بینشانگی ترانهها
عبدالجبار کاکایی ـ شاعر و ترانهسرا
در دورههایی از تاریخ، اشعار شفاهی و ترانهها توانستهاند بخشی از نشانههای طبیعی و آثار ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی را بازتاب و به ادوار بعد انتقال دهند.
در روزگار ما اما تقریباً اکثر ترانهها از چنین کارکردی عاری و از برآوردن چنین انتظاری ناتوانند. این ضعف میتواند ناشی از محدودیتدید شاعر، افت سلیقه مخاطبان یا غیرقابل بازتاب بودن برخی از رویدادهایی که در واقع فاقد ارزش لازم برای پردازش هستند، تلقی شود. اما حقیقت این است که باید چنین ضعفی را در خود ترانهها و پدیدآورندگانشان جست، چه بیشتر این آثار به حد و سطحی نرسیدهاند که بتوان از آنها انتظار تأثیرات ادبی و اجتماعی داشت. ترانههایی که با هم اندازهکردن کلمات و ملودیها حاصل میشوند قطعاً نخواهند توانست بار معنایی و احساسی لازم را برای چنین کاری داشته باشند.
کلام این ترانهها از تکرار چند ده تا حدود صد واژه پرکاربرد و با ریتمیک کردن جملهها با حداقل تلاش بهوجود میآید.
چیزی که در این میان موجب تأسف و حسرت است اینکه وقتی مخاطبان به چنین سطحی از شعر رضایت میدهند، ترانهسرایان که در واقع همان عوامل تولید موزیک و اجرای آهنگ و آوازند، نیازی به تلاش بیشتر نمیبینند. به این ترتیب متن تهی از هر نوع زیبایی و هنر در ترکیب با ملودیهای هیجانی با اسم و عنوان ترانه تولید و عرضه میشود؛ امری که موجب میشود پس از مدتی ترانههایی که چیزی برای انتقال ندارند، بدون داشتن تأثیر از چرخه خارج شوند و گردونهای تهی همواره در حال چرخش باشد. شاید سالها بعد وقتی از شنوندگان این ترانهها بپرسیم که چه شنیدهاید هیچ پاسخی نداشته باشند و این برای مردمی که سالها با ترانههای پرخاطره زیستهاند، غمانگیز است.