چرا آب دریای کاسپینباید منتقل شود؟
عباس محمدی _فعال محیط زیست
موافقان طرح انتقال آب از دریای کاسپی به استان سمنان یک شیوه ساده و گولزننده استفاده میکنند؛ روش جا زدن نکتههای درست اما نامربوط، در فضای طرح یک مسئله. هنگامی که آمار درستی بیان میکنید (مثلا درباره پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی سمنان) یا اشاره میکنید که استان به اشتغال نیاز دارد یا میگویید که جابهجا کردن یک سنگ هم روی محیطزیست اثر دارد و به این بهانه نمیتوان جلوی توسعه را گرفت، سخنانتان درست است اما وقتی که نتیجه بگیرید: «پس باید آب به استان منتقل شود»، شنونده را فریب داده و در چنبره مجموعهای از اطلاعات درست اما اضافی گیج کردهاید. موافقان انتقال آب، به مردم (در این مورد، اهالی استان سمنان) میگویند که کمبود آب داریم، در آینده این کمبود بیشتر خواهد شد، استان به پیشرفت نیاز دارد و... بنابراین باید برایتان از دریای خزر آب بیاوریم! این «بنابراین» ربطدهنده نامرتبط یک مقدمه با نتیجهگیری است.
در مسائل اقتصادی و بررسیهای اجتماعی، نوعی هزینه داریم که به آن «هزینه فرصت» میگویند. معنای آن بهصورت ساده این است که اگر مبلغی پول در کاری سرمایهگذاری میکنیم، آیا جای دیگری هم هست که اگر پول خود را آن جا بگذاریم، سود بیشتری نصیبمان شود؟ یا به بیان دیگر، با هزینهکرد یا سرمایهگذاری در یک جا، فرصتی را در جای دیگر از دست نمیدهیم؟ در موضوع انتقال آب به سمنان، کشور چه فرصت احتمالیای را از دست خواهد داد؟ در اینجا برای سادهشدن موضوع، میپذیریم که هزینه طرح انتقال آب دریای کاسپی، مانند دیگر طرحهای کشور، در گذر سالها چند برابر نخواهد شد. همچنین فرض میکنیم که هزینههای محیطزیستی طرح صفر است (که ابداً چنین نیست).
مسئولان، اعلام کردهاند که بودجه لازم برای این طرح حدود 11هزار میلیارد تومان است. باز هم برای ساده شدن قضیه، فرض میکنیم که هزینههای نگهداری تأسیسات انتقال آب صفر خواهد بود(!). ما میگوییم اگر این مبلغ را در کاری دیگر سرمایهگذاری کنیم؛ مثلاً در کمک به کشاورزان برای ارتقا دادن شیوههای آبیاری و کاستن از مصرف آب (و نه توسعه سطح باغها و کشتزارها)، سود بیشتری نصیب استان و کشور خواهد شد. فرض کنید که این پول را در بانک بگذاریم و فقط 10درصد سود سالانه بگیریم (امروزه، بانکها به پولهای درشت، حدود 20درصد سود میدهند) در این صورت، هر سال 1100میلیارد تومان بهره خواهیم گرفت. با حدود یکچهارم این پول میتوان تقریباً 25هزار هکتار کشت آبی را به آبیاری قطرهای مجهز کرد که به این ترتیب نزدیک به 200میلیون مترمکعب آب صرفهجویی خواهد شد. این، همان مقدار آبی است که قرار است در طرح نامیمون یادشده، منتقل شود؛ توجه کنید که فقط با یکچهارم بهره پول و نه اصل آن میتوان چنین کاری را به انجام رساند! باز برای محاسبه ساده «هزینه فرصت» میتوان گفت که اگر بهره بانکی 11هزار میلیارد تومان را (با همان نرخ 10درصد) بین مردم استان سمنان تقسیم کنیم، به هر فرد کوچک و بزرگ (700هزار نفر) ماهانه حدود 130هزار تومان یعنی سه برابر یارانه کنونی میرسد و اصل سرمایه محفوظ خواهد ماند و بانک هم این سرمایه را در طرحهای اقتصادی بهکار خواهد بست. حال، حساب کنید که هزینههای طرح دو برابر شود(که کاملا محتمل است) و به جای 10درصد هم 20درصد سود بگیریم در این حال، هر خانواده 4نفری سمنانی میتواند ماهانه حدود 2میلیون تومان (معادل یک حقوق متوسط و آبرومندانه) دریافت کند! پس چرا چنین فرصتسوزیای میشود؟! پاسخ روشن است: طراحان پروژه، این محاسبههای ساده را بلدند، اما قرار نیست که منافع پروژه میان مردم تقسیم شود؛ این منافع به جیب عدهای بسیار کمشمار خواهد رفت.