خدمات روانشناسی گران و دور از دسترس
علیرضا شریفییزدی _ روانشناس اجتماعی
آمارهای رسمی نشان میدهند 24درصد مردم کشور با بیماریهای روحی و روانی دست و پنجه نرم میکنند. حتی مطالعات اکتشافی حکایت از اختلالهای روحی و روانی 28تا 32درصد جمعیت کشور دارد. البته متأسفانه بهدلیل نبود مطالعات عمیق درحوزه روانشناسی کشور، به درستی نمیدانیم چند درصد مردم با چنین اختلالاتی روبهرو هستند اما میدانیم دستکم 20درصد مردم از حداقل یک یا 2بیماری روحی و روانی رنج میبرند و به این آمار میتوان کاملا اعتنا کرد چرا که هرروزه در جامعه شاهد رفتارهای بیمارگونه زیادی هستیم که نمود بیرونی پیدا
کرده است.
در این بین معتقدم بیشتر اختلالات روحی و روانی که جامعه با آن روبهروست در چند بیماری خلاصه میشود. اضطراب، افسردگی و وسواس 3چالش عمده اختلالات روحی و روانی کنونی در میان ایرانیان است که دلیل آن را میتوان در پایین بودن اعتماد به نفس، نداشتن امید به آینده و ترس از آینده جستوجو کرد. اختلالهایی که اکنون، بخش بزرگی از جامعه خصوصا دهه شصتیها را درگیر خود کرده است. اینکه چرا چنین اختلالاتی دارای این تعداد فراوانی در جامعه است به عوامل مختلفی بستگی دارد. بهنظر میرسد، در 2سال اخیر، عوامل اقتصادی نقش مؤثری در شکلگیری، مزمن شدن یا تقویت اختلالات در افراد داشته است. ازسوی دیگر، آسیبهای اجتماعی مسائلی مانند اعتیاد، شکستهای عاطفی و روابط نامناسب با همسران را میتوان در رده مهمترین مسائلی ارزیابی کرد که منجر به بروز اختلالات
روانی میشود.
براین اعتقادم که در کنار عوامل پیشگفته شده درباره بروز اختلالهای روانی، شاد نبودن مردم را میتوان دلیل مهم دیگری برای فراوانی تعداد مبتلایان به بیماریهای روحی و روانی دانست. ارزیابیهای جهانی نشان میدهد شهروندان ایرانی در زمره غمگینترین شهروندان جهان و در رده آخرین دهکها از نظر شادی هستند. چنین وضعیتی منجر به افزایش اختلالات روانی و شدت بالای آن در جامعه شده که برای درمان مبتلایان باید هزینه و زمان زیادی صرف کرد. بهنظر میرسد، بهدلیل زیرپوشش قرارنگرفتن خدمات روانشناسی ازسوی بیمهها، ارائه مشاورههای روانشناسی در زمره گرانقیمتترین خدمات پزشکی محسوب میشوند و غیر از لایههای برخوردار جامعه یا دستکم قشر متوسط به بالا، سایر اقشار از این خدمات بیبهره ماندهاند. معتقدم با وجود تلاشهای انجام شده در برخی مراکز دولتی برای ارائه خدمات روانشناسی، این تلاشها موفق نبوده است چرا که ارائه خدمات روانشناسی به زمان طولانی نیاز دارد و برگزاری چند جلسه محدود روانشناسی نمیتواند تامینکننده نیازهای افراد نیازمند به این خدمات باشد.
بهنظر میرسد با وجود شعارهایی که مسئولان درباره دسترسی عادلانه به خدمات روانشناسی برای مردم میدهند، نمره وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی 30درصد در بخش کیفی و فقط 20درصد در بخش کمی است و میطلبد در اینباره تلاش بیشتری برای برخوردار کردن مردم از خدمات روانشناسی در جامعه انجام شود. درشرایطی که امکان دسترسی ارزانقیمت و عادلانه به خدمات روانشناسی وجود ندارد، مردم باید با تغییر سبک زندگی و افزایش مطالعات روانشناسی، بخشی از نیازهای خود را برای آگاهی پیدا کردن از نحوه برخورد با اختلالاتی که آنها یا اطرافیانشان را رنج میدهد،
تامین کنند.