الهام طهموری، بازیگر نقش اول سریال وارش از سختی و البته خاطرات شیرین بازی در این سریال میگوید
شاید اسم دخترم را وارش بگذارم
الناز عباسیان
«وارش» یکی از سریالهای پرحاشیه و البته پرمخاطب این روزهای تلویزیون است که از همان روزهای نخست پخش در شبکههای اجتماعی سروصدای زیادی به پا کرد. سریالی که حول محور شخصیت یک زن روستایی میگذرد و لوکیشنهای منحصر به فردش مخاطبان سیما را جذب کرده است. داستان مجموعه از دهه ۳۰ روایت میشود و قصهای پرفراز و نشیب را به تصویر میکشد که در ادامه به دهه حاضر نیز میرسد. ناگفته نماند وارش یک درام پرفراز و نشیب تاریخی و عاشقانه و اقتباسی از رمان مطرح «مهاجران» هاوارد فاست، نویسنده مطرح آمریکایی است. نقش اصلی این سریال شبانه شبکه سه سیما را الهام طهموری بازی میکند؛ بازیگری که برخلاف عمده نقشآفرینان این سریال، زاده این خطه نیست و با وارش این داستان هم زمین تا آسمان فاصله دارد. اما به قول خودش برای ایفای این نقش حسابی تلاش کرده و کم نگذاشته است. او دوره بازیگری دیده و از سال85 وارد عرصه بازیگری شده و چندین سریال و فیلم سینمایی بازی کرده است. با او درباره پیچیدگیهای شخصیت وارش و همچنین چالشهای او برای بازی در این نقش صحبت کردهایم.
بیمقدمه میپرسیم چه شد که شما را برای نقش اول سریال وارش انتخاب کردند؟ این درست است یکی از علتهای انتخاب شما برای این نقش این است که شما عمل جراحی زیبایی درصورتتان نداشتهاید؟
من قبلا در سریال پرستاران با تهیهکنندگی آقایتخشید کار کرده بودم. مشغول بازی در سریال پدر بودم که او مرا برای بازی در سریال وارش دعوت کردند. قرار بود برای تست بازیگری چند سکانس از فیلمنامه وارش را بخوانم که خوشبختانه با وجود گزینههای زیاد برای نقش وارش مرا انتخاب کردند. من خودم هم با همان چند سکانسی که اجرا کردم عاشق شخصیت وارش شدم و پی بردم که شخصیت متفاوتی دارد. درباره موضوع نداشتن عمل جراحی هم مسلماً کسی که قرار است شخصیت یک زن روستایی در دهه۳۰ را بازی کند باید چهره معمولی و به دور از عمل جراحی داشته باشد. عوامل فیلم هم این موضوع را مدنظر داشتند. شاید یکی از دلایل انتخاب من این باشد که عمل جراحی زیبایی روی صورتم نداشتم اما کسی مستقیما به من چیزی نگفته است.
بازتاب این سریال در روزهای نخست چندان برای اهالی گیلان خوشایند نبود. البته عوامل فیلم تلاش کردند تا با توضیحات شفاهی و کتبی در رسانههای مختلف این سوءتفاهم را برطرف کنند. از این بازخوردها برایمان بگویید.
متأسفانه در روزهای اول پخش با مشکلی مواجه شدیم که انتظارش را نداشتیم. من فارغ از هر موضوعی از اینکه مردم خوب گیلان از ما ناراحت شدند، متاثر و ناراحت شدم. در آن چهارماهی که در شهر لاهیجان بودم واقعاً عاشق مردم گیلان شدم. خیلی دوستشان دارم. مردمانی خونگرم، دلسوز، مهربان، غیور و باتعصب هستند. از ناراحتی این مردم عزیز خیلی متاثر شدم. واقعاً یک سوءتفاهم بود. سریال وارش تلاش میکند تا بخشهایی از زندگی این عزیزان و بهویژه یک بانوی گیلانی غیرتمند و دلسوز را به تصویر بکشد. با وجود اینکه شخصیت وارش هم مثل بسیاری از آدمها بیعیب و ایراد نیست و حتی یک جاهایی هم خطاهایی دارد اما در کل کاراکتری ستودنی و جلوهای از یک مادر دلسوز و مهربان است. این قول را به گیلانیهای عزیز میدهم با پخش قسمتهای بعدی سریال کمکم متوجه این سوءتفاهم و نیت خوب عوامل سریال خواهند شد. کما اینکه در قسمتهایی هم که پخش شد سوءتفاهمها کمتر شده است.
شما نقش زنی سلحشور روستایی و مادر 2فرزند را بازی میکنید. نقشی که قبلا نه در کارهای هنری و نه در زندگی شخصی تجربه نکرده بودید. از سختیها و البته تجاربی که بهدست آوردید برایمان بگویید.
بله من روزهای اول که چند سکانس را خواندم کاملا متوجه شدم که نسبت به نقشهای قبلی، کار سختی است. هم مقطع سنی متفاوتی دارد و هم باید با لهجهای صحبت کنم که تاکنون صحبت نکرده بودم. بعد که فیلمنامه را کامل خواندم متوجه شدم که سادهترین اتفاقات همین مقطع سنی و لهجه است و من با یک کاراکتر خیلی پیچیده مواجه هستم که یکی از برجستهترین چیزهایی که در این زن میبینیم، مادر بودن اوست و من عاشق این حس مادرانگی او شدم. حسهای جدیدی را با این کاراکتر تجربه کردم که برایم خیلی شیرین بود. برای هر زنی مادرشدن جذابترین حس دنیاست و من میتوانستم از به دنیا آمدن بچهها تا زمانی که بزرگ میشوند این حس و حال را تجربه کنم. البته خیلی حسها هم تلخ بود. برای مثال آن لحظههایی که بچهها را گم میکنم یا آنجا که من مجبور میشوم پسرم یوسف را سر راه بگذارم، خیلی حس عجیبی برای من بود و تجربه کردنش برای من سخت بود. کار کردن با نوزادان در صحنه فیلمبرداری هم سختیهای خاص خودش را دارد. تصور نمیکردم تا این حد سخت باشد. ما از بچه تازه به دنیا آمده یکروزه داشتیم تا بچه شش، هفتماهه که بعد بزرگ میشوند. تا 7-6 ماه خیلی سخت بود و واقعا اذیت میکرد. گاهی من مجبور بودم ساعتها حس و حال خودم را برای یک سکانس نگه دارم تا شرایط بچهها برای بازی مساعد شود. در کل نقش یک زن روستایی را بازی کردن، بهخاطر نوع کارهایی که انجام میدهد، مثلا بچه را به کمر میبندد یا هیزم جابهجا میکند و... یکسری سختیهایی دارد. البته ناگفته نماند شیرینیهای خاص خودش را هم دارد.
از سختیهای کار که بگذریم از خاطرات شیرین و لحظههای خوب این نقش برایمان بگویید.
همبازی شدن با بچههای نوجوان خیلی لذتبخش بود. دو نوجوان مستعد و عاشق بازیگری در کنارم بودند که ساعتها با هم دیالوگها، لهجه و حسها را تمرین میکردیم. چنان ارتباط مادر و فرزندی بین من و این بچهها بهوجود آمده بود که من خارج از فضای فیلمبرداری هم نگران آنها میشدم. حتی حواسم به درس و مدرسه آنها بود. در حین فیلمبرداری، یوسف، دانشگاه قبول شد و چقدر خوشحال شدم. به جاوید اصرار میکردم که درس بخواند و من واقعا به آنها حس عجیب و غریب پیدا کرده بودم. در کل این نقش خیلی روی من تأثیر گذاشت. وارش، کاراکتر جذابی بود که خیلی دوستش دارم. در این حد شیفته کاراکتر این زن شدم که زمانی که به تهران برگشتم گاهی بهخاطر دلتنگی برای وارش گریه میکردم و دوست داشتم با تمام سختیها دوباره حس و حالش را تجربه کنم.
اصالتا شمالی هستید؟ برای ادای لهجه و گویش محلی مشکلی نداشتید؟
نه من اصالتا اصفهانی هستم و آشنایی چندانی هم با این لهجه نداشتم. از آنجا که خیلی دیر به گروه وارش اضافه شدم و همزمان هم در سریال پدر بازی میکردم و مدام در مسیر رفتوآمد به شمال، تهران و کرج (محل فیلمبرداری سریال پدر) بودم کمی برایم سخت بود. اما خوشبختانه عوامل گروه از بازیگران سریال تا دوستان دیگر همگی کمک کردند تا من بتوانم این نقش را بازی کنم. البته خودم هم با چند خانواده لاهیجانی که از آشنایان ما بودند ارتباط گرفتم و سعی میکردم از نزدیک با آنها صحبت کنم و لهجهشان را یاد بگیرم. مسلما کم و کاستیهایی هم داشتم اما در کل تجربه کردن یک لهجه دیگر برایم خیلی جذاب بود.
تا جاییکه که ما خبر داریم شما در خانوادهای هنرمند بزرگ شدهاید. از تأثیر خانواده بر فعالیتهای هنریتان بگویید.
بله من در خانوادهای بزرگ شدم که اغلب آنها هنرمند هستند. پدرم عکاس حرفهای بوده و از کودکی با عکسها و فیلمهای فاخری که برای ما پخش میکرد آشنا شدیم. خواهر بزرگم علاقهمند به بازیگری بود و در اصل خواهرم بود که مرا با بازیگری آشنا کرد اما در میانه راه به دلایلی بازیگری را رها کرد. وقتی نوجوان بودم با خواهرم سر تمرین تئاتر میرفتم و از همان جا علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم در هنرستان شهرمان رشته تئاتر را ادامه دهم. برادرم آهنگساز است و من از کودکی با موسیقی و نتهای آن آشنا شدم و اغلب در خانه صدای موسیقی شنیدم. داییهای من نقاش و مینیاتوریست هستند و من خیلی خوشحال هستم که در خانوادهای هنرمند بزرگ شدم و به همه این عزیزان و مادر مهربانم که هنرمندتر از همه است افتخار میکنم. زیرا معتقدم فضای هنری خانه و جمع فامیلی تأثیر زیادی در شکلگیری شخصیت یک فرد دارد.
از هنرستان تئاتر در اصفهان چطور سر از بازی در سریالهای تلویزیون در تهران درآوردید؟
کارم را با تئاتر شروع کردم و از همان دوران نوجوانی با علاقه بسیار این رشته را دنبال کردم. تا اینکه یک روز مرحوم اکبر خواجویی که من هر چه دارم از لطف ایشان هست مرا برای بازی در سریال «پیک راستان» برای شبکه۳ انتخاب کرد. این سریال نخستین تجربه من در زمینه تصویر بود که در کنار مرحوم خواجویی تجربه خیلی خوبی بود. بعد هم بازی در فیلمهای «نفس گرم»، «پرستاران»، «آسمان هوای باران دارد»، «سرزمین کهن»، «ماه تیتی» و چند مجموعه دیگر را تجربه کردم و همین بازیها پای مرا به شهر تهران کشاند.
اجازه بدهید کمی به زندگی شخصیتان هم سرک بکشیم. از ازدواج و زندگی مشترکتان برایمان بگویید. همسرتان هم در حوزه تئاتر فعالیت میکند؟
بله. همسرم حامد احمدجو هم بازیگر است و در چندین مجموعه نمایشی بازی کرده است. ما اصلا سر صحنه تئاتر با هم آشنا شدیم. حالا که صحبت به اینجا کشیده شد جا دارد به یک اتفاق جالب در زندگی مشترکمان اشاره کنم. وقتی در دوران نامزدی و عقد بودیم قرار بود جشن عروسی بگیریم که من مشغول بازی در سریال پدر شدم. دوباره مقرر شد بعد از این سریال، مراسم عروسی برگزار شود. در همین حین پیشنهاد بازی در سریال وارش به من داده شد. من با آنکه قلبا دوست داشتم وارش را بازی کنم اما بهخاطر وعدهای که به دوستان و آشنایان برای برپایی مراسم ازدواج داده و هماهنگیهایی که کرده بودیم مردّد بودم. در این شرایط همسرم به من قوت قلب داد و گفت که باید از موقعیت پیش آمده استفاده کرده و خودم را برای بازی در سریال وارش آماده کنم. از همین جا از او و خانوادهاش که چندین بار با به هم خوردن تاریخ مراسم ازدواج -با وجود هماهنگیهای بسیار- موافقت کردند، سپاسگزارم.
برنامهتان برای روزهای آینده چیست؟ میخواهید بازیگری را بهصورت حرفهای دنبال کنید یا نه برنامه دیگری دارید؟
من از کودکی عاشق بازیگری بودم و هیچ وقت به شغلی جز بازیگری فکر نکردم. برای موفقیت در رشتهام خیلی کارها کردم، زحمت کشیدم و دوست دارم که با همه وجودم در رشته مورد علاقهام موفق شوم. از آینده خبر ندارم. نمیدانم چه اتفاقی برای من خواهد افتاد اما چیزی که من دوست دارم این است که با همه وجودم بازیگری را تا آخرین لحظه عمرم ادامه دهم.
صحبتی با علاقهمندان به این رشته و کسانی که میخواهند بازیگر شوند دارید؟
اولا در جایگاهی نیستم که کسی را توصیه یا نصیحت کنم اما دوستانه به علاقهمندان این رشته عرض میکنم که بازیگری رشته سادهای نیست که بتوان در حاشیه و کنار کارهای دیگر دنبال کرد. بهنظر من برای موفقیت در بازیگری باید تمام وقت و زندگی را در این رشته بگذاری. گرچه تحصیلات آکادمیک هم مؤثر است اما تجربه و تمرین مستمر را هم نباید نادیده گرفت. تجربه شخصی من این بود که باید همیشه از کار خودم ایراد بگیرم و هیچ وقت نباید بگویم که خوب بود، عالی بود. همیشه باید به بهترشدن فکر کنیم. در انتها از همه عوامل سریال وارش بهویژه آقای کاوری، تخشید و دارابی تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند تا این نقش را بازی کنم.
متأسفانه در روزهای اول پخش با مشکلی مواجه شدیم که انتظارش را نداشتیم. من فارغ از هر موضوعی از اینکه مردم خوب گیلان از ما ناراحت شدند متاثر و ناراحت شدم. در آن چهارماهی که در شهر لاهیجان بودم واقعاً عاشق مردم گیلان شدم. خیلی دوستشان دارم. مردمانی خونگرم، دلسوز، مهربان، غیور و باتعصب هستند. سریال وارش تلاش میکند تا بخشهایی از زندگی این عزیزان و بهویژه یک بانویی گیلانی غیرتمند و دلسوز را به تصویر بکشد
من از کودکی عاشق بازیگری بودم و هیچ وقت به شغلی جز بازیگری فکر نکردم. برای موفقیت در رشتهام خیلی کارها کردم، زحمت کشیدم و دوست دارم که با همه وجودم در رشته مورد علاقهام موفق شوم
مهتاب سریال پدر
الهام طهموری پیش از این در تلویزیون در سریالهایی چون سریال «پیک راستان»، «نفس گرم»، «پرستاران»، «آسمان هوای باران دارد»، «سرزمین کهن» و «ماه تی تی» بازی کرده بود. ازجمله فیلمهای سینمایی او هم میتوان به به «سارا و سندباد»، «قبیله من»، «لوک خوششانس» و «ترومای سرخ» اشاره کرد. البته بازی در نقش مهتاب (دختر حاج علی و خواهر حامد) در سریال پدر، نقشی بود که بیش از پیش دیده شد. خودش درباره این نقش میگوید: «پیشتر چند سریال هم بازی کرده بودم اما بازتاب سریال پدر از همه بیشتر بود. بازی در این سریال و همکاری با بزرگانی چون آقای مهدی سلطانی و خانم لعیا زنگنه تجربه خوبی بود. البته خودم هم به این نقش علاقه خاصی داشتم و حس خواهرانه مهتاب را میپسندیدم. مهتاب مثل خواهر خودم، دختری دلسوز و مهربان برای خانواده بود. از عوامل این فیلم هم تشکر میکنم که به من اجازه دادند و بهگونهای برنامهریزی کردند که همزمان با این سریال در سریال وارش هم بازی کنم».
بهترین سالهای زندگی
عنوان اول سریال وارش، «بهترین سالهای زندگی ما» بود که بعدها به دلایلی به نام یکی از کاراکترهای اصلی تغییر کرد. این تغییر نام در برجسته شدن و بیشتر دیده شدن نقش طهموری مؤثر بود. خودش در این زمینه میگوید: «وقتی در رسانهها خبر تغییر نام را خواندم خیلی خوشحال شدم. واقعا اتفاق خیلی خوبی است که اسم یک کاراکتر، عنوان یک سریال شود. با این کار، بیننده از همان لحظات ابتدایی فیلم و حتی قبل از تماشای آن خودش را برای چالشهای زندگی شخصیت اصلی فیلم آماده میکند و میداند که قرار است در مورد این شخصیت بشنود و ببیند. ناخواسته خود کاراکتر هم برجسته میشود. جدا از تغییر نام سریال، من در کل اسم وارش را خیلی دوست دارم. وارش بهمعنای باران است. هم معنا و هم تلفظ خیلی قشنگی دارد. اگر یک روزی دختردار شوم شاید اسم دخترم را وارش بگذارم».
همبازی شدن با همسر
حامد احمدجو، همسر طهموری بازیگر است و در سریال پرستاران با همسرش همبازی بوده است. طهموری معتقد است هم رشته و همکار بودن با همسر در ایفای نقشهایتان مؤثر بوده است. خودش در این زمینه میگوید: «سختیهای کار بازیگری بسیار است و همکاری و همدلی خانواده بهویژه همسر نقش مهمی در این زمینه دارد. در زمان مجردی همیشه با شبکاریها و آفیشهای وقت و بیوقتم پدر، مادر و خواهرم را اذیت میکردم که از همین جا از محبّتهایشان تشکر میکنم. هماکنون هم که متاهل هستم همسر و خانواده همسرم شرایط مرا درک میکنند که واقعا جای قدردانی دارد. برای بازی در همین سریال وارش ماهها در شهر دیگری شبانهروز فعالیت داشتم و همسرم مجبور بود برای دیدنم به لاهیجان بیاید. هماکنون هم در خانه بیشتر اوقات با حامد درباره کار و نقشهایمان صحبت میکنیم. با هم تمرین کرده و گاهی هم همدیگر را نقد و راهنمایی
میکنیم».