کهکشان بدبو
درباره فوتبال و کثیفکاریهای رایج در آن
شهرام فرهنگی_روزنامه نگار
«افیون تودهها»، نه، این عبارتی تکراری است، میتوانم با تف شروع کنم. فوتبال بدون تردید، کثیفترین ورزش جهان است. در حقیقت در این ویژگی -کثیف بودن- حوزههای بسیار جدی -مثلا سیاست- را به چالش میکشد. حداقلش اینطور بهنظرمیرسد که در این رقابت با یک مساوی، سربلند بیرون میآید. درست مثل چیدمان رایج در بازیهای سیاسی، پر از باندهای مافیایی، تجارتهای نامشروع -موادمخدر، اسلحه و اینها- پولشویی و مواردی اینچنینی. حدود 2سال پیش، خورخه دلون -یکی از مدیران پیشین فدراسیون فوتبال آرژانتین- در روزی که به دریافت رشوه متهم شد، خودکشی کرد. این خبر مشکوک بود، چون دلون که بین سالهای 2011تا 2014در فدراسیون فوتبال آرژانتین فعالیت میکرد، به دریافت 500هزار دلار رشوه بهخاطر اهدای حق پخش دیدارهای تیم ملی آرژانتین متهم شده بود. جسد در نزدیکی یک خط آهن پیدا شد و رسانهها نوشتند: «در اثر برخورد با قطار، جان خود را از دست داده است».
درباره دلون گفته شد که درست در روز مرگ مشکوکش، از او در دادگاه متهمان فیفا نام برده شده است. این دادگاه برای رسیدگی به پروندههای خوسه ماریا مارین (رئیس پیشین فدراسیون فوتبال برزیل)، خوان آنخل ناپوت (نایبرئیس پیشین فیفا) و مانوئل براگا (رئیس پیشین فدراسیون فوتبال پرو) برپا شده بود. در این دادگاه، الخاندرو بورساکا (عضو کمیته بازاریابی فدراسیون فوتبال آرژانتین) در توضیح فساد در فدراسیون فوتبال این کشور از دلون نام برد. خود بورساکا متهم شده بود که یک میلیون دلار رشوه دریافت کرده است. این چرخه مافیایی وقتی بیشتر به روایتهای سینمایی شبیه میشود که در انتهای خبر مرگ ناگهانی دلون میخوانی: «پیش از این، خولیو گروندونا (رئیس پیشین فدراسیون فوتبال آرژانتین) که برای بیش از سهدهه ریاست این فدراسیون را برعهده داشت، پیش از رسیدگی به اتهاماتش در اثر بیماری درگذشت!».
تمام رشتهها جوری در هم بافته شده که آدم باور میکند. آنچه در پشت پرده فوتبال میبینیم، اصلا کموکسری از دنیای سیاست و سریالهای مافیایی ندارد؛ مثلا پابلو اسکوبار (رئیس بزرگترین کارتل موادمخدر در تاریخ) عاشق فوتبال بود. در سریالی که براساس زندگیاش ساخته شده، به وضوح مردی است که در فوتبال کلمبیا نقش دارد. او هوادار متعصب و مالک یکی از باشگاههای حاضر در لیگ فوتبال کلمبیاست. با بچههایش فوتبال بازی میکند و... . او به هرحال یکی از بزرگترین چهرههای تاریخ دادوستد موادمخدر بود. از این دست خبرها فراوان است. خلافکارهای مالی سرشناس معمولا در فوتبال سرمایهگذاری میکنند. سهم عمده باشگاهها را میخرند، چون ظاهرا امکان دورزدن قوانین مالی و تجاری زیر سایه فوتبال وجود دارد. همین حالا در ایران، چهرههایی که نامشان در اختلاسهای تاریخی شنیده شده، اغلبشان حضوری «تابلو» در فوتبال داشتهاند. بعید است مغز آدمی که تمام بازارهای داخلی ایران را در مشت دارد اینطور کار کند که لیگ فوتبال ایران را بستری مناسب برای سرمایهگذاری تشخیص بدهد؛ نه حق پخش تلویزیونی، نه امکان فروش پیراهن، نه حتی شمارش دقیق بلیتهای فروشرفته و دریافت سهم دقیق از این طریق. چه منفعتی در این فوتبال وجود دارد که آدمی موفق در حوزه اقتصاد مشتاق به سرمایهگذاری در آن باشد؟ احتمالا باید باور کنیم که آنها واقعا عاشق مردم هستند یا فوتبال واقعا کثیفترین ورزش جهان است.
همچنان میتوانم با یک اَخ خ خ خ خ تففففففففففففف غلیظ شروع کنم که صدایش از عمق ریههای هیجانزده میآید. مثل آنقدر تند دویدن که قلب به قفسه بکوید و سینه از شدت ضربههای قلب به تپش بیفتد. گلویی که پر از آب دهان میشود و... . حتی بدون درنظرگرفتن قتل و جنایتها و کارتلهای مخدر و پولشویی و کلاهبرداریهای بزرگ، فوتبال همچنان کثیف بهنظر میرسد، چون ممکن است فراتر از تمام این جنایتها، همه از اساس، سر کار باشیم. مؤسسههای پرشمار و بزرگ شرطبندی. حتی در مسابقهای میان دو تیم ناشناخته در کشوری که آدم باورش نمیشود آنها هم لیگ فوتبال دارند و هر گل میلیاردها میلیاردها میلیاردها پول را در حسابهای بانکی جابهجا میکند. در چنین تجارتی هیچ بعید نیست جهان هستی همه ما چیزی جز یک بازی سرکاری کثیف نباشد.
واقعیتش این است که فوتبال بدون این کثافتکاریها هم - اگر اصلا بشود فوتبال را چنین پاکیزه تصور کرد- باز به تف آغشته است. همین حالا -در هر ساعتی از شب و روز که هستید- میتوانید بروید سراغ تلویزیون و شبکههای ورزشی را بالا و پایین کنید. تردیدی نیست که در هر لحظه، یک مسابقه فوتبال زنده یا بیات در حال پخش است. نگاه کنید، این بار به جای توپ، فقط دهانهای بازیکنها را دنبال کنید؛ بازیکن برای زدن ضربه کاشته خیز برداشته، دست به کمر زده و گوش به سوت داور. سوت را که میشنود، یک تف به چمن میاندازد و میدود به سمت توپ و ضربه را میزند... . بازیکنی که استارت زده و 40متر را به سرعت پا به توپ دویده، بعید است در مسیر بازگشت به پست اصلی، یک تف برای نفس تازهکردن روی چمن نیندازد. روی هم خطا میکنند، بلند میشوند، تف میاندازند. باهم درگیر میشوند، از سرخشم تف میاندازند. بازیکن میخواهد تعویض شود، به کنار خط میرود، تف. بازیکن قرار است تازه به زمین بیاید، هنوز به زمین نیامده، یک تف روی چمن میاندازد. گلرها! گلرها سرسپرده به افسانهای درباره جذب توپ، قبل از هر کرنر، یک تف گنده کف دستکشهایشان میاندازند و بعد کف دستکشها را بههم میمالند. زمین فوتبال از فرط این همه آب دهان که 90دقیقه رویش میپاشند، شبیه محل برگزاری مسابقهای تخیلی میان قهرمانان مسابقههای اسکی روی تف میشود. این ورزش ثبت نشده وقتی به واقعیت نزدیکتر میشود که به یاد بیاوریم بازیکنان فوتبال چقدر ناچارند براساس شرایط شغلی روی این زمین سُر بخورند؛ تکل، تمارض برای خطا گرفتن، قل خوردن روی زمین مثل نیمار جونیور، حتی خیلی معصومانهتر؛ از دستدادن تعادل در مسابقهای پربرخورد یا مثلا شیرجه به سمت تف برای مهار توپ. اینها همه منهای کهکشان بدبویی است که در پایان یک مسابقه فوتبال بالای سر بازیکنان فوتبال شکل میگیرد، وقتی که پیراهنهای خیس از عرق را با هم عوض میکنند. فوتبال بدون تردید کثیفترین ورزش جهان است و البته این هیچ از آن حس لذتی کم نمیکند که تماشای یک مسابقه فوتبال در روان آدم ایجاد میکند. شاید این همان جادوی معروف فوتبال باشد؛ کاری میکند که آدم، کثیفی را نبیند. افیونی که چنین توهمی میسازد، چرا نباید همه را مبتلا کند؟ چنان معتاد که آدم از وحشت فرارسیدن شبی که در آن هیچ مسابقه فوتبالی برای تماشا نباشد، یکهفته به تیک عصبی پرش پلک دچار شود!