گذرها در طول روزگار
علیاکبر قاضیزاده ـ مترجم و مدرس روزنامهنگاری
این روزها عبور و مرور و رفتوآمد در نقاط مختلف، مشکلات خودش را دارد که شلوغی معابر و راهبندان یکی از مهمترین آنهاست. اما با این حال کسی با سفر از نقطهای به نقطه دیگر، خاکی و گردآلود نمیشود. روکش آسفالت پاکیزه ماندن تن و لباس را به همه ما ارزانی داشتهاست، اما همواره چنین نبودهاست. گذرگاههای تهران در دهههای 30 و 40، حتی در محلههای برخوردار خاکی بود. روزهای بارانی این معابر گلآلود میشد. ما دانشآموزان آن دوره از مدرسه که برمیگشتیم، اول باید شلوارمان را جایی خشک میکردیم. بعد گلهای پشت آن را میتراشیدیم. درباره کفش خیلی سخت نمیگرفتیم؛ گلی بود که بود. تا یادم نرفته این را هم توضیح دهم که از بخت بد یا به سبب عوامل ناگفتنی، کفش من همیشه سوراخ بود. پدرم شوخی یا جدی میگفت: عوضش وقتی روی حبه انگور پا میگذاری، دهنت شیرین میشود! مردانی که به سر و پز خود اهمیت میدادند (مثل ادارهایها!)، برای پرهیز از گل و شل ابتکارهایی داشتند. شاید همسالان من به یاد داشته باشند که بیرون در ورودی بیشتر خانههای خوب و متوسط تهران، تیغههایی فولای را عمودی در زمین میکاشتند. این تیغههای چهارگوش را با 2 پایه و با تزیینهای ابتکاری برای این میگذاشتند تا اهل خانه یا مهمانان کف کفش را به لبه تیغه بکشند و کفشهای گِلی را به درون خانه نیاورند. این کار برای تمیز نگه داشتن خانه، کماثر هم نبود.
ابتکار دیگر پوشیدن گالش بود. آقایانی که سرشان به کلاهشان یا برعکس، کلاهشان به سرشان میارزید، گالشهای گشادی روی کفش میپوشیدند تا کفش نازنینشان گِلی نشود. این عده وقتی وارد خانه میشدند، باید گالشها را درمیآوردند و کناری میگذاشتند. آخرین گالشپوشی که به یاد دارم، شادروان لطفعلی صورتگر بود که به ما «سخنسنجی» درس میداد. او دم در دانشکده ارتباطات گالشهایش را درمیآورد و به دربان میسپرد. مشکل مهم، دوچرخهسواری آن هم با دوچرخه بدون گلگیر بود. گاهی دوچرخهسوارانی را میدیدی که قطرههای گل تا زیر گردنشان نشان گذاشته است. ماشین، بهخصوص در محلههای حاشیه تهران چندان زیاد نبود. گرچه اتولسواران کمتوجه ممکن بود سر تا پای رهگذران را به گل بکشند.
این روزها در خانهها اثری از برس یا ماهوت پاککن نمیبینم. شما میبینید؟ آن سالها اما همیشه در دسترس بودند. پیش از بیرون رفتن، باید لباس را خوب برس میکشیدند تا حضور با لباس خاکی مایه آبروریزی نشود.
گذرگاههای تهران، حالا گل و شل ندارند و در عوض خاطرههایی هم در یاد ما شکل نمیدهند.