مائده امینی_روزنامه نگار
قلبش میزند، دستهایش گرم است اما مرده است. او جان دارد و ندارد و پذیرش این حقیقت برای بازماندههایش سختتر از آن است که بتوان با کلمهها برای توصیفش راهی پیدا کرد. سالانه بین 5 تا 5 هزار نفر در سال بهعلت مرگ مغزی فوت میکنند که نیمی از آنها یعنی حدود ۳ هزار نفر قابلیت اهدای عضو دارند اما در سال گذشته کمتر از هزار ولیدم حاضر به امضاکردن فرم اهدای عضو شدهاند. این سوی ماجرا اما، 25هزار نفر در همین لحظه، چشم انتظارند. نام 25هزار نفر در لیست دریافت عضو وجود دارد و از میان این انبوه انتظار، هر 2 ساعتونیم یک نفر از دنیا میرود و سادهسازی این حقیقت تلخ یعنی که روزانه 10تا 12نفر بهخاطر پیدانشدن عضو، میمیرند. در این میان، بیمارانی که مرگ مغزی آنها تأیید میشود، تنها امید جانبخشی به چشمانتظاران مرگ هستند. اما چهکسی باید شرایط را برای خانوادههایشان توضیح دهد؟ چهکسی باید در عین اینکه این واقعیت تلخ را با آنها در میان میگذارد، دلشان را به ایثار و جانبخشی گرم کند؟ دکتر یزدان شفیخانی، سرپرست پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی البرز و پزشکارشد واحد فراهمآوری دانشگاه علوم پزشکی ایران به همشهری میگوید: «درصورتی که امکان اهداکنندهبودن بیمار وجود یا حداقل یک ارگان آن قابلیت پیوندزدن به دیگری داشته باشد، «کوردیناتورهای رضایتگیر» وارد ماجرا میشوند و با استفاده از مهارتهای خود برای جلب رضایت خانوادهها با آنها صحبت میکنند.» به گفته او فرهنگسازی نقش مهمی در جلب رضایت خانوادهها دارد؛«ما در تلاشیم که با برگزاری مراسم مختلف، فرهنگ پیوند اعضا را در استان البرز، توسعه دهیم. نتیجه این تلاشها شاید این باشد که در 6ماه نخست سالجاری آمار جلب رضایت ما از خانوادهها به 100درصد رسیده است.»
مرگ مغزی بیمار باید در ابتدا تأیید شود
جلب رضایت خانوادهها برای دستکشیدن از اعضای بدن عزیزشان، کار سادهای نیست. یزدان شفیخانی درباره سازوکار این مهم میگوید: «زمانی که هوشیاری بیمار از عدد 5 پایینتر میآید، (براساس جدول «سطح هوشیاری»)، بیمار مورد نظر به معاونت درمان دانشگاه معرفی میشود. تیم معاونت درمان هر بیمارستان، واحدی تحت عنوان opu یا واحد فراهمآوری اعضا دارد که مجهز به پزشکانی هستند که برای معاینه بیماران آموزش دیدهاند.»
پزشکارشد تیم دانشگاه علوم پزشکی ایران توضیح میدهد: «اساس اول برای معاینه این است که امیدواریم مرگ مغزی بیمار تأیید نشود اما اگر پزشکان به بالین بیمار رفتند و متوجه شدند که هوشیاری به عدد 3رسیده و هیچ واکنشی به هیچکدام از محرکها نشان نمیدهد(معاینات تأیید مرگ مغزی)، مرگ مغزی بیمار تأیید میشود». او ادامه میدهد: «در مرحله بعدی سوابق پزشکی، سلامت اعضا، سن، گروه خونی و... توسط پزشکان بررسی میشود تا مشخص شود اساسا آیا این بیمار میتواند اهداکننده باشد یا نه؟ و درصورتی که امکان اهداکنندهبودن بیمار وجود یا حداقل یک ارگان آن قابلیت پیوندزدن به دیگری داشته باشد، کوردیناتورهای رضایتگیر وارد ماجرا میشوند. این افراد که دورههای روانکاوی سوگ دیدهاند، با خانواده به صحبت خواهند نشست و شرایط را برای آنها توضیح خواهند داد.»
پزشکان، روانشناسان و پرستاران در قلب ماجرا
اما تیمهای رضایتگیر متشکل از چه اعضایی هستند؟ دکتر شفیخانی میگوید: «تیمهای رضایتگیر متشکل از پزشکان، پرستاران یا روانشناسان معاونت درمان دانشگاه هستند که بسته به شهر و شرایط فرهنگی در بیمارستانها برای صحبت با خانواده بیمار اعزام میشوند. در شهری مانند تهران عموما پزشکان برای صحبت و همدردی با خانوادهها میروند و در شهرستانهای دیگر ممکن است این مهم به دوش روانکاوان گذاشته شود».
او میافزاید: «پزشکان و نمایندگان معاونت درمان دانشگاه که برای رضایتگیری فرستاده میشوند در درجه اول موظفند که صادقانه وضعیت بیمار را برای خانوادههایشان شرح دهند. حتی اگر یک درصد امکان بازگشت بیمار وجود داشته باشد، بدون شک این موضوع با خانوادهاش در میان گذاشته میشود. اما الزاما زمانی که مغز از کار میافتد، بسته به شرایط بیمار، ممکن است بدن از چندین ساعت تا چندین روز به حیات خود ادامه دهد. از اینجا به بعد تصمیم با خانواده است، میتوانند تصمیم بگیرند مریض را در آن شرایط رها کنند که قلب هم ایست کند یا میتوانند با اعضای بدن بیمار خود، به دهها نفر دیگر جان دوباره ببخشند.»به گفته او بسته به ساختار بیمارستانهای تحت پوشش، تعداد اعضای تیم واحدهای فراهمآوری متفاوت است. مثلا در علوم پزشکی ایران، با حدود 70بیمارستان، تیم واحد فراهمآوری نزدیک به 100نفر هستند اما در علوم پزشکی البرز با نزدیک به 15بیمارستان، تیم ما متشکل از 30 نفر هستند.
رضایت 70درصد خانوادههای ایرانی به اهدای عضو
تلاشهای پزشکان و کادر معاونت درمان اما لزوما به نتیجه نمیرسد. سرپرست پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی البرز در اینباره توضیح میدهد: «آمار کل کشور بهخاطر پایینبودن میانگین برخی استانها، پایینتر از پایتخت است؛ حدود 70درصد خانوادههای ایرانی حاضر به اهدای عضو بیمار خود میشوند. در برخی مناطق تعداد خانوادههایی که حاضر به اهدای عضو بیمار خود میشوند، صفر است.»!
او توضیح میدهد: «علت مخالفتها شاید این است که برخی فکر میکنند اگر صبوری کنند، بیمارشان دوباره به زندگی برمیگردد اما واقعیت این است که بیمار مرگ مغزی هرگز احیا نمیشود. در واقع آگاهی اجتماعی نسبت به این موضوع کم و پایین است.»
به گفته او مشکل دیگر در این فرایند، جنس اعتقادات برخی از خانوادههای خیلی مذهبی است. این خانوادهها، عموما نسبت به درستی کار خودآگاه هستند اما بهخاطر ارتباطی که با خدای خود در سالهای سال داشتهاند، هنگام مواجهه با مرگ عزیز خود، در اثر فشار روحی بالایی که حس میکنند، دچار تردید و شک میشوند: اصلا چرا خدا پاسخ نیکی ما را اینگونه داده است؟ این خانوادهها ناخودآگاه با خداوند معامله میکنند. گاهی راضیکردن این افراد کمی سخت میشود. ما به دفعات به خانوادهها مراجعه نمیکنیم. تیم معاونت درمان در کنار بیمار و در کنار خانواده بیمار حضور دارند اما نه بهدنبال فشارآوردن به آنها هستند و نه درخواستی از آنها دارند. فقط با مراقبت مربوطه از مورد مرگمغزی فرصت بیشتری جهت تصمیم خانواده فراهم میکنند.
رتبه ایران
شاخص PMP (تعداد اهدای عضو در یک میلیون نفر جمعیت) نسبت به 80میلیون نفر جمعیت باید 40باشد. این میزان در سالهای 96و 97 بهطور میانگین در کل کشور 5/11 بوده و با عدد 40 فاصله زیادی دارد. عمدهترین مشکل در این زمینه، آمادهنبودن زیرساختهای لازم عنوان میشود. با این حال ایران با نزدیکشدن به عدد 12 از نظر آمار اهدای عضو در آسیا رتبه اول را در اختیار دارد
ساز و کار راضیکردن خانوادهها برای اهدای عضو بیمارشان
چالش رضایت
در همینه زمینه :