گزارش همشهری از دومین دوره جشنواره «خیابان در دست بچهها»
شهر بازی در خیابان
مریم شریفی|روزنامهنگار:
اول صبح مثل همیشه یکی از خیابانهای شلوغ مرکز شهر پراز جنب و جوش است ولی برخلاف هر روز به جای خودروهایی که رانندگان مضطرب و گاه عصبانی برای رسیدن به محل کار و رفع و رجوع مشغلههایشان درآن از هم سبقت میگرفتند و همه را در صدای دوست نداشتنی بوق و بوی ناخوشایند دود خودروهایشان سهیم میکردند، امروز این خیابان پر از چهرههای بشاش و آرامی است که فقط یک مأموریت دارند؛ بازی و شادی. کوچک و بزرگ از خواب شیرین روز جمعه صرفنظر کردهاند تا در یک شادی دستهجمعی مشارکت کنند و با روحیه و انرژی به استقبال سال نو بروند.
اینجا منطقه 10، حد فاصل میدان جمهوری تا خیابان رودکی است که در روز مادر برای برگزاری دومین جشنواره «خیابان در دست بچهها» برای خودروها ورود ممنوع شده و دربست در اختیار بچهها قرار گرفته تا هرچقدر دلشان میخواهد بازی کنند؛ بیآنکه نگران تذکرهای پدر و مادر و ناراحتی همسایهها در آپارتمانهایشان باشند.
بچهها در قلعه شادی
چشمهای بچهها وقتی وارد خیابان میشوند، از شادی برق میزند. وسایل بازی از ابتدا تا انتهای خیابان تعبیه شده و بچهها فقط باید انتخاب کنند که دوست دارند روی تشک فنری بالا و پایین بپرند و هیجاناتی را که در آپارتمانهای قوطیکبریتی در وجودشان سرکوب شده بود تخلیه کنند، وارد قلعه بادی شوند و سبکبال از آبشار آن سر بخورند و میان زمین و هوا از ته دل بخندند یا خودشان را به یک دست فوتبالدستی و پینگپنگ در فضای باز بسپارند. کوچولوترها هم فراموش نشدهاند و میتوانند با همراهی مادران با آدمکها و چرخهای ساده سرگرم باشند. در این میان، بساط بازیهای فکری و آموزشی هم حسابی گرم است و مربیان تلاش میکنند با استفاده از بازیهای متنوعی مانند منچ و مار و پله و رقابت صندلی، مفاهیم و مهارتهای زندگی شهروندی را به بچهها آموزش دهند.
محمد پارسا، یکی از کودکان با صورت روی کفپوش بادی قلعه فرود میآید، بلند میشود و درحالیکه با خنده لباسش را مرتب میکند، دوباره راهی پلهها میشود برای تجربه یک پرش دیگر. میپرسم: «خوش میگذرد؟» با خنده سر تکان میدهد و میگوید:« کیف دارد. اینجا مثل شهر بازی شده. اما فرقش این است که شهر بازی دور است اما اینجا نزدیک خانهمان است. تازه مجانی هم هست.» پدرش هم با لبخند میگوید:«محل کارم در این منطقه است و از طریق همکارانم از برگزاری این جشنواره مطلع و ترغیب شدم پسرم را بیاورم. وقتی برایش توضیح دادم قرار است چه اتفاقی بیفتد، با تعجب گفت:« شهربازی در خیابان؟! مگه میشه؟! آنقدر مسیر طولانی و پر از ترافیک خانه تا شهربازی برای بچهها آزاردهنده است که از این شهربازی در محله خیلی استقبال کرد.»
مثل مادرم لیلی بازی کردم
در این بین برگزارکنندگان جشنواره، از بازیهای سنتی و بومی هم غافل نماندهاند. شاهدش آن 7خانه خاطرهانگیزی است که وسط خیابان کشیده شده و برای بچههای دهه60حسابی جذاب است. مریمجهانبخشنیا که کلی از حضور در این فضا روحیه گرفته، میگوید:«همسرم که به محل کارش میرفت، تماس گرفت و گفت حوالی میدان جمهوری جشنواره خیابانی برپاست. زود امیرعلی را بردار و بیا. من هم با اینکه برنامه خرید داشتم، برای اینکه پسرمان بیاید در میان همسن و سالانش بازی کند و روحیهاش شاد شود، از برنامه خودم صرفنظر کردم. اتفاقا امیرعلی داشت پلیاستیشن بازی میکرد ولی با این حال خودش با علاقه به اینجا آمد.» او برمیگردد به سالهای گذشته و میگوید:«ما در کودکیمان امکانات نداشتیم اما شاد بودیم. از بازیهای ساده دستهجمعی با خواهر و برادر و دوستانمان در همین کوچهها لذت میبردیم.
اما حالا بچهها هم تکفرزند هستند و هم تمام وقتشان صرف بازی با موبایل و پلیاستیشن میشود. من در اینترنت جست و جو میکنم و عکس بازیهای قدیمی مثل گرگم به هوا، لیلی و بالابلندی را به پسرم نشان میدهم و حتی در خانه با او بازی میکنم. دلم میخواهد او بازیهای حرکتی انجام دهد و سلامت و شاد باشد. جشنواره امروز خیلی خوب است. فضایی فراهم میکند تا بچهها در کنار هم بازیهای گروهی را تجربه کنند.» امیرعلی هم که کلی بازی کرده، میگوید:« هم لیلی بازی کردم، هم پینگپنگ. آن طرف رفتم نقاشی هم کشیدم. کاش همیشه به بچهها اهمیت بدهند و این طوری جای بازی برای ما درست کنند.» این پسربچه برای چند لحظه مکث میکند و ادامه میدهد: «پلیاستیشن را هم خیلی دوست دارم اما دستهجمعی بازی کردن بیشتر کیف میدهد.»
بازی، تنها راه آموزش به کودکان
تصور میکنم اشتباه شنیدهام. گوش تیز میکنم و باز هم کلمات انگلیسی در میان هیاهوی بازی بچهها میشنوم: «Come on honey! becarefull. (بیا عزیزم، مواظب باش» با تردید به پدر خوشپوش کت و شلواری که دخترک 4-3سالهاش را در قلعه بادی با جملات انگلیسی هدایت میکند، سلام میکنم و وقتی به فارسی جواب میدهد، میپرسم: چرا با کوچولویتان انگلیسی صحبت میکنید؟ با لبخند میگوید:«لیان خارج از کشور به دنیا آمده و من بهطور کلی با او به زبان انگلیسی صحبت میکنم.» روحالله خدابندهلو، میگوید که عضو هیأت علمی دانشگاه help مالزی و محقق دوره فوق دکتری در دانشگاه الزهرا(س) در زمینه آموزشهای پیشدبستانی است.
او میافزاید:«منزل ما در کوچه مجاور است. تازه 3-2ساعت است از مالزی برگشتهام اما از برگزاری این جشنواره که باخبر شدم، دخترم را برای بازی آوردم. خیلی خوب است، لذت بردم. از آنجا که حوزه کاری من هم آموزش کودکان است، به اهمیت این برنامهها واقفم. اخیرا هم یک گروه از مربیان و استادان دانشگاه در حوزه کودک را برای بازدید از مهدهای کودک و مراکز پیشدبستانی به مالزی برده بودیم. در آن کشور، تا مقطع دبستان هیچگونه آموزشی وجود ندارد و همه مفاهیم و مهارتها از طریق بازی و قصهگویی به بچهها ارائه میشود و همه آموزشها غیرمستقیم است. ما هم باید مفاهیم و مهارتهای مهم زندگی را از طریق بازی به بچههایمان آموزش دهیم.»
مردم شاد
شهربانو امانی، عضو شورای شهر که در این برنامه شرکت کرده است، میگوید: «ما اینجا مشارکت تمام اقشار را میبینیم. من خوشحالم که مردم شاد هستند. چنین برنامههایی میتواند به انتشار دوستی و همدلی کمک کند. بچهها در این برنامهها با هم دوست و خانوادههایشان با هم آشنا میشوند. جالب است امروز با پدری صحبت میکردم که 2فرزندش را به جشنواره آورده بود. پرسیدم:همسرتان کجا هستند؟ گفت:در خانه مشغول کارهای خانهتکانی است و من فکر کردم این هم یک جور کمک است که بچهها را بیرون بیاورم. این مشارکت و تقسیم کار خیلی زیباست.»
ابتکار زنانه
سهیلا صادق زاده، شهردار منطقه10که مبتکر جشنواره خیابان در دست بچههاست، میگوید:«هدف اصلی ما از برگزاری این جشنواره این است که بگوییم این خیابانها عرصههای عمومی و متعلق به شهروندان پیاده هستند و اولویت حضور با آنهاست، نه خودروها. ما میخواهیم آن لطافت و مهربانی را به شهر برگردانیم و فضاها را فراهم کنیم تا بچهها بهراحتی بتوانند در کنار هم بازی کنند و پدرها و مادرها هم بتوانند در کمال آسایش حضور داشته باشند و با هم آشنا شوند و صحبت کنند. این برنامه، حرکتی هدفمند بود که بچهها در آن، هم بازی کردند و هم در زمینههای مختلف آموزش دیدند. از پلیس راهور و معاونت حملونقل و ترافیک قول گرفتهایم که با وجود محدودیتهایی که دارند، شرایطی را فراهم کنند تا در سال آینده بهصورت مستمر بتوانیم این قبیل برنامهها را اجرا کنیم.» او ادامه میدهد:«این یک تجربه مشارکت اجتماعی ویژه است.»