• پنج شنبه 20 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 1 ذی القعده 1445
  • 2024 May 09
یکشنبه 21 مهر 1398
کد مطلب : 84645
+
-

دنیای تاریک و ترسناک جنس دوم

سریال «سرگذشت ندیمه» روایتی اثرگذار از زندگی سخت زنان، تحت حکومتی خیالی است

دنیای تاریک و ترسناک جنس دوم

lمحمد ناصر احدی_روزنامه نگار

اغلب حکمرانان و دلتمردان جهان امروز مدعی‌اند که در نظر آنها میان زنان و مردان هیچ تفاوتی نیست و زنان باید از همان حقوقی برخوردار باشند که مردان برخوردارند اما حتی خودشان هم به این حرف باور ندارند. اگر جنبه تبلیغاتی و سیاسی این ادعاها را - که معمولا دوره مصرفشان به کارزارهای انتخاباتی محدود می‌شود - کنار بگذاریم، درمی‌یابیم تبعیض علیه زنان چنان با سازوکارهای مختلف جوامع بشری عجین شده که حتی گاهی تشخیص یک رفتار تبعیض‌آمیز جنسیتی برای آن دسته از مردانی هم که سعی دارند رفتار عادلانه‌ای با زن‌ها داشته باشند سخت و غیرممکن است اما زنان - از هر قشر و طبقه‌ای - هر روز در معرض تبعیض‌های مختلفی قرار دارند و با پوست و گوشت خود فشارهایی را تحمل می‌کنند که از جانب اجتماع، خانواده، سنت‌ها، ارزش‌های سرمایه‌داری و... بر آنها وارد می‌شود. در این وضعیت، هیچ عجیب نیست که یکی از محبوب‌ترین سریال‌هایی که در چند سال اخیر شهرتی جهانی پیدا کرده، سریالی باشد که تصویری از زنان به بنده کشیده‌شده در جامعه‌ای مردسالار ارائه می‌دهد. «سرگذشت ندیمه» سریالی است براساس کتابی به همین نام به قلم نویسنده شهیر کانادایی - مارگارت اتوود - که پخش آن از سال2017 از شبکه هولو آغاز شده و تا امروز 3فصل از آن در دسترس تماشاگران قرار گرفته است. سرگذشت ندیمه در جهانی می‌گذرد که نرخ باروری در اثر بیماری‌های مقاربتی و آلودگی‌های زیست‌محیطی به‌شدت نزول پیدا کرده و به دنیا آمدن یک بچه دست کمی از معجزه ندارد. پس از یک جنگ داخلی در ایالات متحده، حکومتی متعصب و تمامیت‌خواه - به نام گیلاد - به روی کار آمده که سردمدارانش تعدادی مرد تشنه قدرت هستند و بنیان آن بر نظام سلسله‌مراتبی‌ای استوار است که افراد را، بدون درنظر گرفتن مسائل انسانی و اخلاقی، تنها بر اساس خدمتی که می‌توانند به این حکومت جدید ارائه دهند تقسیم‌بندی می‌کند. در این حکومت، انواع و اقسام شکنجه‌ها و سختی‌ها در حق زنان اعمال می‌شود، با این حال زنانی در میان آنها هستند که این گفته سیمون دوبوار را از یاد نبرده‌اند: «کسی زن به دنیا نمی‌آید، بلکه زن می‌شود.» در این مطلب با ابعاد مختلف این داستان اثرگذار آشنا می‌شویم.

شهرت آرام و یکنواخت
زمانی بود که اگر به بازیگری می‌گفتید «بازیگر تلویزیونی»، این حرف توهین تلقی می‌شد، اما حالا در عصری زندگی می‌کنیم که امپراتوری تلویزیون می‌تواند شما را به شهرت جهانی برساند. الیزابت موس نیز بازیگری تلویزیونی است که با ایفای نقش جون آزبورن - شخصیت اصلی این سریال - به شهرت رسید. عبارتی که خودش برای توصیف پیشرفتش استفاده می‌کند «آرام و یکنواخت» است. او گفته: «من افرادی را می‌شناسم که یک‌شبه به موفقیت رسیده‌اند اما این موضوع درباره من صادق نیست. من با قدم‌های بسیار کوچک به شهرت رسیدم». 


مضامین

نقش‌های جنسیتی
زنان از همه حقوق و آزادی‌هایشان محروم می‌شوند و تنها به‌دلیل توانایی‌های جسمی‌شان مفیدند.


آزادی و اسارت
از آنجا که همه باید مطابق محدودیت‌ها زندگی کنند، آزادی دست‌نیافتنی است.

هویت
تمام حس استقلال از مردم گیلاد دریغ می‌شود و آنها تنها بر اساس نقش‌های اجتماعی شان با یکدیگر تعامل دارند.

سرگذشت ندیمه به روایت اعداد

2195 سالی است که وقایع مؤخره کتاب در آن اتفاق می‌افتد، هرچند در سریال اشاره واضحی به تاریخ حوادث نمی شود.

3 رمان الهام بخش مارگارت اتوود برای نوشتن این داستان ویرانشهری بوده‌اند: «1984» نوشته جورج ارول، «دنیای قشنگ نو» نوشته آلدوس هاکسلی و «فارنهایت 451» نوشته ری بردبری

1990 سالی است که اقتباسی سینمایی از کتاب اتوود به کارگردانی فولکر اشلوندورف و با بازی ناتاشا ریچاردسون ساخته شده است.



سلسله‎مراتب

سلسله‌مراتب بنیاد گیلاد را تشکیل می‌دهد و همه کارها در این سرزمین بر اساس مرتبه‌ای است که از سوی مقام‌های بالادستی به افراد داده شده است. در سریال، با اینکه وجود سلسله‌مراتب در گیلاد کاملا دیده می‌شود، اما در کتاب با وضوح بیشتری در این‌باره صحبت شده است.

فرماندهان: مردانی متعصب که گیلاد را براساس علایقشان ساخته‌اند.

چشم‌ها: نیروهای پلیس که اغلب به‌صورت مخفیانه جاسوسی می‌کنند.

مباشران: کارکنان مجردی (از جمله پزشکان) که در خدمت مقامات بالاتر هستند.

مردان فقیر: مردانی که‌ شأن پایین‌تری از فرماندهان دارند و با «زنان اقتصادی» ازدواج کرده‌اند.

دختران جوان: دخترانی که به سن بلوغ نرسیده‌اند و به واسطه احتمال باروری‌شان در آینده کالایی ارزشمند محسوب می‌شوند.

زنان متأهل: زنانی که با فرماندهان ازدواج کرده‌اند و وظیفه رسیدگی به امور خانه را دارند. بسیاری از آنها نازا هستند و به آنها ندیمه‌هایی داده شده است.

عمه‌ها: زنان یائسه مسنی که بر ندیمه‌ها نظارت
دارند.

مارتاها: زنان نازا و مجردی که خدمتکار 
هستند.

ندیمه‌ها: زنان باروری که وظیفه دارند، برای فرماندهان و حکومت، فرزندی به دنیا آورند.

زنان اقتصادی: زنان نازایی که باید به امور خانه‌داری شوهران فقیرشان رسیدگی کنند.

زنان بی‌آزرم: زنانی که در جامعه گیلاد کارایی ندارند (نه قدرت باروری دارند و نه حاضرند بی‌اینکه دردسری درست کنند، از قوانین سختگیرانه پیروی کنند)، باید در مکانی خاص به فرماندهان و مقامات عالی‌رتبه خدمت کنند.

شخصیت‌ها

جون آزبورن با بازی الیزابت موس: 
زنی که به همراه همسرش - لوک - و دخترش - هانا - حین تلاش برای فرار به کانادا گیر می‌افتد و به واسطه باروری‌اش به ندیمه فرمانده واترفورد و همسرش -سرنا جوی - تبدیل می‌شود و از آن به بعد آف‌رد نام می‌گیرد.

فرمانده واتر فورد با بازی یوزف فینس: 

مأمور عالی‌رتبه دولتی، دیپلمات ارشد و نخستین فرمانده جون که به همراه همسرش نقش بسیار کلیدی‌ای در گیلاد دارند. بی‌رحم و پرخاشگر و به ظاهر مهربان است و زمانی که فرمانده جون بود، علاقه داشت روابطی فراتر از آنچه قانون گیلاد به او اجازه می‌دهد با ندیمه‌اش داشته باشد.

سرنا جوی با بازی ایوان استراهاوسکی:  

همسر فرمانده واترفورد که پیش از گیلاد نویسنده و فعال فرهنگی‌ای محافظه‌کار بوده و به‌نظر می‌رسد نقش خود را در جامعه گیلاد که خودش از پایه‌گذاران آن بوده پذیرفته است، اما از نادیده گرفته شدن در این جامعه جدید غمگین است. او علاقه شدید به مادر شدن دارد و همین علاقه باعث شده که بیشتر وقت‌ها با جون رفتاری بی‌رحمانه داشته باشد.

عمه لیدیا با بازی آن دُد:   

زنی بسیار خشن که عمیقا به ماموریت و دکترین گیلاد باور دارد و کوچک‌ترین نافرمانی از دستوراتش را با مجازات‌های سنگین پاسخ می‌دهد. او که پیش از گیلاد معلم مدرسه بوده، به‌خاطر اینکه از سوی مرد مورد‌علاقه‌اش پس زده می‌شود، شیوه زاهدانه و سختگیرانه‌ای در برخورد با جنس مخالف درپیش می‌گیرد.


جون آزبورن: 

«عقیم؛ این واژه‌ای ممنوعه است. دیگر چیزی به‌عنوان مرد عقیم وجود ندارد. تنها زنان بارور و زنان نازا وجود دارد»

فرمانده فرد واترفورد:  

«ما می‌خواهیم جهان بهتری بسازیم. بهتر هرگز به‌معنای بهتر برای همه نیست، بلکه همیشه معنایش این بوده: جهانی بدتر برای بعضی‌ها»

سرنا جوی:  

«حتی نیکوکاری هم به کمی تبلیغ و نمایش نیاز دارد»

عمه لیدیا: 

«می‌دانم که حس بسیار عجیبی است، شما قبلا عادی بودید اما دیگر عادی نیستید. بعد از مدتی، عادی خواهید شد. آن وقت دوباره عادی هستید»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید