزشکی بحث میکند و او را متهم میکند که در حق بیماری، کوتاهی کرده و بیمار درگذشته. پزشک هم خطاب به او میگوید: اگر تو ایمان به اعتقادات بودیستی داری، برو و او را زنده کن. این بنده خدا هم میرود و چند روزی در اتاق این مرحوم مینشیند تا برایش دعا کند. چون عقایدش هم زیر سؤال رفته بود، خیلی در کارش جدی بود. خنجری هم با خودش برداشته بود تا اگر نتوانست مرحوم را زنده کند، خودش را بکشد، اما در کمال شگفتی، فرد درگذشته، زنده شد!
سخن به درازا کشید. فکر میکنید چند درصد حرفهایی که شفاها و کتبا داریم از دنیای اطرافمان میشنویم، به محکمی فولاد است؟ یا اصلا چقدر از حرفهای شفاهی و کتبی خودمان به محکمی فولاد است؟ یا چقدر از قولهایی که میدهیم چنین است؟ یا حتی چقدر از تعهداتی که بر عهده میگیریم، چنین خاصیتی دارد؟
اعتماد جایی زاده میشود که چنین اهمیتی برای قول و تعهد و آبرو و شرافت خودمان قائل باشیم. سرمایه اجتماعی از همینجا زاده میشود. اصلا همه ماهیت برندهای اقتصادی و اجتماعی (و ازجمله سیاستمداران و متولیان امر) به این است که پای حرفهایی که میگویند، میمانند؛ حتی اگر برایشان ضرر داشته باشد. چطور میشود شرکت تویوتا، وقتی متوجه میشود که اشکالی و خبطی کرده، کلی هزینه صرف کرده و همه مدلهای فروش رفته را پس میگیرد، ولی ما در چنین موقعیتی، حتی از یک عذرخواهی کوچک هم دریغ میکنیم؟
نه، اعتبار اجتماعی همینطوری بهدست نمیآید؛ باید کلامی که از دهان ما خارج میشود و تعهدی که میدهیم، سختتر از فولاد باشد؛ حتی شما مسئول و مدیر عزیز!