پایان ماجرای الواح هخامنشی به نفع ایران
محمد باریکانی/ خبرنگار
دادگاه عالی آمریکا سرانجام الواح هخامنشی ایران را از خطر حراج خارج و رأی نهایی خود را به نفع ایران در ماجرای مالکیت الواح هخامنشی اعلام کرد. بدینترتیب ماجرای الواح هخامنشی ایران پس از 2دهه تلاش برای توقیف و حراج آنها از سوی 2خانواده یهودی ساکن آمریکا برای دریافت غرامت مرگ بستگانشان در انفجار بیتالمقدس اتمام و پرونده الواح بهنفع ایران پایان یافت.
در فاصله سالهای 1312 تا 1313 که مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به سرپرستی ارنست هرتسفلد، باستانشناس آلمانی همراه باستانشناسان ایرانی در باروی شمالشرق تختجمشید در حال حفاری و کاوش باستانشناسی بود، الواح هخامنشی را در 2 اتاق کشف کرد. باستانشناسها هنگام یافتن الواح گمان بردند که این الواح که به خط میخی نوشته شده و در تختجمشید هم یافت شدهاند، حتما متعلق به دوره هخامنشی هستند. مؤسسه شرقشناسی شیکاگو پس از آن، مقدمات انتقال الواح به آمریکا برای رمزگشایی را در سال1316 فراهم کرد و آنطور که دکتر مجید ارفعی، متخصص زبانهای باستانی و از شاهدان پرونده الواح هخامنشی در دادگاههای آمریکا به همشهری گفته است، آمریکاییها الواح هخامنشی را در پارافین گذاشتند و کتیبههای بهدست آمده را نیز در 2535جعبه مقوایی قرار دادند و روی جعبهها را علامتگذاری کردند و نوشتند که داخل آنها چند قطعه از الواح قرار دارد. قطعات خرد شده الواح نیز در 3پیت حلبی 20لیتری که آن زمان مخصوص نگهداری نفت بود، قرار داده شد و همان سال از بندر بوشهر با کشتی به آمریکا برده شد.
دلیل آنکه الواح هخامنشی در پارافین گذاشته شد به گفته دکتر ارفعی مصون ماندن آنها از رطوبت دریا و جلوگیری از آسیب رسیدن به آنها بود. الواح هخامنشی در سفر دریایی خود یکسال بعد و در سال1317 به آمریکا رسیدند. پس از انجام پارافینزدایی از این الواح، آنها در اختیار ارنست هرتسفلد، استاد سومرشناس آلمانی و 3دستیار جوان او که تازه مدرک دکتری گرفته بودند، قرار گرفت تا رمزگشایی و خوانده شوند. این گروه چون با خطوط نوشته شده در شوش باستان به خط میخی آشنا بودند، دانستند که زبان الواح نه خط میخی هخامنشی که عیلامی است که سابقهای بیشتر از خط میخی هخامنشی دارد.
گروه در ابتدا گمان داشت که الواح هخامنشی متعلق به دوره خشایارشاه است اما در ادامه کار متوجه شدند که تاریخگذاری کتیبهها مربوط به دوره داریوش بزرگ از پادشاهان هخامنشی است. تاریخگذاری در دوران داریوش بزرگ به سال کبیسه انجام میشد و باستانشناسها با دانستن این موضوع دریافتند که الواح مربوط به کدام دوره است. در کتیبهای که بعدتر مورد مطالعه قرار گرفت، آنها به نام داریوش بزرگ هم رسیدند. فعالیت این گروه تا سال1918 که جنگ جهانی دوم آغاز شد بر کتیبههای هخامنشی ادامه داشت و این گروه 4نفری توانستند تا آغاز جنگ دوم جهانی حدود 150کتیبه را رمزگشایی کنند. با آغاز جنگ جهانی دوم گروه از هم پاشید.
استاد سومرشناس آلمانی هم که هوادار هیتلر بود به آلمان بازگشت. هلک، یکی دیگر از اعضای گروه نیز که بعدها تمام عمرش را بر خوانش الواح هخامنشی متمرکز کرد به سربازی اعزام شد. کامرون نفر سوم تیم اما همانجا در مؤسسه شرقشناسی شیکاگو ماند و کار روی الواح را ادامه داد. نفر چهارم تیم یک فرانسوی بود که مشخص نشد پس از پاشیدن گروه در جنگ دوم جهانی چه به روزش آمد و کجا رفت؟ پروفسور هلک اما بعد از آنکه دوران خدمت سربازی را پشت سر گذاشت از جنگ بازگشت و کار خواندن گلنبشتههای تختجمشید را ادامه داد و سال1965 بود که مجموعه دستنوشتههای خود از خواندن 2087کتیبه و گلنبشته را به چاپخانه سپرد. او تا پیش از مرگ خود در اواخر سال1980 میلادی توانست 2586 کتیبه و گلنبشته تختجمشید را بخواند و رمزگشایی کند.
دکتر مجید ارفعی، متخصص زبانهای باستانی که در دادگاههای آمریکا، شهادت داد که این الواح متعلق به ملت ایران است و کاربرد کاملا فرهنگی دارد و به امانت در اختیار مؤسسه شرقشناسی شیکاگو قرار گرفته است هم شاگرد هلک بود و در کنار او به آموختن زبان عیلامی پرداخت. ارفعی توانست در سال نخست شاگردی هلک(1967) خواندن کتیبههای هخامنشی را بیاموزد و پس از آن شروع به فعالیت روی گلنبشتههای تختجمشید کرد. این کار تا سال1974 ادامه یافت و ارفعی در همان سال به ایران بازگشت و باز هم کار بر گلنبشتههای هخامنشی را ادامه داد.
مؤسسه شرقشناسی شیکاگو در دوران سفارت علاء در آمریکا 150لوح هخامنشی را در فاصله سالهای 1313 تا 1327 به ایران مسترد کرد. آن زمان تصور بر آن بود که تمام کتیبهها به ایران بازگردانده شده است اما عبدالمجید ارفعی توانست ثابت کند که الواح و کتیبهها در 50صندوق از ایران خارج شده بود و تنها 3صندوق آن به ایران بازگردانده شده است.
نخستین پیگیریها برای بازگرداندن الواح
حدود سال80 بود که وزارت ارشاد از برپایی یک سمینار ایرانشناسی خبر داد و از مجید ارفعی خواسته شد تا در برپایی آن به وزارت ارشاد کمک کند. او تعدادی از استادان ایرانی، آمریکایی و اروپایی را برای حضور در این سمینار در نظر گرفت تا عضو هیأت علمی شوند. پیشکنگره این سمینار سال83 در ایران برگزار شد و تعدادی از استادان دانشگاه شیکاگو نیز به ایران آمدند. همان زمان بود که ارفعی با سازمان میراث فرهنگی برای بازگرداندن الواح هخامنشی به ایران وارد مذاکره شد تا 300 لوح و گلنبشته دیگر هخامنشی به ایران بازگردانده شود. این محموله که وارد ایران شد، تازه مشخص شد که 2خانواده یهودی بهنامهای رابین و ویلیامز مدعی شدهاند که ایران در ماجرای انفجار در سرزمینهای اشغالی از گروه حماس پشتیبانی کرده است و به همین دلیل درخواست توقیف و حراج الواح هخامنشی متعلق به ملت ایران برای دریافت حدود 73میلیون دلار از دولت را مطرح کردند. سال1997، 3عضو حماس خود را در یک مرکز خرید در بیتالمقدس منفجر کردند و 5نفر کشته شدند اما خانواده قربانیان در اقدامی عجیب علیه ایران اقدام به شکایت کردند. ایران بارها اعلام کرده بود که در این حمله نقش نداشته است؛ با این حال خانواده کشتهشدگان در بیتالمقدس اصرار داشتند ایران را مقصر جلوه دهند و الواح هخامنشی را که به امانت در اختیار مؤسسه شرقشناسی شیکاگو قرار داشت، توقیف و حراج کنند.
4دادگاه و پایان ماجرا
دادگاه اول پرونده حراج الواح هخامنشی در غیاب وکلای ایران، رأی نخست را بهنفع خانواده کشتهشدگان در بیتالمقدس اعلام کرد. پس از این رأی بود که یک وکیل توسط ایران برای پیگیری وضعیت الواح استخدام شد تا از منافع ایران دفاع کند. وکیلی که استخدام شد به گفته دکتر ارفعی، نابلد بود و نهتنها از منافع ایران هم دفاع نکرد که موجب شد رأی دوم دادگاه هم بهنفع 2خانواده خواهان صادر شود. اینبار وکیل ایران در پرونده الواح تعویض شد و 2وکیل مجرب عهدهدار دفاع از ایران در پرونده الواح شدند و با پیگیری دکتر مشکور در دایره حقوقی ریاستجمهوری ایران، رأی دادگاه سوم به نفع ایران صادر شد. اینبار خانواده کشتهشدگان بیتالمقدس توسط 3عضو حماس درخواست استیناف دادند. پیش از برگزاری دادگاه چهارم از دولت ایران و وکلای پرونده خواسته شد که یک ایرانی به دادگاه معرفی شود تا بتواند اثبات کند که گلنبشتهها و الواح هخامنشی اموال ملت ایران است نه دولت و اینکه ثابت کند الواح هخامنشی اموال تجاری نیستند و اشیای فرهنگی هستند و قابلیت فروش ندارند. پیش از معرفی شدن گواه به دادگاه آمریکا، یک ویدئوکنفرانس در دایره حقوقی ریاستجمهوری ایران برگزار شد و از دکتر عبدالمجید ارفعی و استاد راهساز که استاد سنگ است و در تختجمشید نیز به دنیا آمده دعوت شد تا با وکلای ایران در آمریکا وارد بحث و گفتوگو شوند تا مشخص شود کدامیک توانایی دفاع از پرونده الواح در دادگاه استیناف آمریکا را دارند؟
دکتر ارفعی برای ارائه شهادت در دادگاه انتخاب شد و پس از آموزش از سوی وکلای پرونده الواح هخامنشی در ایران و آمریکا به همراه رئیس بخش حقوقی سازمان میراث فرهنگی به شیکاگو رفت. نماینده ایران در لاهه نیز به آنها ملحق شد و در جلسه دادگاه که 6ساعت به طول انجامید، نمایندگان خواهان هرچه تلاش کردند اشارهای به تجاری بودن الواح هخامنشی شود، موفق نشدند. 194صفحه، دستور جلسه دادگاه چهارم شد و تمامی مستندات هم ارائه شد. در نتیجه برای دادگاه اثبات شد که الواح و گلنبشتههای تختجمشید اشیای فرهنگی هستند و کاربرد تجاری ندارند. بدینترتیب در 28 اسفندماه سال94 چهارمین دادگاه آمریکا در پرونده الواح هخامنشی نیز به نفع ایران رأی داد.
با اعلام این رأی، خانواده کشتهشدگان در حمله بیتالمقدس که توسط حمایت صورت گرفته بود بار دیگر درخواست استیناف مجدد دادند و پرونده به دادگاه عالی آمریکا رفت و در اختیار 3قاضی قرار گرفت تا رأی نهایی را در مورد تصمیم قاضی دادگاه چهارم در پرونده الواح هخامنشی اعلام کنند که رأی نهایی اواخر روز چهارشنبه گذشته اعلام شد و دستگاه قضایی آمریکا ایران را مالک اصلی الواح هخامنشی اعلام کرد و بدینترتیب جدال نهایی بر سر توقیف و حراج الواح بهجای مانده از دوره داریوش بزرگ هخامنشی به نفع ایران به پایان رسید.
آنچه هخامنشیها بر الواح نگاشتهاند
دکتر عبدالمجید ارفعی، استاد و متخصص زبانهای باستانی و تنها شاهد ایرانی الواح هخامنشی در دادگاههای آمریکا به همشهری گفته است که اطلاعات موجود در الواح هخامنشی مبادلات مالی و جیرههای غذایی و حقوق کارگران و حتی زنان در دوران داریوش بزرگ هخامنشی را ثبت و ضبط کرده و در دانستن چگونگی هزینهها و نحوه پرداخت دستمزدها بسیار مفید است.
به گفته او، تنها در بخشی از الواح خوانده شده نام 15کاتب وجود دارد که یکی از آنها ناتی نینده است که بسیار فعالیت کرده است. نام کاتبان بیشتر در گلنبشتههایی ثبت شده که نامه هستند. در یکی از نامهها آمده است که پرنکه، عموی داریوش و رئیس امور مالی تختجمشید که احتمالا والی فارس هم بوده به رئیس یک گروه کارگری نوشته است: «15بر آرد – یعنی 9لیتر- برای 5ماه به ادنویش آشوری که به چوبهای سدر تختجمشید رسیدگی میکند، پرداخت شود.» جیرههای نوشته شده در الواح هخامنشی با دستمزدها نیز متفاوت است؛ دستمزدهایی که براساس آنچه در الواح هخامنشی آمده است و به کارگران در دوره داریوش هخامنشی پرداخت میشد، شامل ماکیان، مرغابی، اسب، شتر، استر و الاغ است. اما جیرهها را براساس الواح هخامنشی در سفرها به افراد میدادند که شامل نوشیدنی برای اسبهای سریع میشد و حتی میزان آن نیز مشخص است که مثلا برای یک ماه باید 30میلیمتر از یک نوشیدنی به اسبهای سریع داده شود.
براساس آنچه در الواح آمده است، بابل، دولت آن زمان ایران، کارگزارانی داشت که یکی از کارهایشان فراهم کردن کارگر و فرستادن آنها به تختجمشید یا شوش بود. این افراد نیروی کار بودند و با ذکر نامشان در الواح هخامنشی میزان دستمزدشان نیز ذکر شده است. در الواح هخامنشی حتی نام یک زندانی وجود دارد که دارای دستمزد است؛ در این الواح ذکر شده است که بهطور معمول هر مرد ماهانه نزدیک به 28لیتر گندم بهعنوان دستمزد دریافت میکرده و زنان نیز حدود 18.5لیتر گندم میگرفتند. بچهها نیز براساس سن و سال از حدود 4 تا 23 لیتر سهمیه گندم داشتند. آرد را اما بیشتر به گروههای مسافری پرداخت میکردند که پختن نان را در مسیر آسان کنند. در این الواح البته آمده است که در برخی موارد گوسفند و نوشیدنی هم به مسافران داده شده است.
الواح دارای تعداد زیادی نامهای ایرانی، مصری، بابلی و حتی نامهایی از آسیای صغیر هستند. در گلنبشتهها و الواح حتی به مراسم دینی نیز برخورد شده است که دولت آن زمان هخامنشی برای برپاییشان چه میزان هزینه کرده است. در این کتیبهها حتی مشاهده میشود که گاه هزینه الهههای عیلامی حتی بیشتر از الهههای ایرانی در برپایی مراسم بوده است. نام رودها و کوههایی در آنها ذکر شده است که در ایران هخامنشی مقدس بودهاند و برای اجرای مراسم آیینی برای آنها از سوی هخامنشیها پول پرداخت شده است.
الواح هخامنشی از این منظر نیز اهمیت دارد که به باستانشناسها کمک کرده است تا بدانند سیستم پرداخت در دوره هخامنشی چگونه بود؟ مثلا در یکی از آنها آمده است که داریوش هخامنشی در حال سفر به 4شهر است و در هر شهر یک گاو و 21گوسفند برای او و همراهانش قربانی شدهاند تا غذای او و همراهانش تأمین شود؛ حتی در یکی از آنها دختر داریوش که زن سپهسالار ایران در زمان خشایارشاه بود، همراه با پدرشوهرش از شوش به تختجمشید میرود و جیره روزانه سفرش در آن ذکر شده است یا در یکی از آنها داستان زنی وجود دارد که از مکران یعنی بلوچستان کنونی راه افتاده و از طریق کرمان به طرف شاه هخامنشی در یکی از شهرهای شمال نیریز میرود و جیره روزانهاش حتی از دختر داریوش هم بیشتر است. الواح هخامنشی حتی نام شهرهای باستانی و زنده کنونی ایران را نیز مشخص کردهاند. با تکیه بر نوشتههای موجود در این الواح میتوان مشخص کرد که اگر روزی یک تیم باستانشناسی خواست مسیر شوش تا تختجمشید را بررسی کند، شهرهای باستانی در طول مسیر را از روی الواح هخامنشی شناسایی کند. جالب آنکه نام حدود 700شهر و حتی محله هم در الواح هخامنشی درج شده است. در اطلاعات دیگر موجود بر بخشی از الواح هخامنشی رمزگشایی شده یک گروه مسافری به تعداد 1980نفر به سمت یک شهر در حال حرکت هستند که مرکز استخراج آهن در دوره هخامنشی بوده و با کمک گرفتن جغرافیای دوران اسلامی میتوان مکان کنونی آن شهر را نیز یافت؛ کاری که باستانشناسها کردهاند و به شهر چاهک در 90کیلومتری شمال نیریز رسیدهاند، محلی به نام باغ معدن که ابنبلخی در مورد آن گفته است: شمشیر چاهکی بهترین شمشیر است. معدنی که حتی در زمان ابنبلخی در سده هفتم هجری نیز استخراج آهن از آن صورت میگرفت و همین حالا نیز کلوخهای آهن ذوب شده را میتوان در آن منطقه یافت.