اعتیاد، خیانت، بیکاری و مسئولیتپذیرنبودن عوامل جانبی برخاسته از کدام مشکلات کلی در جامعه هستند؟
یک سر و هزار سودای طلاق
جلال مرادی، روانشناس: برای پیشگیری از طلاق قبل از ازدواج هیچ نوع حمایتی درنظر گرفته نشده است
نیلوفر جلالی/روزنامهنگار
هیچکس با این تصور که روزی زندگی متاهلیاش به سر برسد، ازدواج نمیکند. با این حال 20درصد از نخستین ازدواجها در 5سال اول به طلاق ختم میشوند و بهطور کلی نسبت طلاق به ازدواج در ایران در حال افزایش است؛ وضعیتی که با رعایت برخی نکات و ارائه بعضی حمایتها میتوانستیم از وخامت آن جلوگیری کنیم.
جلال مرادی، روانشناس و مشاور خانواده، در اینباره میگوید: ما شعارهای زیادی میدهیم تا مردم را به ازدواج ترغیب کنیم اما پشتیبانیهای لازم را از زوجین انجام نمیدهیم. مشاوره حقوقی و مشاوره ازدواج خیلی اهمیت دارد که در جامعه ما به آن اهمیت داده نمیشود.
او ادامه میدهد: مداخله درست در ازدواج از سوی متخصص در 2سال اول ضروری است. زوجها مهارتهای حل تعارض را یاد میگیرند، سواد مالی تنظیم درآمدها را پیدا میکنند و یاد میگیرند نقشها و مسئولیتها را چطور تنظیم کنند و چطور با عقاید متفاوت یکدیگر کنار بیایند. اما جامعه و دولت برای آموزش این موضوعات قبل از ازدواج هیچ نوع پیشبینیای نکرده و یک نوع تشویق یا سوبسید برای آن قرار نداده است. مراکز مشاوره طلاق و مرکز مداخله در بحران را برای مرحله آخر گذاشتهاند؛ یعنی وقتی آب از سر دونفر گذشت و به انتها رسیدند برای سازش به این مراکز فرستاده میشوند، غافل از اینکه این دونفر دیگر رغبتی برای ادامه زندگی ندارند.
مسئولیتپذیرنبودن
در مورد طلاق تعدادی دلایل کلی و تعدادی دلایل جانبی برخاسته از شرایط جامعه وجود دارد.
اعتیاد، خیانت، بیکاری و مسئولیتپذیرنبودن 4عاملی هستند که شمار زیادی از طلاقها بهخاطر آنها اتفاق میافتد.
مرادی با اشاره به این 4عامل که زیرمجموعه مشکلات بزرگتری مثل فقر هستند، میگوید: وقتی یک طرف نیازهای عاطفی طرف مقابل را جزو خواستههای خود نمیبیند، یعنی مسئولیتپذیر نیست. معمولاً افرادی که بعد از مدتی احساس میکنند طرف مقابل نیازهای آنها را برآورده نمیکند به طلاق عاطفی روی میآورند. نیازهای اجتماعی، مذهبی و فرهنگی اجازه طلاق رسمی و جدایی را به فرد نمیدهد و چون فرد از حمایت اجتماعی کافی برخوردار نیست ترجیح میدهد در ازدواج خود باقی بماند. مسئولیتپذیرنبودن زمانی اتفاق میافتد که یا اصلا محبت عاطفی از ابتدا شکل نگرفته باشد که در ازدواجهای سنتی بیشتر این را میبینیم و یا اینکه بعد از مدتی فرد نتواند کارایی لازم را در ازدواج داشته باشد که ممکن است به طلاق عاطفی منجر شود.
او ادامه میدهد: گاهی افراد ابتدای زندگی وعده و وعیدهایی میدهند که مشخص نیست برآورده شوند؛ مثلا وعده شغل پردرآمد میدهند و وقتی نمیتوانند طبق برنامهریزیها پیش بروند، سلب مسئولیت میکنند که در پی آن بیاعتمادی شکل میگیرد. در اینجا ممکن است فروپاشی روانی نیز اتفاق بیفتد.
بیکاری
آمارها نشان میدهند که بیکاری تا 30درصد بر طلاق مؤثر است. مرادی هم با اشاره به اهمیت این موضوع میگوید: بهنظر من بیکاری میتواند زندگی را از هم بپاشد. 3عامل میل، تعهد و صمیمیت بین زوجین در زندگی خیلی اهمیت دارد، ولی این مثلث عشق روی یک ستون یا ظرف به اسم امنیت مالی شکل میگیرد. اگر این چارچوب شکل نگیرد این خانواده متزلزل است. او ادامه میدهد: در بعضی ازدواجها میبینیم خانوادهها از زوج جوان حمایت مالی میکنند ولی هزینههای ازدواج و راهاندازی یک زندگی آنقدر بالاست که فرد با بدهی وارد زندگی میشود و این زندگی از همان ابتدا در معرض فروپاشی قرار دارد. این روانشناس با اشاره به اینکه بین 6 ماه تا 2سال را نقطه بحرانی ازدواج میدانیم، میگوید: اگر در این فاصله زمانی زندگی شکل بگیرد و در امنیت کامل باشد، این خانواده مستحکم خواهد شد. خانوادههای قدیمی ایرانی این مسئله را میدانستند و وسایل اولیه زندگی یا خانه را برای زوجین تامین میکردند چون زندگی استحکام بیشتری پیدا میکرد و 2سال بحرانی میگذشت. در این دوسال، مهمترین مسئله همین است که فرد نتواند خودش را با موقعیت جدید سازگار کند.
او ادامه میدهد: بیکاری، بحرانی است که از آن بهعنوان یک شوک یاد میکنیم. بیکاری یک بحران بزرگ است که در پی آن کاهش مسئولیتپذیری و نبود امنیت بهوجود میآید.
خیانت
از ابعاد و میزان خیانتها در جامعه ما آمار درستی در دست نیست، اما شواهد نشان میدهد اوضاع تأثیر خیانت بر طلاق، بهخصوص طلاق عاطفی در جامعه بحرانی است. جلال مرادی میگوید: خیانت بهخودی خود عامل طلاق نیست بلکه باعث از بین رفتن احساس امنیت در زندگی میشود. این عامل معمولا بعد از چند سال اتفاق میافتد. دلیل آن هم ابتلا به سندروم زندگی زناشویی است. در این سندروم افراد به حدی درگیر فرزندپروری، پرداخت بدهی و اقساط و کار هستند که نیازهای عاطفی هم را تامین نمیکنند و تعامل مناسبی با یکدیگر ندارند. به جای آنکه وقت خود را کنار همسر بگذرانند در شیفتهای دوم و سوم کاری میگذرانند و ممکن است نیاز عاطفی خود را که دیگر داخل خانه نمیتوانند تامین کنند و با غریبهها به اشتراک بگذارند. ساعت کاری بالا در میزان احتمال خیانت مؤثر است. این روانشناس با بیان اینکه خیانت هم در جامعه ما بیشتر به طلاق عاطفی منجر میشود، میگوید: خیانت معمولا در دادگاهها قابل اثبات نیست و معمولا دادگاه رأی به سازش میدهد، بنابراین بیشتر به طلاق عاطفی منجر میشود، مگر اینکه طلاق توافقی رخ دهد یا درگیری فیزیکی همراه داشته باشد. همچنین اگر زنان خیانتدیده استقلال مالی و حمایت اجتماعی نداشته باشند، طلاق عاطفی را شاهد خواهیم بود.
اعتیاد
اعتیاد را یکی از 3 عامل اصلی طلاق در جامعه ما میدانند. جلال مرادی درباره تأثیر عامل اعتیاد بر طلاق میگوید: این موضوع مهمی است اما باید دید وسیعی به آن داشت. مثلا ما در قسمتهایی از کشورمان افرادی را داریم که به شکل سنتی به یک ماده مخدر اعتیاد دارند. حتی ممکن است زن و مرد با هم مصرفکننده باشند؛ یعنی از بدو زندگی دچار اعتیاد هستند و این نوع اعتیاد در آن خانوادهها عامل طلاق نیست. اما اعتیاد زمانی در ازدواج تبدیل به بحران غیرقابل حل میشود که افراد خانواده را درگیر کند و با بیتفاوتی فرد مصرفکننده نسبت به زندگی، بیکاری او و نداشتن شغل مناسب، انجام رفتارهای پرخطر یا برخورد او با قانون همراه شود.
طی هرکدام از این اتفاقات ممکن است فروپاشی روانی و به هم ریختی در زوجین رخ دهد که همین، عامل جدایی شود. اگر زوجین شبکه حمایتی جامعه یا خانوادگی خوبی داشته باشند، شاید بتوانند از این فروپاشی جلوگیری کنند. اما اگر جامعه حمایت نکند و خانواده نیز چنین توانی را نداشته باشد، نخستین قربانی، زوجین خواهند بود.
دلایل طلاق
در مورد طلاق تعدادی دلایل کلی و تعدادی دلایل جانبی برخاسته از شرایط جامعه وجود دارد. اعتیاد، خیانت، بیکاری و مسئولیتپذیرنبودن 4عاملی هستند که شمار زیادی از طلاقها بهخاطر آنها اتفاق میافتد