زندهیاد هوشنگ طاهری یکی از علاقهمندان جدی سینمای آنتونیونی بود. طاهری سال47 فیلمنامه «ماجرا» (که آن زمان به عنوان «حادثه» در ایران شهرت داشت) را ترجمه کرد و مقالهای هم درباره فیلم نوشت. نوشته هوشنگ طاهری و ترجمه فیلمنامه ماجرا در آشنایی سینمادوستان این سرزمین با آنتونیونی و فیلم مهم و بحثبرانگیزش نقش مهمی داشت. با مرور بخشهایی از نوشته طاهری میتوان به دیدگاه منتقدان علاقهمند به آنتونیونی در آن سالها هم پی برد؛ منتقدانی که اغلبشان میانهای با سینمای ایران نداشتند و معمولا با نگاه تند و تحقیرآمیز با فیلمهای ایرانی مواجه میشدند در برابر فیلمها آنتونیونی آغوششان را به مهر میگشودند:
«آنتونیونی در این فیلم یأس، تردید، خودخواهی، عشق و تنهایی شخصیتهای داستانش را بیآنکه در کلمات یاری جوید به کمک دوربین فیلمبرداری خود به ما نشان میدهد.دنیای فیلمهای آنتونیونی خودمختاری خود را حفظ کرده است و چون رمانهای روانی فقط محدود به دنیای یک فرد نمیشود. آنتونیونی همیشه به ما یادآوری میکند که دنیا به این خاطر درست نشده است که وی به شخصیتهای داستانهایش امکان بدهد که مسائل مختلف خود را مطرح کنند. دنیا از افراد بشر دوری جسته و به طرز آشتیناپذیری در مقابل آنها قرار گرفته است. به همین دلیل است که دوربین فیلمبرداری آنتونیونی با آرامش و کندی رنجآوری از روی میدانها و خیابانها، مناظر و باغها، اشیا و انسانها میگذرد.
در این باره هیچ تفسیری گمراهکنندهتر از این نخواهد بود که بر واقعگرایی بیچون و چرای آنتونیونی، نام سمبولیسم بگذاریم. فیلمهای آنتونیونی فاقد هیجاناند. او میکوشد تا به کمک فیلمهایش کنجکاوی ما را به مسائل مختلف تحریک کند اما کوششی در اقناع آن نمیکند! گره میزند و بعد بیآنکه سعی در باز کردنش داشته باشد آن را به همان شکل باقی میگذارد. تقریبا تا اواسط فیلم حادثه آنا به صورت شخصیت اصلی فیلم ظاهر میشود اما ناگهان ناپدید میشود و دیگر اثری از او نمیبینیم، حتی به ما گفته نمیشود که واقعا چه اتفاقی برایش
افتاده است... .
آنتونیونی همیشه میکوشد تا ژرفای همه اشیا و انسانهای محیطاش را بهتر بشناسد و به قول کلود موریاک- نویسنده و منتقد معروف فرانسوی- «آنتونیونی را باید کارگردان زندگی درونی نامید».
آنتونیونی بر این عقیده است که تغییر و تحول تنها در ارزشهای انسانی به وجود نیامده بلکه شامل هنر قرن ما نیز شده است. ساندرو هنرمندی است فاقد قدرت خلاقه هنری و فقدان این قدرت خلاقه شاید رابطه مستقیمی با شکست عشقی او دارد. آثار تحولات عمیق هنری به وضوح در نمونههای هنر مدرن، مخصوصا در معماری به چشم میخورد. بناهای عظیمی که شناخته شده به هیچ وجه تناسبی با انسانها ندارند و از طرفی نمایشگر بیارزش بودن فرد در اجتماع امروز و از طرف دیگر شاهد زندهای از پیشرفتها و موفقیتهای علمی بشر قرن ماست.
قسمت اعظم زیباترین آثار آنتونیونی که بدون شک جزو شاهکارهای بزرگ هنر سینمای مدرن به شمار میروند نه تنها با عدم استقبال گروهی از سینماروها مواجه شده بلکه عدهای از شرکتکنندگان کم حوصله جشنوارههای سینمایی را نیز قانع نکرده است. اما هنر آنتونیونی از نظر زمانی آنقدر پیشی گرفته است که او با خیال آسوده بتواند صبر کند تا روزی مخالفانش به سویش گرایش پیدا کنند.»
پیامآور یأس و تردید
در همینه زمینه :