• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
پنج شنبه 26 دی 1398
کد مطلب : 93004
+
-

بالازاده، معناساز و زندگی‌افروز بود

یادداشت
بالازاده، معناساز و زندگی‌افروز بود

محمد‌علی علومی- روزنامه‌نگار

یک چند به کودکی استاد شدیم/ یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید/ از خاک برآمدیم و بر باد شدیم خیام

 الف
خبرکوتاه بود، چون آه؛ بمانند زندگی خود کاووس. یکی از دوستان دیرین و یار مشترکمان با من تماس گرفت و گفت که امیرکاووس بالازاده در‌گذشت، دیروز... گویا درد لاعلاج سرطان داشته است و... همین. در چند جمله کوتاه مانند آه از ماجرای دردناک و ناگزیر و اسفبار باخبر شدم.
 ب
آنچه نوشته می‌شود مرثیه‌سرایی‌های مرسوم و معمول نیست. ستایش‌نامه نیز نیست. شادروان امیرکاووس بالازاده حتی در تمام زندگی، بی‌نیاز از ستایش‌های بجا یا نابجا بود. او که مدرس دانشگاه بود، طی ایام محدود زیستن خود زندگی معدود و محدودی نداشت.
 پ
بعضی از زیستن‌ها معدود است و محدود، از خود شروع می‌شود و در خود خاتمه می‌یابد و تمام. حال در این میان شاید تولید‌مثلی نیز صورت بگیرد اما زیستنی بوده که بود و نبودش تفاوت و تمایزی با دیگران بی‌شمار نداشته است. انگار که کلیشه‌ای از خرد و خود و در معنا بی‌معنا. چه‌بسا زیستن‌هایی هست که زندگی‌سوز هستند و لیکن زندگی عده‌ای مثل شادروان بالازاده معناساز و زندگی‌افروز بوده و از این روست که درگذشت او جای درد و دریغ دارد.
ت
 شادروان امیرکاووس بالازاده مردم‌شناسی درس می‌داد و در ضمن روزنامه‌نگار و منتقد و اسطوره‌شناس نیز بود. اینها همه مفاهیم ارجمندی است اما گرامی‌‌تر از این همه آن بود که امیرکاووس بالازاده هنر انسان‌بودن را می‌شناخت و انسان را محترم می‌دانست.
ث
در روزگاری که کلمات بار معانی کهن و مأنوس را از دست داده‌اند، حتی بیشتر وقت‌ها به ضد‌خود تبدیل‌ شده‌اند. باری در چنین زمانه‌ای امثال بالازاده زیاد نیستند؛ انسان‌هایی که راستی و صداقت شرافت و نجابت و نظایر این معانی عادی را نگهبان باشند و از این جهت است که باز درگذشت او دردناک و بلکه جبران‌ناپذیر می‌نماید.
ج
سال‌ها قبل او را در دفتر نشریه‌ای دیدم و همکار شدیم و کم‌کم دوستی شکل گرفت. آخرین‌بار پارسال بود که در کرمان همدیگر را دیدیم و گذر زمان و هر‌چه بیشتر دشوار‌‌شدن زندگی. او اما تغییر نکرد؛ آنچنان بود که بود؛ گرم و مهربان و شوخ‌طبع. گرم می‌زیست و با مهر مهربانی‌های رایج در فرهنگ مردم را تدریس می‌کرد. لبخندی همیشگی داشت که البته ساختگی نبود. او رندی بود که در نقد بازار جهان لبخند می‌زد. باری امیر کاووس بالازاده گرم زیست و سرانجام خانواده، دوستان و شاگردانش را به سرمای زندگی نابهنجار وانهاد و خود یکه و تنها به هنجاری خوشنام رفت. خاطرش گرامی و گران‌سنگ باد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید