
خفگی
چرا ما درباره موسیقی همچنان با مشکلات بنیادینی روبهرو هستیم؟

نگار حسینخانی_روزنامه نگار
جالب است هر چه درباره موسیقی حرف میزنیم، هر قدر پیش میرویم و گمانمان این است که وضعیت بهتر شده است، همچنان دور باطلی را طی کرده و باز در نقطه اول ایستادهایم. نقطه آغازین به این منظور که وقتی درباره دغدغه موسیقایی صحبت میکنیم، دوباره صحبت از مرغ و تخممرغ میشود. اینکه موسیقی هنوز بهعنوان یکی از اصلیترین هنرها به جایگاه اصلی خود دست نیافته و در تغییر سیاستها و سیاستگذاران به راحتی از عرش به فرش مینشیند. اما سؤال اصلی این است؛ چرا موسیقی نتوانسته به جایگاه اصلی خود دست پیدا کند؟
موسیقی سیاسی و ایدئولوژیک
موسیقی با کمک وسایل ارتباط جمعی حالا به شکلی انبوه و مخاطبانی بیشمار تولید و پخش میشود. جامعه ما نیز از این امر برکنار نبوده و در عصر تنوع و وفور رسانههای جمعی، موسیقی بهعنوان مسئلهای فرهنگی برای جامعه به شکلی عمیقتر و جدیتری مطرح شده است. موضعگیری فرهنگی ما که نشأت گرفته از آموزههای اسلام است، چیست؟ شاید اگر به حرمت موسیقی معتقد بودیم، سیاستگذاری در اینباره برایمان آسانتر بود. اصغر مهاجری، جامعهشناس میگوید: «دیدگاه فعلی به موسیقی، سیاسی و ایدئولوژیک است، نه بر مبنای یافتههای علمی و کارشناسیشده. بروز رفتارهای جناحی و سلیقهای با نظام موسیقایی در ایران، از موسیقی، چماقی برای انجام تصفیهحسابهای گروهی، بیان اعتراض یا اعلام موافقت ساخته است. برخورد غیرهنری و غیرپژوهشی با موسیقی، چهرههایی را ستاره میکند که گاه استعداد و ارزشهای موسیقایی ندارند؛ افرادی که از قبل گرایشات سیاسی خاص، الگو میشوند و غالبا مانا و پرفروغ نیستند». بد نیست پیش از مطرح شدن این رویکرد درباره موسیقی به برخوردهای سیاسی با محمدرضا شجریان بازگردیم. استادآواز ایران که همواره مورد اقبال عموم بوده در بزنگاههایی مقابل تأثیرگذاری و نفوذش ایستادگی شده و در برهههایی از او بهعنوان موردهای تبلیغاتی بهرهجویی شده است. چه رأیهایی که با متصل کردن سلیقه خود با صدای این خواننده و سلیقه عمومی راهی صندوقهای رأی نشد! اما قصد و مقصد ما کجا بود و حالا کجا ایستادهایم؟
همچنان چشمان مردم برای آشنایی بیشتر با آلات موسیقی نامحرم است. زمانی که برخورد هنری، علمی و پژوهشی با موسیقی وجود نداشته باشد، صرفا با نگاهی سیاسی و ایدئولوژیک به آن نگریسته میشود و با این رویه به هیچ وجه نمیتوان الگوسازی کرد.
همین جای بیجایی
مدیران جدید در معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معتقدند در مصوبات مجلس شورای اسلامی، شورایعالی انقلاب فرهنگی و برنامههای توسعه کشور، احکامی مرتبط با موسیقی وجود دارد که در فعالیتهای دیگر مثل کتاب، نمایش، هنرهای تجسمی و سینما بیشتر قابل فهم است. بهعبارتی نبود اسناد بالادستی در موسیقی، شرایطی فراهم کرده که بسیاری از امور روزمره هنرمندان موسیقی بهدلیل همین شفاف نبودن، سوءتفاهمهایی ایجاد کرده است. آنها وضعیت نابسامان موسیقی را نبود سند جامع یا نقشه راه استراتژیک میدانند و معتقدند موسیقی نیازمند آیندهپژوهی و تاریخنگاری است. در حوزه موسیقی سن فعالیتهای صنفی کم است یعنی مجموعههایی که بتوان تحت عنوان صنف از آنها نام برد، بهصورت کامل فعالیت صنفی انجام نمیدهند. هرچند کارشناسان بر این باورند که ناهماهنگی در مدیریت موسیقایی کشور موجب شده که این عنصر فرهنگی در چرخش فرهنگی جدید ما جایگاه شایستهای نداشته باشد. همین بیجایی نظام موسیقی را در هر جایی نشانده است؛ گاه میان برنامهها و گاه برای خالی نماندن کنداکتورها و پر کردن جاهای خالی. شاید همین امر باعث شده است که سالها در مدیریت ارکستر سمفونیک و ملی دچار حاشیه و مشکلات بسیار باشیم و گاه خودمان تیشه به ریشههای تنک و پا نگرفته موسیقی بهمعنایی که مدنظر موسیقیدانان کشور است بزنیم. اما چرا وقتی هیچکس مخالفت عریانی در اینباره نشان نمیدهد ما هنوز در دور باطل معرفی موسیقی ایستادهایم. شاید لازم باشد در یک پرونده به شکل بسیط و دقیقتری به آن بپردازیم.
داریوش پیرنیاکان، نوازنده و پژوهشگر موسیقی
سوژه پیشنهادی: ما هیچگاه موسیقی را به ماهو موسیقی قبول نکردهایم و این هنر همواره در نطفه خفه شده است.
دلیل انتخاب سوژه: وقتی هنری به رسمیت شناخته شود، در همه مکانها و زمانها جاری است و برنامههای خاص و ویژه خودش را دارد و ملات لای برنامههای دیگر نیست. موسیقی در ایران برای پر کردن کنداکتور و برنامههاست. ارکستر سمفونیک و ملی از بین رفته و ما چندان خلأیی احساس نمیکنیم.