
آیا جوکر همان پرویز است؟

محمدرضا نصیری ـ روزنامهنگار
درباره فیلم «جوکر» چیزهای زیادی خواندهایم؛ از موضع عجولانه فیلمساز ایرانی که ندیده از جشنواره ونیز انتقاد کرده بود که چرا به فیلمی ابرقهرمانانه جایزه دادهاند تا انتقادات تند سیاسی که چرا چنین فیلمی با موضوع تحریک مردم به اغتشاش در دسترس مردم قرار گرفته است. بعدا دیدیم که جوکر نه فیلم ابرقهرمانی بود که لیاقت خرس طلایی را نداشته باشد و نه صرفا با هدف تحریک معترضان به اغتشاش ساخته شده بود. اما چیزهایی درباره این فیلم وجود دارد که حلنشده باقی مانده است. چرا مردم باید در حمایت از یک بیمار دچار اختلال بیثباتی عاطفی و کشتارهای کور او در خیابان تجمع کنند و شهر را در دست بگیرند؟ این مشکل سریال اسپانیایی «خانه کاغذی» هم بود. در این سریال هم مردم پشت سارقان موزه اسکناس بودند و در حمایت از آنها تظاهرات کردند. وقتی مغز متفکر گروه سارقان در روستایی دورافتاده بهدست مردم گیر میافتد، آنها او و نامزدش را تنها به این دلیل که جلوی دولت ایستادهاند، آزاد میکنند و از چنگ پلیس فراری میدهند. چرا مردم کشوری آزاد مثل اسپانیا آن هم در مادرید و نه در باسک یا کاتالونیا باید به چنین رفتاری دست بزنند؟ چرا یک دلقک که مشخصا تیکهای عصبی دارد و در برنامه زنده تلویزیونی اقدام به قتل کرده، باید به نماد مبارزات مردمی تبدیل شود؟ با کدام ایدئولوژی؟ معترضان به گوسفندانی میمانند که دنبال سگ گله میروند و شخصیتپردازی آنها بهاندازه همان گوسفندان است. اگر جوکر برای کشتن بیرحمانه همکارش که با او مهربان بوده است یا شلیک کردن بهصورت مجری پرمدعای شوی تلویزیونی دلیلی برای خودش دارد، هیچ دلیلی پشت اعتراضهای مردمی دیده نمیشود. معترضان معلوم نیست به نژادپرستی، تورم، گرانی بنزین، تبعیض جنسیتی، جنگ، رفتن استراماچونی یا چه چیز دیگری اعتراض دارند. آنها در تخریب و آشوب از وندالیسم و آنارشی پیروی میکنند.
اصلا «جوکر» چگونه یکشبه به یک تیرانداز ماهر تبدیل شد؟ وقتی همکارش برای اولینبار اسلحه به دستش داد و او را توجیه کرد که برای دفاع از خودش در برابر مزاحمان باید تفنگ در دست بگیرد، واکنش جوکر این بود: «من نباید اسلحه داشته باشم.» جوکر اولینبار که در خانه داشت با هفتتیر ور میرفت ناگهان تیری از تفنگش دررفت و او مجبور شد در واکنش به مادرش که میخواست بداند صدا از کجا بوده، دروغی سرهم کند؛ یعنی او در همین حد در کار با تفنگ ناشی بود اما وقتی در مترو مورد حمله و آزار قرار گرفت، بهراحتی به مهاجمان شلیک کرد و به مزاحم آخر از پشت و از راهی دور تیر زد. در برنامه تلویزیونی هم یک هدشات دقیق داشت. او کی و کجا صاحب چنین مهارتی شده بود؟ این چیزی است که فیلم پاسخی به آن ندارد.
شباهتهای جوکر به «پرویز» را هم نمیتوان نادیده گرفت. پرویز یک شهروند بیآزار و حتی مفید تابع قانون است که بهخاطر هوش کمی که دارد مورد بیتوجهی قرار میگیرد و بهتدریج به یک هیولا تبدیل میشود و در نهایت علیه جامعه و پدرش و صاحب خشکشویی طغیان میکند. جوکر علیه همکارش و همصنفاش که کمدین معروفی است و او را مورد تمسخر قرار داده است، دست به شورش میزند. پرویز مسئولیت نگهداری از پدر سالمندش را برعهده دارد و برایش غذا میپزد و خانهاش را تمیز میکند اما وقتی میبیند پدرش یک زن را به او ترجیح داده است، میشورد. جوکر از مادر پیرش نگهداری میکند و وقتی درباره ریشه و پدر واقعیاش چیزهایی میفهمد مادرش را میکشد. آرتور فلک جوکر شبیه نادر فیلم «جدایی نادر از سیمین» هم هست و از مادر پیرش نگهداری میکند. راستی، جوکری که در «جوکر» به تصویر کشیده میشود، با این ضریب هوشی و سطح سواد، کی فرصت میکند به سمت مهندسی شیمی روی بیاورد تا بعدها در شرارت و مبارزه با بتمن با استفاده از ترکیبات شیمیایی سلاحهای کشنده درست کند؟