عیسی محمدی | روزنامهنگار
چندی پیش خبری بهشدت انعکاس پیدا کرد؛ اینکه شهروندی کت و شلوارپوش، قصد خودکشی در متروی شهدای هفتمتیر را داشت. فیلمهایش هم که منتشر شد. اصلا طرف از دیگران داشت درخواست میکرد که فیلم بگیرند و پخش کنند. حالا این بهکنار، اما یکی از حاشیههایی که در این خبر بهشدت دیده شد و حتی گاهی از خود خبر هم پررنگتر شد، یکی از شهروندانی بود که در سکوی مقابل نشسته بود. او بهشدت خونسرد بود، حتی بلند نشد تا قضیه را تماشا کند. همینطور تا آخر ماجرا روی صندلی نشسته بود و با نگاهی سرد، داشت تماشا میکرد. به قول بعضی از کاربران شبکههای مجازی، همین نگاه سرد و بیتفاوتی و حتی یک تکان بهخودشندادن، ترسناکتر از این واقعه بود!
آدمی اساسا در فضایی زندگی میکند که هم روی دیگران اثر میگذارد و هم از دیگران اثر میپذیرد. در واقع ما در یک جهان خنثی زندگی نمیکنیم؛ در یک جهان در هم تنیده از روابط انسانی زندگی میکنیم. طبیعی است و کاملا منطقی است که نمیتوانیم بیتفاوت زندگی کنیم. اما چرا؟ چطور میتوان چنین چیزی را توجیه کرد؟
در حوزه اخلاقیات، نگاههای مختلفی وجود دارد. یکی از این نگاهها کانتی است. حالا کاری به زیر و بم آن نداریم اما قاعده خیلی جالبی دارد که اساسا امر اخلاقی را مشخص میکند: اگر همه مثل من رفتار کنند، دنیا چگونه جایی خواهد بود؟ مثلا من در حال جویدن آدامس هستم. اگر تهمانده آدامس خودم را بخواهم روی زمین بیندازم، آیا اخلاقی است؟ شاید جوابهای مختلفی بشود به چنین سؤالی داد اما بیایید کانتی به قضیه نگاه کنیم: اگر همه آدامسهای خود را زمین بیندازند، چه خواهد شد؟ واقعا شرایط وحشتناکی اتفاق خواهد افتاد. به پرندگان و محیطزیست صدمه وارد خواهد شد، مدام کفشهایمان درگیر این آدامسها خواهد شد، همه جا به هم خواهد ریخت و.... حالا این یک رفتار ساده است. شما تصور کنید که ما انسانها نسبت به هم بیتفاوت باشیم، نسبت به مشکلات و دردهای هم، چه خواهد شد؟ پس باید چشمهایمان را ببندیم و به جهانی فکر کنیم که همه در آن، بیتفاوت هستند. چه خواهد شد؟ حتی فکر کردن به آن هم ترسناک است.
در جهانی که همه بیتفاوت هستند، شاید یک قاتل یک شهروند را جلوی چشمهای دیگران به قتل برساند، اما همه راهشان را میکشند و میروند و شانهای بالا میاندازند. اساسا در چنین دنیایی، نه احساس امنیت میتوانیم کنیم، نه احساس زندگی و رضایت کامل و نه حس خوشبختی؛ چراکه خوشبختی احساسی همگانی است و بهتنهایی امکانپذیربودنش سخت است.
چنین است که از حیث اخلاقی، باید از بیتفاوتبودن شهروندان حتی در مقایس کم وحشت کرد؛ چراکه اگر به سمت چنین جهانی و فضایی حرکت کنیم، نخستین کسانی که آسیب خواهند دید، خود ما هستیم. بیخود نبود که برخی از کاربران شبکههای مجازی، اشاره کرده بودند که آن بیتفاوتی شهروند نشسته در سکوی روبهرویی، بسیار ترسناکتر از خود این واقعه بود...
بیتفاوتیهای ترسناک
در همینه زمینه :