تهران و برلین؛ همکاری برای به رسمیتشناسی تکثر هویتها
پیروز حناچی/شهردار تهران
جهان امروز، بیش از هر زمان دیگری نیازمند تمرین به رسمیتشناسی تفاوتهاست. سربرآوردن اشکال مختلفی از نامداراگری مذهبی، نژادی، قومی و حتی ملی، در کشورهای مختلف، جهانزیست شهروندان را در نقاط مختلف جهان ناامن و پر از خشونت ساخته است. آرمان دستیابی به صلحی پایدار بر مبنای پذیرش برابری همه انسانها با وجود همه تفاوتهایشان، همچنان آرمانی دور از دسترس است. از سویی پذیرش تفاوتها نیازمند فراهمبودن امکان شناخت نسبت به یکدیگر است. برقراری مبادلات فرهنگی و علمی و گسترش آمد و شد، به فراهمشدن زمینههای از بینرفتن برداشتهای نادرست منجر میشود. متأسفانه سیاست جهانی، امروزه از موانع مهم بازنمایی درست فرهنگها و هویتهای شهروندان است. سیاست جهانی، همهچیز را یکدست میکند و تکثر موجود در واقعیت را میپوشاند.
شهرداریها و شوراهای شهر، بهعنوان نزدیکترین نهاد بوروکراتیک نمایندگیکننده شهروندان و رکن اصلی شکلدهنده به حکومتهای محلی بهخصوص در کلانشهرهای شناخته شده جهان، میتوانند نقش مهمی در فراهمکردن بسترهای لازم برای شکلگیری سیاست از پایین و به تبع آن بازشناسی فرهنگها و هویتها، بسط مداراگری هویتی و کاهش خشونت در جهان ایفا کنند.
کلانشهرها در بسیاری مواقع بازنمای تصویری کلی از شهروندان دولت-ملت خود هستند. این مسئله در مورد کلانشهر تهران تا حد زیادی صدق میکند. زمانی گئورگ ویلهلم فردریش هگل(1770-1831) فیلسوف نامدار آلمانی که سالها در دانشگاه برلین به تدریس فلسفه اشتغال داشت، امپراتوری ایران را شکلیافته از وحدت در کثرت اقوام مختلف دانسته بود. ایران حاصل آمیزش مسالمتآمیز این اقوام مختلف بوده و هست. تهران امروز نمونه کاملی از تصویری است که حدود2 قرن قبل هگل، از ایران قدیم ارائه کرده است؛ شهری شکلگرفته از هویتها، فرهنگها و حتی مذاهب گوناگون که همگی برای سالیان متمادی بدون کمترین نزاع هویتی در کنار هم زندگی کردهاند. تهران در نیمقرن گذشته همواره شهری مهاجرپذیر بوده و اقوام مختلفی را با فرهنگهای متفاوت از سراسر ایران در خود جای داده است. در تهران خیابان و چهارراهی وجود دارد - خیابان سیتیر و تقاطع آن با خیابان جمهوری- که به نام خیابان ادیان و چهارراه ادیان شناخته میشود. در محدوده این خیابان و چهارراه، در فاصلهای بسیار اندک عبادتگاههای ادیان مختلف مسیحی، یهودی، زرتشتی و مسلمان قرار گرفتهاند. کلیسای انجیلی پطرس مقدس، کلیسای ارامنه حضرت مریم، کنیسه حییم، آتشکده آدریان و مسجد حضرت ابراهیم، در کنار یکدیگر ارائهکننده تصویری کمنظیر از همزیستی مسالمتآمیز ادیان در تهراناند که در کالبد شهری تجسد یافته و همچنان ادامه حیات میدهد. وجود همزمان تکثر و مدارای فرهنگی مهمترین شاخصه فرهنگ امروز تهران است. تهران امروز شهری چند فرهنگی است. ما سالانه برنامههای متعددی را در شهر تهران در جهت تثبیت این هویت چندفرهنگی برگزار میکنیم. فقط برای نمونه در همین تابستان، برگزاری فستیوال موسیقی محلی نواحی مختلف ایران در نقاط مختلف متروی تهران با هدف شناساندن موسیقی هر ناحیه به عموم شهروندان، مورد استقبال گسترده شهروندان قرار گرفت.
تصاویری منحصر به فرد از شادی مردم در شهر رقم خورد. همچنین در جشنهای شبانه شهر، همهساله بسیاری از آداب و سنن متعلق به هویتهای محلی، به شهروندان عرضه میشود. چنین تصویری از تهران، در سایه حاکمیت رسانههای سیاسی جهان، کمتر مجال عرضهشدن به شهروندان شهرهای مختلف پیدا میکند. با چنین مشخصاتی بهنظر میرسد برلین با تهران مشابهتهای فراوانی دارد. برلین نیز توانسته در سالیان گذشته، اقوام و مذاهب گوناگون را از نقاط مختلف پذیرا باشد و تجربهای ارزشمند از حیات چند فرهنگی را در خود رقم بزند. برلین نیز به نوعی بازنمای تصویر آلمان چند فرهنگی امروز است. علاوه بر این دانشگاههای تهران و سایر شهرهای ایران، از دیرباز محلی برای ارائه آرای متفکران آلمانی بوده و هستند. آثار بسیاری از این متفکران به زبان فارسی ترجمه شده است. دانشجویان ما در طول دوره تحصیل، با آرای نیچه، کانت، هگل، دیلتای و مکتب نوکانتی در فلسفه، ماکس وبر، جورج زیمل و اصحاب مکتب فرانکفورت در جامعهشناسی، گوته، برشت، بتهوون و خیلیهای دیگر در ادبیات و موسیقی و متفکران مهمی در حوزههای دیگر آشنا میشوند و آرای این متفکران در سمینارهای مختلف موضوع بحث و نقد قرار میگیرد.
باستانشناسان و ایرانشناسان آلمانی مانند پروفسور ارنست هرتسفلد، خانم و آقای تیلیا، والتر هینتس و همسرش هایدماری کخ، و بهطور کلی «مؤسسه باستانشناسی آلمان» در تهران نقش برجستهای در کاوش میدانی و پژوهش تاریخی درباره ایران داشتهاند. برای نمونه بسیاری از دانستههای ما در باب تاریخ تختجمشید و پاسارگاد مرهون کاوشها و پژوهشهای این دانشمندان و مؤسسات است. مهندسان آلمانی نیز در طراحی و ساخت بسیاری از مظاهر تکنولوژی مدرن در ایران مانند کارخانجات و راهآهن، مشارکت کردهاند. بهنظر میرسد تهران و برلین با چنین سوابق مشابه و آشناییهای فرهنگی، میتوانند آغازگر مجموعهای گسترده از تبادلات فرهنگی و گردشگری جهت حرکت در مسیر شناسایی هر چه بیشتر فرهنگهای مختلف و فراهمشدن حرکت در مسیر صلحی پایدار برای شهروندان در کشورهای مختلف باشند. من بهعنوان نماینده مردم تهران در شهرداری، بخش مهمی از برنامه خود در عرصه بینالملل را معطوف به گسترش مبادلات فرهنگی کردهام. میدانم که عبور از فضای سیاسی خشن و مسلط بر رسانهها و بخشهایی از افکار عمومی کاری بسیار دشوار است. اما امیدوارم بتوانم با همکاری شهرداری و شورای شهر برلین و برقراری مراوده با نخبگان و تشکلهای فرهنگی و اجتماعی و علمی این شهر، رویدادهای فرهنگی و علمی مشترکی را برای معرفی بیشتر تاریخ و فرهنگ این دو شهر به شهروندان هر دو شهر در تهران و برلین ایجاد کنم، از تجربیات علمی برلین بهخصوص در زمینه تبدیلشدن به شهری هوشمند استفاده کنم، تبادل گردشگر میان دو شهر را توسعه دهم و زمینه را برای دوستی پایدار میان شهروندان این دو شهر فراهم آورم. دعوت از شهروندان برلینی برای بازدید از شهر چند فرهنگی تهران و تسهیل زمینه برای بازدید تهرانیها از برلین، در همین زمینه بخشی از برنامه من است.
«نزاع برای به رسمیتشناسی»1 عنوان یکی از کتابهای اکسل هونت، فیلسوف برجسته معاصر آلمانی است. باید در مسیر به رسمیتشناسی تلاش کنیم؛ اگر صلحی پایدار را بر جنگ «هویتهای مرگبار»2 ترجیح میدهیم.
1- Struggle for recognition
2- Les Identités meurtrières
عنوان کتابی از امین معلوف نویسنده لبنانیتبار فرانسوی