پرواز پدر طبیعت
حسین آخانی/استاد دانشگاه تهران
صبح روز چهارشنبه 23مرداد که از خواب بیدار شدم، پیامکی از طریق شماره قدیمی دکتر بسکی دریافت کردم. روح ایشان در بامداد پرواز کرده بود. سابقه آشناییام با مرحوم دکتر غلامعلی بسکی به سال1374 بازمیگردد. آن سال بهعنوان دانشجوی دکتری مشغول تحقیق روی گیاهان پارک ملی گلستان بودم. مرحوم بسکی شنیده بود که آنجا مشغول شدهام و دعوتم کرد به منزلش در تنگراه بروم. اتفاقا روزی که مرا دعوت کرد، تصویرگر بزرگ طبیعت ایران (محمدعلی اینانلو) هم آنجا بود. برای من آشنایی با این دو بزرگمرد، ماندگار و افتخارآمیز بود. هر دو بر گذشته خود عصیان کرده بودند و برای داشتن یک زندگی سالم به طبیعت پناه برده بودند. هر دو نیز سهم قابل توجهی در بالابردن سطح آموزش و حساسیت جامعه نسبت به محیطزیست در این سالها ایفا کردند. پس از پایان تحصیلات و بازگشت به ایران در دانشگاه تهران مشغول تدریس شدم. هربار که دانشجویانم را به پارک ملی گلستان میبردم، سری هم به پیرمرد میزدیم تا دانشجویان با شخصیتی آشنا شوند که بازگشت به طبیعت، بزرگترین درسی بود که پس از سالها طبابت آموخت و سعی داشت دست به جراحی بزرگی در جامعه بزند.
جراحی او، بیرونآوردن غده سرطانی طبیعتگریزی و طبیعتستیزی در جامعه ایران بود که متأسفانه با ماشینی و بتنیشدن افراطی، جامعه ایران را دچار بیماری عفونی کرد. بسکی خود ناظر این بحرانها بود. او که در تنگراه و در مجاورت بهترین پارک ملی خاورمیانه سکنی گزیده بود، از صدای غرش ارههای موتوری، صدای لودرها و بولدوزرها و دینامیتهایی که خاک و کوه و درخت را نابود میکردند، به خشم آمده بود و فریاد میکشید. چندی نگذشت که طبیعت، خودش به فریاد برخاست و خشم خود را در سیل سال 1380و اواخر سال 1397در سرسبزترین استان ایران با ستاندن جان انسانها و برجای گذاشتن هزاران میلیارد خسارت نشان داد.
اگر آموزههای بسکی در زندگی سالم را الگوی خود قرار دهیم، دیگر نیازی نیست با گوشتخواری افراطی، هر آنچه را که در جنگل و مرتع است، صرف کنیم تا به انواع و اقسام بیماریها مبتلا شویم. دیگر سیل در کار نخواهد بود و آلودگیهای پلاستیکی و دود خودروها سرزمینمان را آلوده نمیکند و جان موجودات بیگناه قربانی چرخهای خودرو یا آماج گلوله نمیشود.
بسکی حلقه وصل جامعه به زندگی سالم گذشته بود و به سرعت دریافت که غرقشدن در زرق و برق زندگی، زندگی سالم برای انسان به ارمغان نمیآورد. او به جای پزشکی ترجیح داد در سالهای آخر عمر، معلم طبیعت باشد. برای ما هم شاگرد کلاس بسکیبودن افتخار بود؛ کلاسی که امروز به پهنای ایران گسترده است و با اتهامات این و آن نمیتوان چنین کلاس گستردهای را
جمع کرد.
کلاسهای او به ما آموخت که محکوم به احترامگذاشتن به طبیعت و محیطزیست هستیم تا آینده فرزندانمان را حفظ کنیم.
حالا ما از اینکه شهرها حق زندگی سالم را از ما گرفتهاند، به گذشته خود بازمیگردیم و روح روستاها را مانند بسیاری از شهرهای محیطزیستی جهان، بار دیگر زنده میکنیم.