• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
سه شنبه 15 اسفند 1396
کد مطلب : 8762
+
-

چرا آپارتمان‌نشین شده‌‌ایم، درحالی‌که دل خوشی از آن نداریم؟

زندگی در محله‌های عمودی

زندگی در محله‌های عمودی

مهدی واعظی:

اینکه ما در زندگی‌‌مان تغییراتی داده‌ایم، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. منظورم از تغییرات، مدل ماشین و فرش و وسایل خانه نیست، دارم درباره مدل زندگی‌کردن صحبت می‌کنم؛ مدلی که البته باعث تغییرات اساسی در ظاهر زندگی هم می‌شود.

مثلا حالا دیگر به دیدن ساختمان‌های ریز و درشت از پشت پنجره‌ نیمه‌باز خانه‌مان به جای درختان سرسبز عادت کرده‌ایم. بسیاری از خانه‌های یک طبقه یا نهایتا 2 طبقه این شهر جایشان را به آپارتمان‌ها و برج‌ها داده‌اند. محله‌ها عمودی شده‌اند.

شهر پرشده از نماهای آلومینیومی (آلکوباند). کجاست بالکن‌های هلالی قدیمی، قاب پنجره‌‌های دندان‌موشی و رومی، تلفیق آجر قرمز با سنگ محلات. فعلا تهران حکومت خودسرانه نماها و بناهاست. هر ساختمان، ساز خودش را می‌زند. تهران و این حال و روزش، هر روز رژه می‌رود پیش چشم‌مان. وقتی سراغ بناهای تاریخی انگشت‌شماری که در این شهر باقی‌مانده است می‌رویم، شروع به تحسین معماری منحصر به فردشان می‌کنیم، اما وقتی خودمان می‌خواهیم خانه بسازیم، قوطی‌کبریت‌هایی روی هم بالا می‌بریم که هیچ نشانی از معماری ایرانی اسلامی ندارد. اینجا سعی کرده‌ایم به این سؤال پاسخ دهیم که چرا آن خانه‌‌های زیبا و چشم‌نواز را رها کرده‌‌ایم و حالا داریم در این قوطی‌کبریت‌ها زندگی می‌کنیم.

آنها خاطره‌سازند، پس مهم هستند

خاطره‌ها نقش مهمی در زندگی انسان دارند. چه خوب باشند و چه بد، خیلی دیر فراموش می‌شوند و البته بعضی از آنها تا آخر عمر همراهمان هستند. یک دلیل علاقه ما به خانه‌‌های قدیمی، همین‌خاطره‌‌هاست. یک بنای یادبود قدیمی ممکن است کهنه، بی‌مصرف و خنزر پنزر به‌نظر برسد اما هر چه باشد یک بنای یادبود است که توانسته با پوست‌کلفتی تحسین‌برانگیزی از روی پل زمان بگذرد و به دوره ما برسد. نمونه‌های این بناها در همین پایتخت خودمان بسیار است. چنین بناهایی را نمی‌توان به صرف از رده خارج بودن نادیده گرفت یا توی چاله‌های فراموشی پرت کرد؛ چراکه آنها با قلدری جلوی چشم ما ظاهر می‌شوند و اجازه نمی‌دهند از کنار قدمت قابل توجه‌ آنها به‌راحتی بگذریم. مصداق عینی این جملات خانه‌هایی هستند که یکی دو نسل قبل از ما در آن زندگی می‌کردند و هنوز قسمتی از جامعه ما زیر سقف همین خانه‌ها نفس می‌‌کشند. ما آن‌قدر از زندگی در این خانه‌‌ها خاطرات خوبی داریم که کماکان نمی‌توانیم جایگزینی برای آنها قائل باشیم.

پارادوکس رفتاری شهرنشینان

ما خانه‌های قدیمی را دوست داریم و وقتی واردشان می‌شویم کلی ذوق می‌کنیم، اما وقتی قرار است در جایی ساکن شویم سراغ آپارتمان‌های نوساز و مدرن امروزی می‌رویم. دلیل این پارادوکس رفتاری چیست؟ خیلی ساده است، شهرهای بزرگ قوانین خودشان را دارند. زندگی در این شهر‌ها اقتضائاتی دارد که هرگز نمی‌توان از آنها گریخت یا نادیده‌شان گرفت. افزایش جمعیت، جمع‌شدن همه مراکز بزرگ و امکانات اصلی کشور در پایتخت و به‌تبع آنها هجوم روزافزون جمعیت شهرهای دیگر به تهران باعث شد این شهر چند برابر ظرفیت طبیعی‌اش جمعیت داشته باشد؛ به‌عبارتی توسعه آپارتمان‌نشینی در تهران نوعی پاسخ روزآمد به وضعی بود که اجباراً به این شهر تحمیل شده بود. از طرفی زندگی متجددانه و شبه‌متجددانه با مقوله‌ای به نام آپارتمان‌‌نشینی نسبت مستقیم دارد طوری که شهروندان شهرهای بزرگ برای ماندن در این شهر‌ها چاره‌ای ندارند جز اینکه به زندگی در قوطی‌کبریت‌های منظم تن بدهند.

آپارتمان‌‌نشینی؛ خوب است یا بد؟

شما در این آپارتمان‌های نقلی و قوطی‌کبریتی احساس رضایت می‌کنید؟ واقعا هیچ مشکلی ندارید با خانه‌‌هایی که هیچ نشانی از معماری سنتی ما در خود جای نداده‌اند؟ آیا آپارتمان‌های فعلی، مکان‌‌های مناسبی برای سکونت هستند؟ جواب‌دادن به این پرسش سخت است ولی دست‌کم همه ما می‌دانیم که یکی از دلایل افزایش بیماری‌‌های روانی و افسردگی‌های شایع، نوع ساختمان‌ها و بناهایی است که در آن زندگی می‌کنیم. هر سال هم روانشناسان و جامعه‌شناسان نسبت به این موضوع هشدار می‌دهند که مدل زندگی‌های امروزی باعث تولد ناهنجاری‌های رفتاری شده است. این ساختمان‌ها گاهی برای خوابیدن درست شده‌اند؛ برای رفع حوایج پیش پاافتاده بشری، نه جایی برای زندگی که قطع و یقین مفهوم مهم‌تر و جدی‌تری نسبت به خوابیدن زیر یک سقف دارد. ساختمان‌‌ها فعلا به‌دلیل نوع معماری‌شان و چیزهایی از این دست برای ما آرامش به ارمغان نمی‌آورند بلکه در بهترین حالت می‌توانند یک خوابگاه امن برای شهروندان باشند.
 
خانه‌هایی که با روحیه ما می‌ساختند

احتمالا بسیاری از آنهایی که تا قبل از دهه70 به‌دنیا آمده‌اند، تجربه زندگی در خانه‌های غیرآپارتمانی را داشته‌اند. واقعا وقتی خاطرات سکونت در آن خانه‌ها را مرور می‌کنیم زندگی در این آپارتمان‌ها برایمان سخت می‌شود. آن خانه‌ها قاعده داشتند؛ یعنی سر و شکل خانه معلوم بود، بی‌قوارگی از ریخت‌شان نمی‌بارید، حیاط باصفایی داشتند، می‌شد لب حوضشان نشست و خستگی درکرد، می‌شد از زیبایی باغچه کوچکشان لذت برد. آرامش روانی، مهمان همیشگی این خانه‌ها بود و در ‌‌نهایت اعضای خانه در برابر دیگران احساس امنیت می‌کردند. البته بررسی موشکافانه نشان می‌دهد آن خانه‌ها هم به نوبه‌خود مشکلاتی داشتند ولی حداقل با روحیه تهرانی‌ها هماهنگ بودند اما در واقع کوتاهی و سهل‌‌انگاری در روند ساخت و سازهای جدید و بناکردن واحد‌های آپارتمانی غیراصولی که ظرفیت‌ها و ظرایف معماری در آن دیده نمی‌شود باعث شده است که ما این پیتزای مخلوط مدرن را با اکراه بپذیریم.
 
غر می‌زنیم، اما در آپارتمان هستیم 

تا به حال دیده‌اید کسی از آپارتمان‌نشینی در مقابل زندگی در خانه‌های سنتی و قدیمی، تعریف و تمجید کند؟ ما همیشه ترجیح می‌دهیم در آپارتمان زندگی کنیم، اما وقتی کسی پای حرفمان می‌نشیند یا می‌بینیم گوشی برای سخنرانی داریم مبالغ هنگفتی درباره ویژگی‌های منفی آپارتمان‌های امروزی سخن‌سرایی می‌کنیم. یکی از نشانه‌های استیصال فرهنگی ما در مقابل زندگی شبه‌متجددانه این است که ذاتاً و به شکل ناخودآگاه موقعیت فعلی را گذرا و موقتی می‌دانیم؛ یعنی فکر می‌کنیم حالا چند صباحی توی همین قوطی‌کبریت‌ها زندگی می‌کنیم تا ببینیم بعد چه می‌شود و احتمالا عمیقا باور داریم که این واحدهای کوچک فعلی خانه ما نیستند وگرنه کمی با آنها انس می‌گرفتیم. یکی از مصادیق دل نبستن ما به آپارتمان‌ها، قوانینی است که رعایت نمی‌کنیم، انگار اصلا هیچ قدرتی نمی‌تواند ما را ملزم کند از تعدادی قوانین بی‌روح من در آوردی تبعیت کنیم. اگر به باورهای قلبی‌مان رجوع کنیم این بی‌تعهدی را مشاهده خواهیم کرد.

قانون آپارتمان‌‌نشینی را رعایت کنیم

سال‌‌هاست که مسئولان فرهنگی این شهر دارند تلاش می‌کنند که فرهنگ آپارتمان‌‌نشینی را میان اهالی پایتخت ترویج کنند اما هنوز که هنوز است خیلی از جامعه‌شناسان می‌گویند که ما در این زمینه موفق نبوده‌ایم. خب چرا؟ چرا قوانین یا فرهنگ آپارتمان‌‌نشینی برای ما اهمیت چندانی ندارند؟ منشأ این رفتار را در کجا باید جست‌وجو کرد؟ آیا‌‌ همان پیش‌فرض‌‌ها و ارزش‌های دنیای نیمه‌سنتی ذهن ما را اداره می‌کنند؟ آیا هنوز نتوانسته‌ایم با شرایط شهرهای جدید کنار بیاییم؟ طبیعتاً زندگی در شهر و به‌تبع آن آپارتمان‌ها و مجتمع‌های مسکونی، فرهنگ جدیدی می‌طلبد که خیلی از شهروندان یا با آن آشنا نیستند یا نمی‌خواهند به قاطعیتش گردن بگذارند. به هر حال چاره‌ای نداریم که به این قوانین احترام بگذاریم. تا وقتی که قوانین آپارتمان‌‌نشینی را رعایت نکنیم، به آسایش نخواهیم رسید. باید خانه‌های قدیمی را فراموش کنیم و به زندگی در آپارتمان‌ها خو بگیریم. باید قانون آپارتمان‌نشینی را رعایت کنیم.

ارتباط‌های همسایگی که از بین رفتند

شما با همسایه‌هایتان چقدر ارتباط دارید؟ قطعا یکی از معایب تغییر خانه‌های سنتی و سکونت در خانه‌های جدید، همین قطع ارتباط است. حتما به یاد دارید که روزگاری نه چندان دور، همسایه‌ها از برادر و خواهر به هم نزدیک‌تر بودند. دورشدن از جمع همسایه از ویژگی‌های ذاتی آپارتمان‌نشینی است طوری که هرگز و با هیچ ضرب و زوری نمی‌توان از این ویژگی ذاتی گریخت. شاید این اعتقاد کمی بد‌بینانه باشد ولی باید قبول کرد سابقه زندگی‌های آپارتمانی امروزی این نظریه را تأیید می‌کند. کمی به دور و اطراف خودمان نگاه کنیم، ما مدت‌هاست دایره روابطمان را تنگ کرده‌ایم و عملاً با اینکه داریم در کنار دیگران زندگی می‌کنیم ولی دچار انزوای خودخواسته‌ای شده‌ایم که عین یک حصار غیرقابل نفوذ دور و بر ما را فرا گرفته است. شاید این ویژگی ذاتی آپارتمان‌نشینی نباشد ولی به هر حال نتیجه‌ای است که از مسیر این شکل زندگی نصیب ما شده است. باید با این ویژگی آپارتمان‌نشینی هم کنار بیاییم.

اگر آپارتمان‌ها نبودند، چه می‌شد؟

فرض کنید که در تهران امروز هیچ آپارتمانی وجود نداشت و هیچ برجی نبود. این جمعیت 10 میلیونی قرار بود کجا ساکن شوند؟ حالا که کلی از معایب زندگی آپارتمان‌نشینی گفته‌ایم باید خوبی‌‌هایش را هم بگوییم. مهم‌ترین خوبی‌اش همین ساکن‌کردن جمعیت میلیونی شهرهای بزرگ است. در آپارتمان‌ها کلی محدود می‌شویم اما در عوض جایی برای سکونت وجود دارد. اگر همین آپارتمان‌ها نبودند شکل سکونت گزیدن در شهری مثل تهران تبدیل به یک بحران اجتماعی می‌شد. این حجم از مهاجرت که در دهه‌های گذشته به تهران صورت گرفت و همچنان هم ادامه دارد نیاز به خانه دارند. شاید برای ما خوشایند نباشد در یک محدوده ۶۰متری زندگی کنیم، البته طبیعی است که کوچک‌بودن قانون آپارتمان نیست ولی در تهرانی که قیمت یک متر زمین سر به فلک می‌کشد یافتن همین خانه‌های ۶۰متری هم کار بسیار دشواری است. به هر حال خیلی از ما به داشتن همین قوطی کبریت‌ها هم راضی هستیم.

عیبش گفتی، هنرش بگو

اگر قرار باشد یک‌سویه به نزد قاضی برویم، قطعا فقط باید از بدی‌های آپارتمان‌نشینی می‌گفتیم. آپارتمان‌نشینی اگر سراسر عیب و بدی و نقصان باشد ویژگی‌های خوبی دارد که نمی‌توان از کنارش گذشت. مثلاً یکی از خوبی‌هایش این است که اگر چیزی به نام آپارتمان در قاموس خلقت وجود نداشت هرگز تهران به این شکل فعلی تبدیل نمی‌شد و آن وقت مردم تهران و چه بسا همه مردم کره زمین مجبور بودند توی کوه‌ها یا روی دریا‌ها زندگی کنند! ابرشهر‌ها شدیداً با مشکل و بحران زمین‌های قابل سکونت طرفند، به همین تهران خودمان نگاه کنید، با اینکه هر جایی چشم می‌گردانی چند تا ساختمان با قد و قواره قابل ملاحظه‌ای بالا رفته‌اند ولی باز هم با بحران سکونت دست به گریبانیم. از سوی دیگر آپارتمان، شکل ظاهری زندگی در شهرهای مدرن است. اگر ماهی بتواند از آب فرار کند شهروندان امروزی هم می‌توانند راهی برای گریختن از آپارتمان‌نشینی بیابند.

تا به حال دیده‌اید کسی از آپارتمان‌نشینی در مقابل زندگی در خانه‌های سنتی و قدیمی، تعریف و تمجید کند؟ ما همیشه ترجیح می‌دهیم در آپارتمان زندگی کنیم اما وقتی کسی پای حرفمان می‌نشیند یا می‌بینیم گوشی برای سخنرانی داریم مبالغ هنگفتی درباره ویژگی‌های منفی آپارتمان‌های امروزی سخن‌سرایی می‌کنیم

این خبر را به اشتراک بگذارید