چلهنشینی در طولانیترین شب سال با امیرحسین مدرس که همچنان طرفدار پر و پا قرص آیینهای شب یلداست
مجری این دورهمی مردم هستند
الناز عباسیان
فصل خزان که به واپسین روزهای خود نزدیک میشود موسم قرار پاییز و زمستان میرسد تا روزهایمان را به فصلی دیگر بسپارد. سالهاست که این ایام را بهعنوان شب یلدا یا همان شب چله به دورهمی و لحظات شاد سپری کردهایم. یلدا برای بسیاری از ما معنی بیشتر با هم بودن، بیشتر دوست داشتن و بیشتر خوش بودن و خوشحال کردن بهخود گرفته است. حالا این شب به یادماندنی فرصتی برای ما فراهم کرده تا به سراغ یکی از هنرمندان خوشذوق برویم و از او بخواهیم به نیت این روزگار و شادی مردم از یلدا برایمان بگوید و تفالی به حافظ بزند. امیرحسین مدرس که علاوه بر اجرا و بازیگری، در نویسندگی، سردبیری روزنامه، خطاطی و شعر گفتن نیز تجربه دارد در آستانه طولانیترین شب سال در دفترش میزبان میشود و برایمان از بهره بردن از سنتهای و آیینهایی چون شب یلدا میگوید. او اعتقاد دارد ما می توانیم یلدا را بهانه کنیم و به فکر دستگیری باشیم. به فکر روشن کردن خانههایی که در این شبها بهخاطر کمبودها و مشکلات اقتصادی تاریک مانده باشیم. در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید.
اجازه بدهید سؤال نخستمان را یلدایی شروع کنیم. بهنظر شما با توجه شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه، دورهمیهای اینچنینی تأثیری در حال و احوال مردم دارد؟
بله؛ البته که مؤثر است. باید بهعنوان یک فرصت از شب یلدا استفاده کنیم. یک بررسی خیلی کوتاه و مختصر تاریخی در پیشینه ایرانیان نشان میدهد که مردم ایران همیشه با وجود همه فشارها در مقاطع مختلف تاریخی، این فرصت دورهمی را از دست ندادهاند. البته ممکن است صورتها و شکلهای تغییر کند ولی دورهمی را اجرا کردهاند و نفس جمع شدن دور هم و اجتماع از گذشته معنا و موضوعیت داشته است. برای مثال از زمان حمله مغول بگیرید تا اواخر دوران صفویه و فتنه افغان و... این دورانها ناملایمات تاریخی اجتماعی و سیاسی بهدنبال خودش داشت، اما باز هم مردم ایران این اجتماع را از دست ندادند. گاهی به بهانه شب یلدا بود، گاهی به بهانه نوروز یا هر اتفاق میهنی یا مذهبی دیگری. شب یلدا هم یکی از همین فرصتهاست. درست است همه ما بههرحال از چیزهایی رنج میبریم و مهمترین رنج ما در شرایط حاضر رنجهای معیشتی و اقتصادی است. هر کسی به اندازه خودش و در حوزه خودش این دغدغه و رنج را کم یا زیاد متحمل شده است. نوعا هم قشری که این رنج و آسیب را تحمل میکند زیادند. اما بااینحال من این نکته را که عرض میکنم از سر شکم سیری و از جای گرم بلند شدن نفسم نیست. ما همه داریم در یک جامعه زندگی میکنیم؛ وقتی میبینیم کسانی که توقع داریم دست ما را بگیرند – کسانی که قول داده بودند- اما نمیگیرند چرا ما دست همدیگر را نگیریم. شب یلدا یک بهانه برای دستگیری است. در شب یلدا علاوه بر جمع شدن و دیدار همدیگر و پای صحبتهای هم نشستن و از هر دری سخن گفتن و به رسم گذشتگان قصه خواندن و فال حافظ گرفتن و حال خوش بهدست آوردن یک بخش قضیه است و یک طرف دیگر بهانه برای به فکر دیگران بودن است. در همین جامعه کسانی هستند که شرایط اقتصادی بهتری دارند و به قول معروف دستشان به دهانشان میرسد، گلریزان کرده و با یک نیت خوب به داد دیگران برسند. هیچ اشکالی ندارد یلدا این جشن زیبای سنتی و باستانی را با این نیت پیش ببریم.
به نکته خوبی اشاره کردید و آن هم جشن سنتی ایرانیان. شما همیشه توجه خاصی به سنت داشتهاید؛ چه در آثار و چه در محیط زندگی شما این توجه خاص به سنت مشهود است. بهنظر شما سنتگرایی در شرایط مدرنیته و ماشینی امروزی توجیهی دارد؟
به دو گونه و مفهوم میشود با سنت روبهرو شد؛ میشود بهمعنای کهنه شدن و کهنگی، قدیمی شدن و از مد افتادن محسوب کرد. مواجهه دیگر با مفهوم سنت ایناست که آن را بهعنوان پایه و اساس قرار دهیم و بررسی کنیم. باید ببینیم ما وقتی از سنت حرف میزنیم دقیقا میخواهیم از چه چیزی صحبت کنیم. آیا به معنی خرافات است که هیچکسی با این مفهوم موافق نیست؟ آیا بهمعنای یک چیزی است که بر مبنا و مطابق با شرایطی در مقطعی از تاریخ بهوجود آمده و متناسب همان زمان بوده و بهکار آینده نمیآید و بهعبارتی تاریخ مصرف دارد. اگر ما به سنت بهعنوان یک اساس و پایه نگاه کنیم آنوقت است که تعریف و کارکرد سنت حتی در دنیای مدرن فرق خواهد کرد. یک تعبیری از یکی از بزرگان است که میگوید هیچ تجدد و بهروز بودنی بهتر از سنت نیست؛ زیرا سنتی که ما امروز از آن صحبت میکنیم در زمان خودش یک نوع نوآوری بوده و شرایط، تعریف و اسباب و دلایلی داشته که اکنون ماندگار شده است. سؤال این است که ما امروز در دنیای مدرن چگونه میتوانیم از سنت استفاده کنیم؟ در این زمینه نظریهپردازیها و بحثهای بسیاری شده و کتابهای متعددی نوشته شده است. بسیار سؤال شده که ما سنت و مدرنیسم را چگونه با هم تلفیق کنیم؟ آیا اساساً با هم تلفیقپذیر هستند یا نیستند؟ فارغ از اینها اعتقاد شخصی من این است که بله در روزگار حاضر هم میشود به سنتها توجه و از آنها استفاده کرد. سنت میتواند در تعاملات، در زندگی روزمره، در چینش خانه ما لحاظ شود. من همیشه برای هنرجویان و دانشجویانم گفتهام که سنت، میراث گذشتگان ماست و باید از این میراث به نحو احسن بهره ببریم. من معتقدم باید از این میراث بهجا مانده از گذشتگان هم مانند همان استفادهای که از ارث مادی میکنیم، بهره بگیریم. سنت همیشه به داد آدمی میرسد و نمیشود آدمی بگوید که سنت دیگر به کارمان نمیآید ما همین امروز با مدرنیسم روبهرو هستیم که 90سال دیگر برای آیندگان سنت محسوب میشود. بنابراین به چیزهایی بهنظر من در مفهوم سنت باید توجه کرد که آنها استمرار داشته باشند. بهعنوان یک پایه و ارزشمند باشند و از آنها استفاده کنیم.
کمی از خودتان و احوالات این روزهایتان بگوید. الان مشغول چه کاری هستید؟
هماکنون مدتهاست که مشغول تحقیق، پژوهش و تالیف هستم و روی این کار متمرکز شدهام. همچنین تدریس در حوزه ادبیات فارسی جزء برنامههای کاری این روزهای من است. این پرونده تحقیق و پژوهشی که مطرح کردم عناوین متعددی دارد که سال گذشته یکی از عناوین آن منتشر شد که نامزد دریافت جایزه کتاب سال عاشورا شد. الان هم مشغول پلههای بعدی تالیف این کتاب هستم که چند مجلد است که به نوبت منتشر میشود.
شما در حوزههای مختلف گویندگی، بازیگری، اجرا، ترانهسرایی و... بهصورت حرفهای فعال بودهاید خودتان کدام رشته را بیشتر دوست دارید؟
مطمئناً اگر به هرکدام از اینها علاقه کمتری داشتم رها میکردم. واقعاً نمیتوانم انتخاب کنم. همه این رشتهها را دوست داشتم که انتخاب کردم. برای همه آنها وقت گذاشتم و از اینرو انتخاب یکی از آنها برای من کار مشکلی است. الان هم در آستانه پنجاهسالگی هستم، واقعا عمری برای اینها وقت گذاشتم و نتیجهاش در هر شاخه برای من بسیار لذتبخش بوده. اگر من بخواهم کارنامه خودم را مرور کنم کمتر پیش میآید که از کاری که کردم پشیمان شده باشم.
در آینده دوست دارید کدام فعالیت را بیشتر دنبال کنید؟
من کار خودم را انجام میدهم؛ من به موسیقی، خوانندگی، ادبیات، خطاطی، بازیگری و اجرا پایبندم. منتها هرکدام از اینها شرایط و زمان خاص خودش را میخواهد. زمانی که ببینم به هر دلیلی امکان اجرا نیست کار دیگری را پیش میگیرم. هیچوقت اجازه ندادم تحت هیچ شرایطی بیکار بمانم. همیشه برای خودم برنامه داشتم. همین الان میتوانم قطعا به شما برنامه5 سال آیندهام- اگر زنده باشم- را بگویم. من از الان میدانم که 5سال آیندهام چه کاری را باید انجام بدهم. البته ناگفته نماند من دوست دارم شرایط درستی فراهم شود چون من در همه این حوزهها هرگز به هر قیمتی کار نکردهام. اتفاقاً خیلی هم سخت است. در شرایطی که بههرحال از نظر معیشتی و گذران زندگی باید به مسائل اقتصادی هم توجه کرد من سعی نکردم که تحت هر شرایطی کار کنم. تلاش کردم آن کاری که درست هست و با عقل و منطق و برنامه من هماهنگ است انجام بدهم. اگر شرایط مهیا باشد من دوست دارم که به کارهایم ادامه بدهم.
حال آقای مدرس را در این شهر و در این جامعه چه چیزی خوب میکند؟
حقیقتاً خوب بودن حال مردم، حال مرا هم خوب میکند. مهربان بودن مردم با هم، احترام گذاشتن مردم به هم چیزی نیست که دست حکومت و دولت و بخشنامه و دستورالعمل باشد. اینها چیزهایی است که بین خودمان هست و باید رعایت کنیم. اینها همان سنتهاست که باید در زندگی امروز ما جریان پیدا کند. با احترام گذاشتن به حقوق همسایه که امروز در دنیای مدرن به آن فرهنگ آپارتماننشینی گفته میشود و در گذشته و سنت میگفتند حق همسایه داری. رعایت فرهنگ شهروندی و فرهنگ رانندگی، درست صحبت کردن با همدیگر، رعایت نوبت در هر جا از صف نانوایی گرفته تا بانک. اینها چیزی است که دست ماست و ما باید برای خوب شدن حال خود و یکدیگر به آن توجه کنیم.
از چیزهایی که شما را متاثر و ناراحت میکند برایمان بگویید.
ما هم جزئی از این جامعه و جزئی از مردم هستیم. هر چیزی که حال همه را بد میکند حال مرا هم بد میکند. من خیلی با مردم مراوده دارم؛ من بهراحتی مترو سوار میشوم. بهراحتی از اتوبوس استفاده میکنم. بهراحتی بازار میروم و خلاصه بین مردم هستم. با مردم حرف میزنم مردم با من حرف میزنند و گاهی به من میگویند این حرف ما را در تلویزیون بگو. من به آنها میگویم من 2سال است که تلویزیون نیستم.(میخندد) منظورم این است که حرفهای مردم را مستقیم میشنوم. مردم با من احساس راحتی میکنند. جواب سلام من را میدهند. به من سلام میدهند. اینها لطف خدا و مهربانی قلب مردم هست. من شکرگزار این ماجرا هستم. خلاصه اینکه هر چیزی که حال روحی آدم را به هم بزند طبیعتا هر آدمی باشد حالش بد میشود. دروغ ریا، فریب، زاهدنمایی، خلف وعده، نامهربانی و هر چیزی که جزئی از رذایل اخلاقی باشد حال مرا مثل حال دیگران خراب میکند.
در صحبتهایتان اشاره کردید که مدتی است در تلویزیون کمکار شدهاید. چرا؟ برای شما که از نوجوانی در رادیو و تلویزیون فعال بودید این کمکاری سخت نیست؟
ترجیح میدهم برنامههایی را انتخاب کنم که در درجه اول نه وقت مخاطب تلف شود و به تبع آن نه وقت خودم. هماکنون در تلویزیون نوع برنامههایی که من فکر میکنم میتوانم در آن مثمرثمر باشم یا تعدادش بسیار کم و انگشتشمار است یا اصلاً نیست. 33سال است که در رادیو و تلویزیون هستم. از سال 66 که سال دوم دبیرستان بودم وارد تلویزیون شدم و مستمراً کار کردم. کارهایی مختلفی ازجمله اجرا، بازیگری، کارگردانی، نویسندگی، تهیهکنندگی، فعالیت در زمینه موسیقی و خوانندگی و مشاور برنامه کردم و بهنظرم میرسد که تفاوت بسیاری بین برنامهسازی حال حاضر و آن دورهای که من کار میکردم وجود دارد. بنابراین ترجیح میدهم در اتلاف وقت مخاطب سهیم نباشم و به کارهایی دیگری بپردازم که مدتها بود میخواستم انجام بدم. برای این، کار تالیف برنامهریزی کردم و متمرکز روی آنها هستم و البته این کار تالیف کتاب ماناتر هم هست. البته که کتاب همیشه مانا است و بهنظرم باقی کارها مانایی این متن مکتوب را ندارند.
اگر اجازه میدهید یک مقدار وارد زندگی شخصی شما شویم. همسرتان هم مثل شما به کارهای هنری علاقه دارد؟
بله خانم من هنرمند است و چندسالی است در حوزه پتینه و آنتیککاری روی سطح چوبی و سطوح دیگر که فعالیت میکند. نمایشگاه برگزار کرده، هنرجو دارد و تدریس میکند. در موضوعات مختلف با هم تبادل نظر داریم.
شما اهل سفر هم هستید؟
اگر فرصت پیش بیاید و پولی جمع کرده باشیم که بتوانیم در سفر خرج کنیم، بله اهل سفر هم هستیم.
دوست دارید که فرزندتان کدامیک از رشتههای شما را ادامه بدهد؟
پسرم هماکنون هنرجوی رشته گرافیک است. بهشدت علاقهمند، پیگیر و جستوجوگر در این رشته است و بهصورت تخصصی رشته گرافیک را ادامه میدهد. علاوه بر این، علاقه زیادی هم به حوزه کارهایی که من مشغول هستم دارد، اما خودش تأکید میکند که دوست دارد بهعنوان کار حاشیهای به رشتههای غیر از گرافیک بپردازد. توانمندیها و استعدادهای زیادی دارد و من هم سعی کردهام در این سالهای همراه با او تا جایی که اقتضای هر مقطع سنیاش هست، تجربیات خودم را در اختیارش قرار بدهم. بارها آمده و کار مرا دیده است، ولی میگوید من نمیخواهم بازیگر شوم. اگر هم مثلا بخواهم بازیگری را انتخاب کنم بهعنوان کار دوم و اولویتهای بعدی به آن نگاه میکنم، ولی الان در حوزه گرافیک بسیار موفق است.
از مجریگری در نیمرخ تا به امروز
امیرحسین مدرس، متولد شهریورماه سال۱۳۴۹ در تهران بوده و ۴۹سال دارد. او فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی و دانشآموخته بازیگری از مرکز فیلمسازی وزارت ارشاد بوده و از سال ۱۳۶۵ در صدا و سیما مشغول بهکار شده است. درباره شروع فعالیت او خوب است بدانید که در سن هفدهسالگی کار را با گروه کودک نوجوان شبکه یک شروع کرده و بعد از 4-۵ سال، وارد رادیو شدهاست؛ پس از آن فعالیت حرفهای خود را از سال۷۰ با برنامه انتهای حضور بهعنوان گوینده و بازیگر شروع کردهاست. گفتنی است او با اجرای برنامه متفاوت نیمرخ در دهه۷۰ شناخته شد و به شهرت رسید. اجرا در مسابقه هوش برتر، سین مثل سریال و ساعت۲۵ هم از دیگر فعالیتهای او در این زمینه است.
خواننده تیتراژهای بهیادماندنی
کمتر کسی است که صدای مدرس را در تیتراژ سریال «متهم گریخت» به کارگردانی رضا عطاران که در ماه رمضان پخش میشد، فراموش کرده باشد. او در زمینه موسیقی، با سازهای سهتار، تنبور و دف آشنا است و توانسته ۵ آلبوم موسیقی با صدای خودش منتشر کند. آلبومهای موسیقی به نامهایماه نی، خورشید (با دکلمه امین تارخ) و خطبهخوان رستاخیز از جمله دستاوردهای هنری او در این زمینه است. اجرای تیتراژ پایانی مسابقه هوش برتر، مجموعههای تلویزیونی متهم گریخت، «عید امسال»، «خوشنشینها» و «آیینه» از دیگر فعالیتهای هنری او در زمینه خوانندگی است.
تجربه بازیگری و نقشآفرینی
امیرحسین مدرس در فیلمهای سینمایی «نرگس مست»، «در امتداد شهر»، «ما همه گناهکاریم» و «گرگ و میش» هنرنمایی کرده و در برخی مجموعههای تلویزیونی مانند «راستش را بگو»، «یوسف پیامبر»، «ستارههای سربی»،«تاریکی شب و روشنایی روز» و ... بازی کرده است. خودش در این زمینه میگوید: «بازیگری را خیلی دوست دارم، اما دلم نمیخواهد به هر قیمتی در این عرصه حضور داشته باشم و از آنهایی نیستم که دوست داشته باشم حتما در کارهای تصویری دیده شوم و بهاصطلاح از یاد مردم نروم. معتقدم اجرا با بازیگری قابل مقایسه نیست. هرکدام از اینها فضا و ویژگیهای خاص و متفاوت خود را دارد.