زیارت عاشقانه
مهدی توکلیان _ عکاس و روزنامهنگار
گاهی برای پرواز کردن، پر لازم نیست. برای رفتن حتما پا لازم نیست و برای سفر کردن، جسم شرط لازم و کافی نیست اما زمانی هم جسمت در سفر است و روحت سرگردان، آنجا که باید دل بدهی. درست مثل سفر زیارتی که میشود از روی تخت بیمارستان و پاهای کم توان و با جسم ناتوان هم زائر شد.
شاید اگر جسمت سر حال بود و در حرم بودی اما محرم نبودی این حال خوب را نداشتی اما اکنون که جسمت در حرم بهمعنای ظاهر نیست، تلاش کن تا در حریم حرم مهمانت کنند و در حرم دل طواف کنی. عشق را درون دلت فریاد بزن و نجواهای شبانه و زمزمههای روزانه عاشقیات را بر شال سبز ارادتت گره بزن تا گشایشی باطنی برایت حاصل شود. اگر پاهایت تاب رفتن ندارند دستانت که توان دستگیری دارند...گرهگشایی کن آن هم با گشاده رویی و در کنجی دنج، گرههای آشنا و نا آشنا را باز کن. دستها را بگیر تا در نگاه مهربان و عاشقت اتفاقی بیفتد از جنس نور...تا خورشید ولایت هم بر تو نوری بتاباند و آرامش را به قلب و دلت باز گرداند. احساس خوب بودن را با دیگران به اشتراک بگذار و در حسرت نداشتههایت از زمانی سخن بگو که آنها را داشته ای. با زبان شکر و رضایت عبادتی عاشقانه کن تا بر نگاه خالصانه ات مهربانی و رحمانیت و رحیمیتالله را حس کنی و مهمان همیشه حاضر حرمها باشی؛ حریم حرم را نگاهبانی کردن رزقت میشود و حرمتها را نگاه میداری و مهربانانه با خدای خود سخن میگویی و شاکرانه و خاشعانه خوبیها را از او طلب میکنی و این همان رزق خوبی است که بسیاری با همه دارایی هایشان فقیرند و حسرت دار این حال و هوا و بهمعنای واقعی در ماتم نداشتههایشان حیران و سر به گریبان.