زنان دنیا چرا پشیمان نشدهاند؟
لیلا ارشد، فعال حقوق زنان خوشحال است که درِ ورزشگاه به روی زنان باز شده است. او تجربه حضور در استادیومهای ورزشی را دارد و وقتی با لذت از این حضور صحبت میکند، چشمهایش برق میزند.
مطالبه حضور زنان در استادیوم به نتیجه رسیده. این یک مطالبه اجتماعی است که همه را دربر میگیرد؟
این مطالبه بود. مهم نیست که این زنان چند نفر هستند و در چه بخشیاند، مهم این است که این مطالبه وجود داشت. بسیار بهجاست که دختران جوان و زنان هم این حق را داشته باشند که ورزشی را در ورزشگاه تماشا کنند، احساس رضایت کنند، خوشحالی کنند و فریاد شادی بزنند. ما نباید اینطور نگاه کنیم که چون مطالبه تعداد خاصی یا تعداد کمی است، مهم نیست. من خیلی خرسندم که بالاخره بهعنوان یک شهروند ایرانی شاهد به سرانجام رسیدن این مطالبه هستم. اما امیدوارم که رفتن به ورزشگاه تنها مطالبه زنان نباشد.
در همه این سالها نظر مخالفان این بوده که ورزشگاه جای مناسبی برای زنان نیست، هنوز هم این مخالفتها وجود دارد.
مردان و زنان ایرانی نشان میدهند که تحمل در کنار هم بودن و پذیرش احترام به یکدیگر را دارند. قبلا بارها به ورزشگاه رفتهام. آن موقع بیشتر بازیهای را در ورزشگاه امجدیه که الان شیرودی شده، برگزار میکردند. من هرگز شاهد حرفهای رکیک و بحثهایی که امروز میشود، نبودم. اعتقاد و اخلاق در بسیاری از مردان وجود دارد، حتی اگر خیلی جوان باشند یا اگر در جمعهای مردانه خیلی چارچوبهای اخلاقی را رعایت نکنند. اگر جایی زن باشد، میگویند عفت کلام را رعایت کنیم. بارها من جایی بودم و خود مردان گفتهاند، چون شما اینجایید ما نمیتوانیم همهچیز را بگویم. این را از دهان کسی شنیدهام که سالها تجربه زندان را داشت و خودش میگفت من از افراد شرور محلهام.
چند سالتان بود که به ورزشگاه رفتید؟
دانشجو بودم. هجده، نوزده سالم بود. واقعا لذتبخش بود. خیلی لذت دارد که از نزدیک بتوانی شاهد مسابقهای باشی که دوست داری. تخلیه هیجانات و انرژی جوانی عالی است. فوتبالهای داخلی را میرفتیم. بازیهایی را که تیم ملی میزبان بود، در آزادی برگزار میکردند.
طرفدار چه تیمی بودید، بازیکنان را میشناختید؟
طرفدار پرسپولیس بودم. آن موقعها هم علی پروین در تیم بود ولی همایون بهزادی و حسینعلی کلانی معروفتر بودند. دیدن آنها خیلی لذتبخش بود. ما حتی این امکان را داشتیم که در دانشکده، مسابقاتی را که پسران داشتند، از نزدیک تماشا کنیم. مثل وزنهبرداری و کشتی.
بعضیها معتقدند که رفتن به استادیوم کار سختی است و مثل سینما و تئاتر نیست، زنان آنجا دوام نمیآورند!
من موافق نیستم. تعداد دخترانی که دوست دارند به ورزشگاه بروند، حداقل به اندازه همان تعدادی هست که برای بازی ایران- کامبوج بلیت خریدهاند. این تعداد قطعا در بازیهای بعدی هم میروند. این حضور ادامهدار است. این تجربه همه دنیاست. همه آنها به ورزشگاه میروند، چرا پشیمان نشدهاند؟ ایرانیهایی هم که بیرون از ایران هستند، مسابقات را میروند. اینطور نیست که چون راه دور است، دختران از رفتن پشیمان شوند. نسل جوان نسلی پرانرژی است، خواستههایی دارد که به دنبالش میرود و لذتش را هم میبرد. چه تفاوتی بین زنان و مردان است؟ پسران جوان از شهرهای مختلف میآیند، دختران که در خود تهران هستند با وسایل نقلیه عمومی میتوانند بروند و از تماشای بازی لذت ببرند.