وقتی دروازه خالی را به اوت میزنیم
هیوا یوسفی _ سردبیر همشهری ورزشی
علی ربیعی، سخنگوی دولت میگوید باز شدن درهای ورزشگاه آزادی به روی زنان در بازی ایران-کامبوج نهتنها بهخاطر فشار فیفا که «حاصل مجموع مطالبات درونزای جامعه ایران و پیگیری دولت» بوده است.
کارنامه دولت روحانی پر است از مواضع حمایتی درباره ورود زنان به ورزشگاهها. از نطقهای انتخاباتی خود رئیسجمهور در سال92 و 96 تا اظهارنظرهای گاه و بیگاه مقاماتی مانند وزیر ورزش و معاون امور زنان رئیسجمهور. همه آنها دستکم در حرف، طرفدار ورود زنان و منتقد سختگیریهای موجود بودهاند.
با وجود این مواضع، اتفاقات چندهفته اخیر نشان داد که گویا مسئولان ورزش ایران برنامه روشنی برای تحقق این وعده دیرینه نداشتهاند و حالا هم که با فشار فیفا، مخالفان چندقدم عقب نشستهاند، بهخوبی نتوانستهاند از این فرصت بهرهای ببرند.
سخنگوی دولت میگوید باز شدن درهای ورزشگاه آزادی حاصل پیگیری دولت بوده اما توضیح نمیدهد که پس چرا رفتار مدیران وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال در یکی دو هفته اخیر شبیه کسانی نیست که از این گشایش خوشحالند. توضیح نمیدهد که چرا در یکی دوهفته اخیر هیچ مقام دولتی کنفرانس خبری برگزار نکرده تا به سؤالاتی که هست جواب بدهد. اگر واقعا دولت دنبال بازشدن درهای ورزشگاه به روی زنان بوده، پس این همه رفتار شبهامنیتی را بهحساب چهکسی باید بنویسیم؟ به عکاسان زن مجوز حضور در کنار زمین را نمیدهند، بین جایگاه مردان با زنان فنس میکشند و عکسش هم همهجا پخش میشود، از مجموع هفتادوچند هزار صندلی ورزشگاه نزدیک به 70هزارش خالی مانده اما کسی توضیح نمیدهد که چرا جایگاه بیشتری به زنان اختصاص پیدا نمیکند. مثلا اگر تمام طبقه پایین به زنان داده میشد، چه اتفاقی میافتاد؟
دهها خبرنگار، عکاس و فیلمبردار خارجی به تهران آمدهاند که اخبار و تصاویر این مسابقه را برای مخاطبانشان مخابره کنند. آنگونه که سخنگوی وزارت ورزش و جوانان گفته، سفرای بسیاری از کشورهای اروپایی در تهران درخواست کردهاند که با خانوادههایشان به آزادی بیایند. بعد از هفتهها سروصدا، امروز نگاه بسیاری از مردم به ورزشگاه آزادی است. فرصتی طلایی برای آنکه به قول سخنگوی دولت نشان بدهیم این لحظه تاریخی نه با فشار فیفا که با میل و اراده دولتمردان و به احترام مطالبات درونزای جامعه ایران بهدست آمده است.
ماجرا فقط این نیست. به گواه آرشیو، تیم ملی فوتبال ایران در چندسال گذشته هیچگاه نتوانسته تماشاگران زیادی را به ورزشگاه بکشاند، در نتیجه امکان درآمدزاییاش از بلیتفروشی و تبلیغات تلویزیونی هم محدود بوده است. امروز میتوانست تجربهای تازه باشد. علاوه بر امکان درآمدزایی بیشتر از طریق بلیتفروشی، میشد برنامههای ویژه تلویزیونی ساخت، میشد کمپانیهای اقتصادی را ترغیب کرد که در این روز تاریخی کنار تیم ملی قرار بگیرند. برای فدراسیونی که هنوز نتوانسته قسط اول قرارداد سرمربیاش را پرداخت کند و مربی دروازهبانهایش بهدلیل بیپولی قهر میکند، همین درآمدهای ظاهرا کوچک، میتوانست گرهگشا باشد. فارغ از هر اتفاقی که امروز بیفتد و هر واکنشی که فیفا از این پس داشته باشد، میتوان از حالا گفت که ما از یک فرصت بهخوبی استفاده نکردهایم؛ مثل فرصتهایی که مهاجمان جلوی دروازه خالی گیرشان میآید و قدرش را نمیدانند. فوتبال و ورزش و دولت ما یک فرصت را به اوت زده؛ وقتی یک مقام انتظامی مصاحبه میکند و میگوید ما همچنان مخالف ورود زنان هستیم، وقتی تلویزیون خط و نشان میکشد که عکاس زن نباید کنار زمین بنشیند و تصمیم میگیرد که تصاویر آن چندهزار زنی که وارد ورزشگاه میشوند را فقط در نمایی باز نشان بدهد.
گروهی میگویند چارهای نیست، اصلاحات همین است و باید گامبهگام پیش رفت. شاید حق با آنها باشد اما دیگر کسی از ما نمیپذیرد که بگوییم «ورود زنان ثمره تلاشهای داخلی است و نه فشار خارجی».