
افغانستان، سرزمین شگفتیها

احمد جعفریچمازکتی _ شاعر و روزنامهنگار
افغانستان را سرزمین شگفتیها نام مینهم. این شگفتی را میشود از دل تمدن دیرپای این سرزمین، تا زندگی روزمره مردم این کشور مشاهده کرد.
جرارترین امپراتوریهای دنیا را در وحدت ملی به خاک سیاه مینشانند اما وقتی که متجاوزان را به گورستان میفرستند، هیزم جهنم خود میشوند. کجای دنیا سراغ دارید مردم کشوری باسابقه تمدنی چند هزار ساله، هنوز ملت نشده باشند! اینجا، قومیت شرافت دارد و قبیلهگرایی، عزت و مکنت میآورد. روزها همدیگر را برادر خطاب میکنند و شبها را در کمین برادرکشی به صبح میرسانند.
نامآورترین سخنوران، ادیبان و مشاهیر دنیا را به تاریخ عرضه کردهاند اما تنها با زبان اسلحه با هم سخن میگویند.
صلح را آرزو میکنند اما آتشبس را نمیشناسند. اینان ستارههای آسمان شب آرامش خود را، با مرمی مسلسل نقاشی میکنند.
در این سرزمین، فقط مردهها قهرمان ملی میشوند. قهرمان زنده در قاموس این کشور تعریف نشده است.
از منظر زیباییشناختی، تنوع فرهنگی و رنگارنگی نژادی امتیاز نیست. سرنوشت و آینده مردم افغانستان را نژاد آنها مشخص میکند. دمکراسی را اینجا، در ترازوی قومیت وزن میکنند. احزاب را به نام نژاد ثبت کرده و واژه مدارا و چندصدایی در فرهنگ واژگان این سرزمین تعریف نشده است.
مردمی بهغایت مهربان دارد افغانستان؛ شهروندانی که فکر میکنند برای تحقق رؤیای زندگی بهتر، باید خود را به باد تصمیم بزرگان قبایل بسپارند.
همه ثروتهای دنیا، از معادن سنگهای قیمتی، تا آب و نفت و گاز در این سرزمین انباشته است اما حکومت افغانستان همیشه چشم بهدست غربیها دارد. در خاکی که «جان» ارزانتر از «نان» است، گندم کشت نمیکنند، خشخاش میکارند.