احوالپرسی از داوود فتحعلیبیگی که اینروزها دبیری نوزدهمین جشنواره هنرهای آیینی و سنتی را برعهده دارد
قصههای صدساله را امروزی کنیم
نیلوفر ذوالفقاری
وقتی داوود فتحعلیبیگی تصمیم گرفت در دانشگاه سراغ رشته نمایش برود، بیشتر همسن و سالهایش و خانوادههای آنها ترجیح میدادند فرزندشان رشتههایی مانند پزشکی یا مهندسی را انتخاب کند. اما علاقهای که از نوجوانی با تماشای تعزیه در وجود او شکل گرفته بود، باعث شد قدم به دنیای نمایش بگذارد. 45سال فعالیت در این هنر که 40سال آن در بخش نمایشهای آیینی و سنتی بوده از فتحعلیبیگی چهرهای ماندگار در این عرصه ساخته و باعث شده به او لقب «آقای نمایشهای آیینی» بدهند. او دبیر نوزدهمین دوره جشنواره هنرهای آیینی و سنتی است و از تاثیر این جشنواره بر رونق نمایشهای آیینی، لزوم وجود مرکز مستقل برای آموزش این نمایشها و فراز و فرودهای سالها فعالیت در این هنر میگوید.
نخستین بار چه زمانی احساس کردید به نمایش علاقه دارید؟
به خاطر دارم که در دوران نوجوانی چندبار تعزیه دیدم و به هنر نمایش علاقهمند شدم. این علاقه به مرور ایجاد شد. زمانی بود که دوست داشتم پزشک شوم یا به پلیس شدن علاقه داشتم، اما در اوایل جوانی در آزمون ورودی دانشگاهها، هنرهای زیبا و هنرهای دراماتیک را انتخاب کردم. سالی که من در کنکور شرکت کردم هنرهای دراماتیک به تازگی در مقطع کاردانی رشته عروسکی را هم به گرایشها اضافه کرده بود. چون دانشگاه تهران برایم جاذبه زیادی داشت، در سال1352 وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم.
خارج از تهران هم مشغول این حرفه بودهاید؟
6سال در زنجان کارشناس تئاتر بودم و به عنوان سرپرست اداره کل تئاتر هم فعالیت میکردم.
چه چیزی در هنر نمایش وجود داشت که در شما ایجاد علاقه میکرد؟
نمیدانم آن زمان که به نمایش علاقهمند شدم، چه چیزی در این هنر وجود داشت که باعث این علاقه شد. شاید آن موقع احساسی و عاطفی تصمیم گرفتم. اما حالا میتوانم بگویم آنقدر هنر نمایش ایرانی را دوست دارم که اگر صد بار دیگر هم به این دنیا بیایم دلم میخواهد همین کار را انجام دهم.
اطرافیان با انتخاب شما مخالف نبودند؟
کسی در خانواده با انتخاب من مخالفت نکرد. اما در آن دوره زمانی هنوز در شرایط فرهنگیای که ما زندگی میکردیم، بعضی افراد تئاتر و نمایش را با مطربی برابر میدانستند؛ هرچند که مطربی هم به نظر من شأن و جایگاه خود را دارد. نگاه خوبی به تئاتر وجود نداشت و به همین دلیل مادرم با وجود اینکه خودش مخالفتی با فعالیت من نداشت، به همسایهها نمیگفت که پسرم تئاتر میخواند. بعد از پیروزی انقلاب که متوجه اهمیت تئاتر شد و موقعیت اجتماعی مرا هم دید، به انتخابم افتخار میکرد.
آن زمان وضعیت دانشگاه از نظر مرتبه علمی و شرایط آموزشی بهروز بود؟
دایر کردن دانشگاه از فرانسه الگوبرداری شده بود. اما آن زمان وقتی تئاتر را در دانشگاه برای ما تعریف میکردند، توضیحشان ربطی به تعریف امروز ما از تئاتر نداشت. 2واحد درس نمایش در ایران داشتیم که بهرام بیضایی مدرس آن بود و کلاسهای مفید و تاثیرگذاری بود. به گستردگی امروز به تئاتر نگاه نمیشد؛ هرچند که دانشکدههای تئاتر هنوز هم نسبت به این موضوع بیمهری میکنند. با این حال بخشی از جامعه تئاتر به آموزشهای آکادمیک توجه ویژهای داشتهاند و میبینیم که تعداد زیادی پژوهش و کتاب در این حوزه منتشر شده است. رفتهرفته جامعه هنری به اهمیت این پدیده واقف شده است. اولین کسانی که به این موضوع توجه داشتهاند، علی نصیریان، بهرام بیضایی و بیژن مفید و همنسلان آنها بودند. تئاتر هنوز هم به مفهوم عام همهگیر نشده اما هستند کسانی که به اهمیت این آموزشها واقف شدهاند.
به نظر خودتان داشتن تحصیلات دانشگاهی برای ورود به این هنر ضروری است؟
بعضی افراد از مسیر تجربه عملی وارد تئاتر شدهاند و بعضی هم از راه دانشگاه و یادگیری آکادمیک. هیچکدام با هم مغایرتی ندارد اما من معتقدم اگر مقدمات کار را در دانشگاه بیاموزیم بهتر است.
آیا برای علاقهمندان به نمایشهای آیینی امکان یادگیری این هنر در مراکز علمی فراهم است؟
متاسفانه در قالب مدرسه یا آکادمی، این امکان فراهم نیست. مگر اینکه دانشجویی شانس بیاورد و استاد درس نمایش در ایران، به این حوزه علاقهمند باشد و او را برای ورود به نمایش آیینی تشویق کند.
نمایشهای آیینی در جامعه ما چه جایگاهی دارند؟
نمایشهای آیینی در جامعه ما خاستگاه و جایگاه خود را داشتهاند و در همین آب و خاک به وجود آمدهاند. مبنای آنها اعتقادات، باورها،اسطوره و افسانه بودهاند. اما اینکه امروز چطور با این آیینها برخورد میشود موضوع مهمی است. بخشی از این پدیدهها که هنوز مورد توجه است مثل تعزیه و نمایشهای شادیآور، چون هنوز ارتباط خود را با مردم حفظ کردهاند جایگاه مناسبی دارند. هنوز در سراسر ایران تعزیه برگزار میشود و میلیونها نفر به تماشای مجالس تعزیه مینشینند. حتی پیروان ادیان دیگر هم تعزیه تماشا میکنند. اگر این نمایش آیینی جوابگوی نیاز امروز تماشاگر ما نباشد به طور طبیعی بینندهای هم نخواهد داشت. اما بعضی پدیدهها مثل نوروزیخوانی دیگر چندان کاربردی نیست. زمانی که تقویم و وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت، نوروزیخوانها پیامآور بهار بودند. نقش آنها مهم بود چون خانوادهها به وسیله آنها متوجه میشدند که فصل کشت و زرع فرا رسیده است. این پدیده دیگر کاربرد اجتماعی ندارد و به عنوان یک آیین موزهای در مراسم یا جشنوارهها مطرح میشود. اما از آنجا که بشر همواره به شادی نیاز دارد، نمایشهای شادیآور مثل تختهحوضی و سیاهبازی هنوز هم مورد استقبال هستند. درست است که قصه 100 سال پیش ممکن است امروز دیگر برای مردم جذاب نباشد، اما اگر بتوانیم همان قصه را با معضلات امروز جامعه پیوند بزنیم، باز هم مورد توجه قرار میگیرد.
ویژگی مهم این نمایشها چیست؟
در این نوع از نمایش میتوانیم نسبت به برخی از مشکلات جامعه و مسئولان نقد داشته باشیم، ضمن اینکه میتوانیم نسبت به کجخلقیهای خود مردم نیش و نوش داشته باشیم. هر سال در بعضی مناطق کشور، برای برپایی بخشی از نمایشهای آیینی اهتمام میورزند و جشنوارهای به پا میکنند و این نشان میدهد که نمایشهای آیینی همچنان جایگاه دارد.
چند نمونه از معروفترین آیینهایی را که به جهان نمایش راه پیدا کردهاند مثال بزنید.
برای مثال، آیین دستهروی حتی پیش از اسلام وجود داشته است. نمونهای از این آیین، سوگ سیاوش است. در نقاشیهایی که از قرنها پیش به جا مانده، دیده میشود که پیکر درگذشتهای را روی دست میبرند و عدهای پشت سر او حرکت میکنند؛کاری که همین امروز هم بعد از قرنها در مراسم تدفین انجام میشود. همین آیین در تعزیه و عزاداری هم راه پیدا کرده و نمونه آن، نخلگردانیهاست. در تعزیه هم بعد از پایان نمایش،شبیهخوانی که نقش شهید را بازی کرده روی دست بلند میکنند. آیینهایی مانند چمری و خونبس هم به زمان حال راه پیدا کردهاند. چاووشخوانی یکی از آیینهایی است که موقع سفر، بهخصوص سفرهای زیارتی مرسوم بود اما امروز دیگر کاربرد ندارد.
پس فکر میکنید قصه 100سال قبل امروز دیگر جذابیتی ندارد؟
نه، این بستگی دارد به اینکه ما چه قصهای داشته باشیم و این قصه، در قالب افسانه، اسطوره و تاریخ، امروزه چه کاربردی دارد؟ قصههایی که درباره جوانمردی، نیکوکاری و عشق باشند، چون مضمون همیشگی دارند، همیشه تاریخ میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند؛ البته مشروط بر اینکه موقع بازآفرینی، بدانیم چگونه و با چه تحلیل و رویکردی قرار است قصه را به جامعه ارائه دهیم. قصههایی بوده که کاملا ویژگی افسانهگون داشته و آن را به شکلی بازتعریف کردهام که برای امروز کارکرد اجتماعی داشته باشد و به همین دلیل هم تماشاگر با آن ارتباط خوبی برقرار کرده است. این نوع نمایشها بعدها هم به دفعات اجرا شدهاند؛ مانند نمایش «راز عروسکی». موضوع چنین نمایشهایی هیچوقت کهنه نمیشود و همیشه میتوان آنها را دوباره تعریف کرد.
برای جذب کودکان و نوجوانان به هنرهای آیینی چه فعالیتی انجام شده است؟
بیش از 10سال قبل، بعضی هنرمندان بنا به علاقه شخصی خود و فرزندانشان، کودکان و نوجوانان را وارد هنر نقالی کردند. اجرای نقالی این کودکان باعث شد دیگران هم به این کار تشویق شوند و به مرور این علاقهمندی بیشتر شد. در مقطعی، افسانه زمانی با تعدادی از نوجوانان، تعزیه طفلان زینب(س) را برپا کرد. در شبیهخوانی و تعزیه از قدیم هم احتیاج به بچهخوان بود و به این ترتیب کودکان از همان سن وارد تعزیه میشدند. از سال قبل در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی، بخش جوانان راهاندازی شد. امسال هم بیش از 70تقاضا برای شرکت کودکان در بخشهای نقالی، تعزیه و نمایشهای شادیآور وجود داشت. به مرور تعداد افرادی که برای شرکت در جشنواره داوطلب میشوند افزایش پیدا کرده است. این نشان میدهد که وقتی بچهها علاقه نشان میدهند، خانوادهها هم از ورود آنها به این هنر حمایت میکنند.
محتوای این نمایشها پاسخگوی نیاز کودکان امروزی هست؟
هرچند با سیاهبازی و خیمهشببازی میتوان سراغ مفاهیم مربوط به بزرگسالان هم رفت، اما هر کجا مبارک خیمهشببازی حضور پیدا کرده، بچهها به او علاقهمند شدهاند. باید ببینیم این نمایشها به دور از نگاه موزهای، چه کاراییای برای کودکان امروزی دارند؟ مثلا چند سال پیش در نمایشی که اجرا کردیم نقش مبارک مدام روی صحنه میآمد و درخواست توصیهنامههای مختلف داشت. به این ترتیب موضوعات اجتماعی و نقدهای روز در سایه نمایش مطرح شد. حتی زمانی مطرح شد که بعضی از دروس مدرسه به وسیله نمایشهای عروسکی به بچهها آموزش داده شود. ما مبارک خیمهشببازی را در یک نمایش آموزنده به مغازه خواربارفروشی بردیم. صاحب مغازه برای اینکه توانایی مبارک را بسنجد شروع به پرسیدن سؤالات ریاضی کرد و از این راه اهمیت دانستن ضروریات ریاضی را به دانشآموزان یادآوری کردیم. این نمایش برای کودکان جذابیت داشت چون آنها به عروسک علاقه دارند و نمایش عروسکی میتواند توجه آنها را جلب کند. قصههایی هم وجود دارد که علاوه بر بزرگسالان، کودکان هم میتوانند تماشاگر آن باشند. فضای این نمایشها فانتزی و تخیلی است. از طرف دیگر ممکن است کودکان از همه جزئیات یک نمایش سیاهبازی سر در نیاورند اما همین که با نمایش ارتباط برقرار میکنند و از آن لذت میبرند، در حافظه آنها ماندگار میشود. شاید همین بهانهای باشد که بعدها سراغ نمایش آیینی بروند.
خودتان کدام نوع از نمایشهای آیینی را بیشتر دوست دارید؟
من همه کارهایی را که انجام دادهام دوست داشتهام. هر کدام از نمایشها به نوع متفاوتی برای من جذاب و تاثیرگذار بوده است. تعزیهخوانی برایم آیین اعتقادی است و خیلی از حضور در مجلس تعزیه لذت میبرم. اما نمایش روحوضی هم به نوع دیگری برایم جذاب است. مردم به تماشای نمایش روحوضی مینشینند، شاد میشوند و البته همزمان نیش و نوش هم میشنوند.
این انتقادها درباره چه موضوعاتی است؟
مثلا در نمایش «انسانم آرزوست» مردم را مورد خطاب قرار دادیم و درباره مفاهیمی مانند عدالتخواهی و عدالتمحوری با آنها حرف زدیم. گاهی نوک پیکان انتقادها رو به مردم است و طبیعی است که بعضی افراد خودشان را روی صحنه میبینند. گاهی بعضی افراد این شرایط را تاب نمیآورند. حتی در توقیف بعضی نمایشها و فیلمها هم همین اتفاق میافتد و چون نمیتوانند به نمایش در آمدن رفتارهای نادرست خود را تماشا کنند، جلوی پخش فیلم و نمایش را میگیرند.
جشنواره هنرهای آیینی و سنتی تا چه اندازه در پیشرفت و رونق این هنر تاثیرگذار بوده است؟
جامعه آماری شرکتکنندگان، پاسخ مناسبی به این سؤال است. 30سال پیش که این جشنواره شروع شد، 27تقاضا به دستمان رسید. همان موقع هم سیاست و علت برگزاری جشنواره، حفظ، اشاعه و اعتلای نمایشهای آیینی و سنتی مطرح شد. از بین تقاضاها، 11گروه پذیرفته شدند. در این دوره بیش از 540تقاضا دریافت و بیش از 150مورد پذیرفته شده است. این یعنی در این سالها، در نوزدهمین دوره جشنواره تقاضاها 20برابر و پذیرش هم 15برابر شده است، ضمن اینکه طیف هنرمندانی که از شاخههای مختلف در جشنواره حضور پیدا میکنند بسیار گسترده شده است. همه اینها نشانه این است که رفتهرفته جامعه هنری به اهمیت این پدیدهها دوباره واقف شده است؛ همچنان که پیشینیان ما این اهمیت را میدانستند و این آیینها را ابداع کردند. جامعه هنری به فکر حفظ و اشاعه این هنر افتاد و بهترین بهانه، همین جشنواره بوده است. موقعی که جشنواره شروع شد، فقط دستاندرکاران حرفهای نمایشهای آیینی متنهای مناسب داشتند و اغلب ترجیح میدادند خودشان متن را به اجرا دربیاورند. اما حالا داوطلبان اجرای سیاهبازی و نقالی طومارهای چاپ شده زیادی در اختیار دارند. امسال هفتمین دوره سمینار بینالمللی نمایشهای آیینی و سنتی برگزار میشود. در هر دوره یک ویژهنامه منتشر شده که میتواند مورد استفاده علاقهمندان به پژوهش و یادگیری در این زمینه قرار گیرد. این توسعه هدفمند بوده و بسیاری از هنرمندان حرفهای امروز، همان بازیگران تازهکار سالهای قبل هستند که به صورت تجربی و مستمر این هنر را آموختهاند.
برگزاری جشنواره در این سالها نتیجهبخش بوده؟
اگر در کنار این جشنواره، آکادمی، مدرسه یا پژوهشکدهای داشتیم که فعالیت آموزش، پژوهش و آفرینش داشت شرایط ما نسبت به امروز بسیار بهتر میشد. امیدوارم بالاخره هرکس که توانایی دارد، بستری را فراهم کند که بتوانیم لااقل بخشی از این هنرها را به صورت آکادمیک آموزش دهیم. به این ترتیب علاقهمندان به یادگیری این هنرها، جزءنگرانه و اصولی آموزش خواهند دید. در حوزه نقلهای موسیقایی، جشنوارههای موسیقی بسیار تاثیرگذار هستند.
در شهرهای دیگر چقدر به این جشنواره اهمیت داده میشود؟
بخش اصلی آیینهای جشنواره از شهرستانها به اجرا درمیآید. در تهران که آیین خاصی باقی نمانده است.
بزرگترین چالش برای حفظ و ترویج نمایشهای آیینی چیست؟
بزرگترین چالش ما این است که در تهران و شهرستانها، مکان ویژه مستقل نمایشهای سنتی نداریم، ضمن اینکه آموزش دقیق و مشخصی هم وجود ندارد و علاقهمندان بیشتر تجربی و سینه به سینه آموزش میبینند. آموزشها هنوز به شیوه آکادمیک وجود ندارند. اگر شرایطی فراهم شود که فیلم و کتاب آموزشی و رشته دانشگاهی برای این هنر وجود داشته باشد، حلقه توسعه این هنرها کامل میشود.
چه کاری در فهرست اهداف شما به عنوان کار ناتمام باقی مانده است؟
مهمترین کار ناتمام، نوشتن کتاب اصول و مبانی نمایشهای تختحوضی است که هنوز کامل نشده. البته بخشی از مبانی کمدی آن را نوشتهام. نمیخواهم خودخواهانه حرف بزنم اما بعید میدانم فرد دیگری بتواند به راحتی این کار را انجام دهد چون تجاربی که من در این حوزه کسب کردهام حاصل سالها فعالیت است. البته این تنها کار باقیمانده من نیست اما با توجه به 45سال فعالیت در هنر نمایش و تمرکز بر نمایشهای آیینی، فکر میکنم این کتاب میتواند دستاورد مهم، محصول تجربههای سالها و راهگشای علاقهمندان به این هنر باشد. یکی دیگر از کارهای ناتمام، نوشتن کتاب نقالی است که بخشهایی از آن را هم نوشتهام. جز اینها چند نمایشنامه چاپنشده و چند قصه نانوشته و طومار نقالی در حوزه فرهنگ علوی در فهرست کارهای انجام نشده من وجود دارد.
مهمترین کار ناتمام من، نوشتن کتاب اصول و مبانی نمایشهای تختحوضی است که هنوز کامل نشده. یکی دیگر از کارهای ناتمام هم، نوشتن کتاب نقالی است که بخشهایی از آن را نوشتهام
یک عمر نمایش
داوود فتحعلیبیگی
متولد 1329در سلطانیه زنجان
فارغالتحصیل نمایش از دانشکده هنرهای زیبا
دریافت مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
تجربه بازیگری در تئاتر، سینما و تلویزیون
دبیر جشنواره هنرهای آیینی و سنتی برای سالهای متمادی
ملقب به آقای نمایشهای آیینی
حالم با دیدن تعزیه خوب میشود
وقتی دلم گرفته یا ناراحتم ممکن است به دیدن دوستی یا قوم و خویشی بروم. دوست دارم فرزندان و نوههایم را ببینم. هر کدام از این کارها در جای خود خوشحالکننده است. گاهی با دیدن یک تعزیه خیلی خوب، حالم خوب میشود و گاهی یک نمایش روحوضی خوب حالم را خوب میکند. داشتن حال خوب بستگی به این دارد که در چه شرایطی باشیم و گاهی آنقدرها سخت نیست. دوست دارم از مردم دعوت کنم از نمایشهای آیینی و سنتی دیدن کنند. از هنرمندان این عرصه هم درخواست میکنم برای بیشتر و بهتر برافراشته شدن پرچم نمایشهای آیینی و سنتی ایرانی، تلاش مستمری داشته باشند. من دیگر آردهایم را بیختهام و الکم را آویختهام، بعد از این، جوانها و هنرمندان غیرتمند هستند که باید زیر این علم بروند و آن را هدایت کنند.