لایههای پنهان فقر در پشت چهرۀ شهر قزوین
حاشیههای یک شهر صنعتی
زهره نجفی ـ خبرنگار
تصویری که از قزوین در ذهنها وجود دارد، عموما شهر در حال توسعهای است که کاربریهای صنعتی و آموزشی در قالب واحدهای تولیدی- صنعتی و دانشگاهها و مؤسسات عالی بافت عمدۀ شهر را تشکیل میدهند. در نگاه نخست به شهر تعداد زیاد دانشگاههای آزاد، غیرانتقاعی و علمی-کاربردی که در هر کوچه و خیابانی سر بلند کردهاند، خیابانهای عریض و تمیز و بافت معماری اصولی و یکدست تصویر مطلوبی را در مقابل چشمان بیننده حاضر میسازد. اکثر مسافران و بازدیدکنندههای شهر نیز با مشاهده کارخانههای صنعتی هنگام ورود به شهر و با چرخی در مناطق پررفتوآمدتر گمان میکنند مردم از وضعیت معیشتی قابلقبولی برخوردارند. اما در این تصویر غالب و دردسترس، واقعیت بخش مهمی از شهر پنهان شده و راهی برای بروز پیدا نکرده است. قسمت جنوبی و غربی شهر که بافت قدیمی و تاریخی قزوین را شکل میدهد، بیانگر واقعیاتی است که با آنچه از مقابل دیدگان مسافران این شهر ارتباطی میگذرد، متفاوت است. محلات قدیمی و حاشیههای اطراف شهر میزبان فرودستان شهری و جمعیت کثیری است که به امید یافتن زندگی بهتر به این شهر مهاجرت کردهاند.
قزوین از آن دست شهرهایی است که با پتانسیلهای کشاورزی، صنعتی و دانشگاهیاش و با موقعیت خاص جغرافیایی و نزدیکی به پایتخت، زمینه جذب مهاجران را فراهم کرده است. عمده مهاجران داخلی که در مناطق فقیرنشین و حاشیهای قزوین زندگی میکنند، از استانهای کرمانشاه و کردستان به این شهر مهاجرت کردهاند. مصادف با سالهای اوج جنگ تحمیلی و البته سالهای پس از آن قزوین میزبان مهاجرانی از استانهای غربی و کردنشین کشور بود. پس از موج مهاجران داخلی کرد و رونق اقتصادی بیشتر قزوین درسالهای اخیر، مهاجران افغان نیز به جمع مهاجران استان اضافه شدند تا جایی که امروزه در بسیاری از محلات اتباع افغانستانی جمعیت بیشتری از ساکنان بومی دارند.
از مناطق فقیرنشین قزوین میتوان به محلات باغنشاط، لالوآباد، کوی بهار، عمرمحله، هادیآباد، چوبیندر، مشعلدار و نظامآباد اشاره کرد. استانداری قزوین 14منطقه را بهعنوان مناطق فقیر و آسیبپذیر معرفی کرده است. وضعیت این مناطق مشابه نیست.
بهطور کلی میتوان این مناطق را به 3دستۀ کلی تقسیم کرد:
1)بافت قدیمی و تاریخی شهر، 2)روستا-محلههای منفصل از شهر و 3)حاشیهنشینیهای اطراف شهر.
دسته اول آن قسمت از بافت قدیمی و داخلی شهر را تشکیل میدهد که بهدلیل عدمرسیدگی و نوسازی به مرور فرسوده و به مناطقی آسیبزا بدل شده است. از این مناطق میتوان به عمرمحله هادیآباد و محله جنوبی راهآهن اشاره کرد. میتوان گفت نواب جنوبی و شمالی (عمر محله و هادیآباد) از محرومترین و آسیبپذیرترین نقاط قزوین به شمار میآیند. عمر محله یا محلۀ آخوند که به نام محلۀ امامزاده سلطان محمد نیز شناخته شده است، از مناطق بسیار قدیمی قزوین است که بافت آن بهشدت فرسوده و بناهای زیادی به مخروبه تبدیل شده است. فقر و اعتیاد از مشکلات اساسی این محله است که در اکثر خانوادهها وجود دارد؛ مرد با همسرش، مادر با فرزندش درگیر استفاده از موادمخدرند. یکی از اهالی محل میگوید: «تا چند سال پیش در همین محل کارگاه تولید مادۀ مخدر شیشه هم وجود داشت. چند سال پیش عملیات مشترکی بین سپاه و بسیج و نیروی انتظامی انجام میشود و بزرگ خلافکار محله و تعداد زیادی دستگیر میشوند. از آن زمان به بعد فضا کمی بهتر شده است». با این حال همچنان آسیبهای ناشی از مصرف موادمخدر به وضوح در محله به چشم میخورد. آثار تاریخی مخروبه ازجمله حمام بلور که قدمت فراوانی دارند، چون متولی ندارند، به محلی برای تجمع و مصرف مواد معتادان تبدیل شدهاند. رهگذری به خنده میگوید: «در هادیآباد اگر معتاد باشی، در کمتر از 30ثانیه و اگر معتاد نباشی در کمتر از 3دقیقه میتوانی موادمخدر پیدا کنی!»
با این توضیحات روشن است که وضعیت فرهنگی و آموزشی نیز در این محلات تعریف چندانی ندارد. برای گفتوگو دربارۀ وضعیت زندگی کودکانی که در این محله بزرگ میشوند به سراغ یکی از فعالان حوزه کودکان کار قزوین که عضو انجمن خیریه خانه مهر علی است و در مدرسهای مخصوص کودکان کار تدریس میکند، میرویم. زهرا حسینی میگوید: «هماکنون وضعیت تحصیل بچهها خیلی بهتر شده است. اکثر کودکان کار تحصیل هم میکنند، یا در مدرسه فرهنگ یا اگر از سن تحصیلشان گذشته باشد در مدرسۀ خانۀ مهر علی. مدرسه ما سعی میکرد در حوزۀ بهداشت به خانوادهها کمک کند و وسایلی مثل شامپو، مسواک و... میان کودکان توزیع کند».
حسینی از مشکلات فرهنگی که کودکان در این خانوادهها و محلات با آنها مواجه هستند، میگوید: «شاگردی داشتم. متوجه شدیم این دختر در شرف ازدواج است. تلاش بسیاری کردیم تا خانوادهاش را از این کار منصرف کنیم، اما از آنجا که 20میلیون برای این وصلت پول گرفته بودند، حاضر به از دستدادن چنین مبلغی نبودند و دست آخر آن دختر بهدلیل فقر خانواده ازدواج کرد.»
دسته دوم از مناطق فقیرنشین قزوین تحت عنوان سکونتگاههای منفصل به روستاهای اطراف شهر اطلاق میشود که ظاهرا با شهر ادغام شدهاند. طی سالیان اخیر با اجرایی کردن طرحی که روستاهای حوالی قزوین را با این شهر بهصورت غیرمنفصل ادغام میکرد بسیاری از روستاهای حوالی شهر قزوین در قالب محلاتی از این شهر درآمدند. با این حال جز مواردی مانند روستای باراجین- که امروز به یکی از حاشیههای مرفه قزوین بدل شده و از امکانات خوبی برخوردار است- اغلب این روستا-محلهها جزو مناطق ضعیف و فقیر قزوین هستند. از نمونههای این روستا-محلهها میتوان چوبیندر، نظامآباد و باغ نشاط را مثال زد که دارای ساکنین بومی و به لحاظ معیشتی در سطح قابلقبولی هستند اما با ادغام غیراصولی در شهر قزوین و تحمیل شرایط بلاتکلیفی، پذیرای مهاجران افغان شدهاند.
این وضعیت بلاتکلیفی موضوعی است که در گفتوگو با اهالی محله باغ نشاط اکثرا بر آن تأکید دارند. یکی از ساکنان این موضوع را چنین مطرح میکند: « اینجا نه شهر بهحساب میآد، نه روستا! موقع انتخابات اینجا را شهر حساب میکنند، موقع توزیع امکانات که میرسد، میشویم روستا. میرویم وام روستایی بگیریم، میگویند نمیشود، اینجا شهر است، درخواست امکانات شهری میکنیم، میگویند اینجا روستاست». این مناطق با همین توجیه از بودجه دهیاریها محروم هستند، بنابراین قیمت زمین در این ناحیه پایین است که این مسئله بهترین فرصت را برای ایجاد حاشیهنشینی فراهم میکند. روشن است با همان سرعت تصویب آییننامهها و طرحهای یک شبهای نمیتوان یک روستا را به شهر تبدیل کرد؛ نه میتوان امکانات را به این سرعت وارد این مناطق کرد و نه ساکنان این نواحی میتوانند سریع در فرهنگ شهر جذب شوند. از اینروست که این مناطق روستایی در جریان برخورداری از مواهب و امکانات شهری، روستاهایی هستند که بهدلیل انفصال از شهر جزو محلات قزوین محسوب نمیشوند اما در جریان آسیب از مضرات سکونتگاههای شهری در صف اول قرار میگیرند.
دستۀ سوم مناطق حاشیهای و اطراف شهر است که در جریان گسترش و توسعه شهر در قالب سکونتگاههای غیررسمی رشد یافتهاند؛ از جمله کوی بهار در خروجی شهر و حاشیه اتوبان قزوین-رشت و محلۀ لالوآباد در غرب میدان مادر. عمدۀ ساکنان این مناطق را مهاجران شکل میدهند و وضعیت این مناطق شاید نسبت به وضعیت سایر مناطق آسیبپذیر قزوین حادتر باشد.
شغل این حاشیهنشینان متفاوت است؛ عدهای در شهر شال حوالی بوئینزهرا در کورههای آجرپزی کار میکنند، عدهای بهعنوان چوپان و کارگر دامداریها مشغول به کارند، عدهای بر سر زمینهای کشاورزی کار میکنند و به گوجهچینی و خربزهچینی و... اشتغال دارند. کسانی هم هستند که برای شندرغازی در خانههایشان پوست پسته و گردو را از مغز آن جدا میکنند و به صاحبانش بازمیگردانند.