• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
شنبه 9 آذر 1398
کد مطلب : 89075
+
-

تبلیغات موجب ایجاد اعتیاد ذهنی می‌شود؟

تبلیغات موجب ایجاد اعتیاد ذهنی می‌شود؟


محمد رضا اسماعیلی_عضو هیات علمی دانشگاه سوره

مهم‌ترین اتفاقات دنیای صنعت حول محور رقابت می‌چرخد. تولید در دنیای امروز پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد و رقابت، اصلی‌ترین بحثی‌ است که میان شرکت‌های مختلف مطرح می‌شود و آنها تلاش می‌کنند تا کالای خودشان را به نحو شایسته ارائه  دهند و مشتری مناسب را پیدا کنند. هر چند مولفه‌های رقابت امروز با گذشته تغییر کرده است اما شاخص‌های رقابت به قوت خود باقی هستند. موضوعاتی مانند قیمت و کیفیت مواردی هستند که در حوزه رقابت تأثیرگذار هستند. اصلی‌ترین موضوعی که امروز با توجه به پیشرفت تکنولوژی در حوزه رقابت مطرح است، اصل رقابت در حوزه نوآوری و خلاقیت است؛ یعنی هر کالایی که بتواند خود را در محدوده خلاقیت و نوآوری زنده نگه‌دارد و بتواند نیازهای جدید مشتریانش را حل کند، به‌طور قطع بیشتر مورد‌توجه قرار می‌گیرد.
گاهی این خلاقیت و نوآوری خیلی پیچیده نیست، مانند نوع بسته‌بندی یک محصول که می‌تواند در حوزه رقابت کمک کند. در واقع هر قدمی که به بحث نوآوری و خلاقیت در تولید یک کالا ختم شود، می‌تواند در جذب مخاطب کمک کند. در کنار تمام شیوه‌های رقابت، تبلیغات به‌عنوان راهی مهم برای معرفی کالا و جذب مخاطب مطرح است. در حوزه تبلیغات گاهی مشاهده می‌شود که اغراق‌ها و تبلیغات دروغین برای فراگیر شدن کالایی تا جایی پیش می‌روند که نوآوری را هم به حاشیه می‌رانند.
امروزه در حوزه تبلیغات دست گذاشتن بر مسائلی که برای مردم جنبه نوآوری دارد بسیار مهم است؛ به‌عنوان مثال در معرفی کالاهای مصرفی آنچه موجب جلب‌نظر مشتری برای خرید یک کالا می‌شود، در بستر مسئولیت‌های اجتماعی معنا پیدا می‌کند و بسیاری از شرکت‌ها دست به تبلیغ محصولی می‌زنند که به سرعت جذب طبیعت می‌شوند و آلایندگی کمتری دارند. در کنار تبلیغات حرفه‌ای و درست، تبلیغات گسترده‌‌ای نیز برای ایجاد نیازهای کاذب و اعتیادهای ذهنی در مخاطبان قد علم کرده‌اند. نمونه بارز این اتفاق در فضای رسانه ملی رخ می‌دهد. از نظر بنده تلویزیون به‌دلیل محدودیت‌های معرفی کالاها و مشکلات تأمین منابعش، نسبت به برخی از کالاها به شیوه‌ای اغراق شده عمل می‌کند. در این مسیر شاید تلویزیون بتواند نیاز کاذبی ایجاد کند اما در مقابل به‌دلیل اغراق بیش‌از اندازه برای تبلیغ یک کالا، این سؤال را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که کیفیت این محصول تا چه اندازه منطبق با استاندارد است؟ مخاطبان برای یافتن پاسخ سؤال‌هایشان دست به بررسی می‌زنند و گاهی این بررسی منجر به حذف آن کالا می‌شود؛ به‌عنوان مثال تبلیغ کرم‌های حلزون در تلویزیون مصداق این اتفاق است. به‌دلیل تبلیغ گسترده این کرم‌ها، مردم به سمت بررسی کیفیت واقعی این محصول رفتند و در نهایت حقایق منجر به حذف کرم‌های حلزون در بازار شد.
بنابراین یکی از اثرات مهم تبلیغات این است که می‌تواند یک نیاز را به عادت تبدیل کند و در گام بعدی نیز این عادت‌ها زمینه تغییر فرهنگ و سبک زندگی را مهیا کنند؛ به‌عنوان مثال چند برند نوشیدنی معروف جهانی، آنچنان آرام و به شیوه‌های خاص، تبلیغ و در ذهن مخاطبان جای گرفتند که به تغییر فرهنگ منجر شدند  و اکنون در هر رستوران یکی از این برندهای معروف نوشیدنی وجود دارد، حتی دیگر افراد این سؤال را از خودشان نمی‌پرسند که چرا به این نوشیدنی عادت کرده‌اند.
برهمین اساس است که بسیاری، از تبلیغات هدفمند به‌عنوان حربه‌ای اقتصادی برای خلق یک نیاز و عادت یاد می‌کنند و در مقابل تأکید دارند که گاهی تبلیغات اغراق شده تأثیر عکس می‌گذارند و موجب سلب اعتماد عمومی می‌شوند؛ بنابراین اگر صاحبان صنایع منطبق بر واقعیت‌های جامعه، نوآوری و همچنین زنده کردن مسئولیت‌های اجتماعی، دست به جذب مشتری بزنند، مسیر درستی را در پیش گرفته‌اند اما زمانی که آنها خواهان تبلیغات گسترده و ایجاد نیازهای کاذب و عادت‌های ذهنی نادرست باشند، این اقدامشان نتیجه‌ای جز ایجاد سبک زندگی و فرهنگ غلط نخواهد داشت.

طرح وابستگی
دولت‌ها ترجیح می‌دهند از وابستگی مردم به سیاست‌های پوپولیستی‌شان در جهت حفظ قدرتشان بهره ببرند. در واقع شعارهای پوپولیستی ارائه‌شده از سوی دولت‌ها موجب وابستگی مردم می‌شود، درحالی‌که آن شعارها به ضرر خود مردم است
 

این خبر را به اشتراک بگذارید