«خط پایان»ی که ادامه نداشت
شاهین امین
«خط پایان» نخستین فیلم بلند مستقل محــمدعلی طالبی بهعنوان کارگردان است (شهر موشها کارگردانی مشترک او و مرضیه برومند بود). اگرچه کارگردان همان روزهای اول نمایش فیلم در سال 65گفته بود: «وقتی بعضی از صحنههای فیلم را میبینم پشتم عرق میکند» اما همین فیلم جزو پرفروشهای سال شد؛ فیلمی که من نوجوان 15ساله آن را 2بار در سینما دیدم، درحالیکه آن زمان خیلی اهل دیدن فیلم ایرانی نبودم. البته در نیمهدهه 60 انتخابها برای گذران اوقات فراغت یا تماشای فیلمهای سرگرمکننده بسیار اندک بودند اما در آن سالها نه تبلیغات تلویزیونی وجود داشت، نه شبکههای مجازی و بیلبوردهای شهری. پس میتوان این سؤال را مطرح کرد که چطور حکایت خلیل سمندر درحالیکه در اکران عمومی چندان بیرقیب هم نبود، توانست به مدد سینماگرانی جوان که اغلب قدمهای اول خود را در سینمای حرفهای بر میداشتند، تماشاگران بسیاری را به سینما بکشاند و حتی در نمایشهای تلویزیونیاش هم بینندگان زیادی داشته باشد؟ درست است که خط پایان خامدستیهای بسیاری داشت؛ خامدستیهایی که باعث میشد حتی پشت کارگردانش هم عرق کند، اما موفق شد به مدد قصهای جذاب- برای روزگار خود- که طرح اولیه آن را محمد علی سپانلو نوشته بود، تبحر محمد علی طالبی در ایجاد فضایی ملموس و صمیمی در ساخته بعدی او «چکمه» به اوج رسید- با همراهی و همدلی عواملی مانند ایرج طهماسب و حمید جبلی که برای نخستین بار در یک فیلم سینمایی ظاهر میشدند و مهارت داریوش عیاری (مدیر فیلمبرداری) و محمدرضا علیقلی (آهنگساز)، ریتمی سریع و البته حضور درخشان و دوستداشتنی عطا بهمنش، به فیلمی قابل باور و محترم برای مخاطبانی تبدیل شود که پیش و پس از آن تقریبا از هیچ فیلم ورزشی ایرانی استقبال نکردند؛ آن هم با توجه به اینکه دوچرخهسواری هرگز ورزشی پرتماشاگر در ایران نبوده و ظرفیتهای زیادی برای قهرمانسازی ندارد. اما فیلم آنقدر در روزگار خود موفق بود که اگر رکابزنی پرتلاش در خیابان و جاده دیده میشد او را با خلیل سمندر قیاس میکردند.
و یک حسرت: نگارنده با اینکه نام عطا بهمنش را شنیده بود، برای نخستین بار در خط پایان بر پرده سینما با تصویر و صدای دلنشیناش آشنا شد؛ کسی که بهصورت طبیعی باید در رادیو و تلویزیون شنیده و دیده میشد. اما کاملا بیدلیل با ممیزیهای پوچ، سالها از خانه و خاستگاه خود رانده شد تا بینندگان و شنوندگان «عزیز» از حضورش محروم باشند.... تا اینکه پس از سالیانی دراز در کهنسالی، آن بزرگتنها گاهی مهمان صداوسیما بود.
ترکتازی خلیل سمندر
میتوان این سؤال را مطرح کرد که چطور حکایت خلیل سمندر درحالیکه در اکران عمومی چندان بیرقیب هم نبود، توانست به مدد سینماگرانی جوان که اغلب قدمهای اول خود را در سینمای حرفهای بر میداشتند، تماشاگران بسیاری را به سینما بکشاند و حتی در نمایشهای تلویزیونیاش هم بینندگان زیادی داشته باشد؟