حسین آخانی | استاد دانشگاه تهران
برادر من در 15سالگی دچار زخم اثنیعشر شد. این زخم سالها او را عذاب داد و گسترش یافت. نهایتا تبدیل به سرطان شد و در 20سالگی ناکام از این دنیا رفت. در آن سالهایی که این نوجوان دچار بیماری شده بود کسی از علل این زخمها اطلاعی نداشت. نه کسی ریشههای ارثی را به درستی میدانست، نه تأثیرات عصبی و نه نقش مخرب باکتری هلیکوباکتر و نوع تغذیه.
سرنوشت طبیعت ایران هم شبیه زخم دستگاه گوارش است. استعداد سرزمین ایران به خشکی و خشکسالی و آب و هوای قارهای همان ریشههای ارثی و ذاتی بحران محیطزیست در ایران است. کسی که ریشههای ارثی مبتلا به بیماریهای گوارشی دارد باید در خوردن غذا دقت کند، مانند من عصبی نشود، هر نوشیدنیای را میل نکند، با هر غذایی شکمش را پر نکند، مواظب رشد هلیکوباکتر باشد تا اینکه بیماریهای گوارشی از کنترل خارج نشده و به سرنوشت برادر من دچار نشود.
خشکی تالابها و بلندشدن ریزگردها همان زخمی است که بر پیکر معده و رودههای طبیعت ایران وارد شده و هر روز در حال بدخیم شدن است. در بعضی از جاها از حالت زخم خارج و حتی به سرطان هم تبدیل شده است. اگر ایران را مادر و تالابها و جنگلها و کوهها را فرزندان این مادر و مسئولین را پدر این خانواده بدانیم، انتظار است که این پدر به درستی راه درمان زخمهای اعضای خانواده بیمار شده را جستوجو کند. از بهترین طبیب برای درمانش استفاده کند. اینکه گاهی یک دمنوش به بیمار بدهد او درمان نخواهد شد. اینکه گاهی بهدنبال فالگیر بگردد این بیمار درمان نمیشود. بیماری هر روز توسعه مییابد و بیمار هم فریادش به آسمان میرود. ریزگردهای خوزستان درست مانند آن فریادهای برادر من است که در روزهای آخر عمرش از درد التماس میکرد که او را به برق وصل کنیم تا خلاص شود. چرا این پدر باور نمیکند که فرزندانش بد جوری بیمارند، چرا به فکر پزشکی حاذق نیست که او را درمان کند و چرا به حرف متخصصان گوش نمیدهد.
درست 4سال پیش در 11فروردینماه 1392 که در ستاد احیای دریاچه ارومیه در حضور آقای کلانتری سخنرانی کردم، جملهای گفتم: «بیمار شما اکوسیستم است و پزشک این بیمار باید اکولوژیست باشد. کدامیک از شما تخصصتان اکولوژی است؟» تیم ما که مسئولیت کارگروه احیای اکولوژی را داشتیم نسخهای پیچیدیم ولی افراد تصمیمگیر به حرف ما گوش ندادند و تا به حال حدود 3هزار میلیارد تومان در ارومیه خرج شد و ارومیه هر روز بیمارتر و بیمارتر میشود. الان هم آقای کلانتری قول میدهد که تا 3 سال دیگر ریزگردهای خوزستان حل میشود. با همه بیدقتیهایی که ایشان گاهی در عدد و رقم و درصد از خود نشان میدهد، عدد 3 از این نظر درست بهنظر میآید که تا 3سال دیگر ایشان رئیس سازمان محیطزیست نخواهد بود که بخواهد پاسخگوی ادعای امروزش باشد.
بهعنوان کسی که دکتری اکولوژی عمومی و تخصصی هم در اکوسیستمهای شور دارد، وقتی پنجشنبه فیلم کشت و کار گیاه را در مناطق بحرانی خوزستان دیدم کاملا مطمئن شدم که این پدر قصد درمان فرزندش را ندارد و یا راهش را بلد نیست. وزیر کشاورزی در جایی صحبت از کشت صدها هکتار جنگل در خوزستان میکند که دوربین فقط چند نهال سمر یا کهور آمریکایی را نشان میدهد. سمر یا کهور آمریکایی (Prosopis juliflora) یک گیاه مهاجم و خطرناک است که هر کس او را به ایران آورد، چه از روی نادانی بود و چه دانسته پدر تنوعزیستی جنوب ایران را درآورده است. این گیاه از هر جاسوسی برای ایران خطرناکتر است. او تمام توانمندیهای طبیعی ما را در حل مشکلات محیطزیستی از ریشه میخشکاند.
با این نوع نگاه به حل مشکل ریزگردها، انتظار حل آنها را نداشته باشید. این بیمار با جادو و جمبل و دکترنماهایی که دور این پدر پولدار جمع شدهاند درمان نمیشود. اگر از همان 4سال گذشته که به شما گفتم که ما دکتر اکوسیستم نداریم فقط 5درصد بودجه 3هزار میلیاردی صرف شده (بهتر بگویم دور ریختهشده) را صرف تحقیق درست علمی و تربیت دکتر متخصص اکوسیستم کرده بودید با 150میلیارد تومان میشد کاری کرد کارستان. حداقل 500پزشک حاذق اکوسیستم در بهترین دانشگاههای معتبر دنیا تربیت میشد و نقشه راهی هم درست میشد که امروز به بلای چه کنم چهکنم دچار نشوید.
بیماری طبیعت ایران نیاز به متخصصانی دارد که با جنس و ریشه بیماری آشنا باشند. این دکترنماهای فرصتطلب که حتی معلوم نیست از کجا فارغالتحصیل شدهاند و آیا وزارت بهداشت مدرکشان را تأیید کرده است، اوج راهکارشان همین است؛ تزریق آمپول آلوده به ویروس ایدز برای درمان زخم معده. سمر، ویروس ایدز طبیعت ایران است. با ایدزیکردن طبیعت کشور هم او را بدنام میکنید و هم شانس بقایش را برای همیشه خواهید گرفت.