اعتمادسازی حلقه گمشده نظام مالیاتی
غلامرضا حیدری کرد زنگنه _ رئیسکل پیشین سازمان امور مالیاتی
الزام صنف پزشکان به نصب دستگاه کارتخوان گام نخست هموارسازی مسیر دریافت مالیات از این صنف است اما این نکته فراموش نشود که همه این صنف فرار مالیاتی ندارند و مابقی کسانی نیز که تاکنون متهم به فرار مالیاتی نشدهاند، مالیات خود را تمام و کمال نمیپردازند. پس اول از همه باید این نکته را مدنظر داشت که کل صنف پزشکان فرار مالیاتی ندارند و حتی با الزام آنها به داشتن کارتخوان، باز هم احتمال دور زدن قوانین مالیاتی در میان آنها مانند دیگر افراد جامعه وجود خواهد داشت.
این یک امر ثابت شده است که هرکسی بخواهد تقلب کند و قانون را دور بزند، با وجود همه سختگیریها باز هم میتواند راهی پیدا کند و به هدف خود برسد اما با این وجود سیستم باید راههای فرار را حتیالامکان ببندد و در ازای این کار، جریمه و مجازات متخلفان را نیز افزایش دهد. بر این اساس اگر نصب کارتخوان برای صنف پزشکان را یکی از اقدامات برای بستن راههای فرار تلقی کنیم، در ادامه از سازمان امور مالیاتی انتظار میرود فرایند سختگیرانهای برای مجازات فراریان مالیاتی در دستور کار قرار دهد تا نظم در امور مالیاتی نهادینه شود.
حقیقت امر این است که اگر در کشورهای اروپایی مردم در پرداخت مالیات و حقوق حقه دولتها مؤمن هستند و 97درصد با خود اظهاری مالیاتشان را میپردازند، خوب میدانند که اگر در اظهار و پرداخت مالیات خلاف کنند و دروغ بگویند، از زندگی روزمره ساقط میشوند؛ چراکه نظام مالیاتی آنها منظم و بیاغماض کار میکند و در برخورد با متخلفان نیز فقط به دریافت جریمه نقدی بسنده نمیکند. از این زاویه اگر به مسائل مالیاتی کشورمان نگاه کنیم درمییابیم که نظم، حلقه مفقوده ما در بسیاری از حوزههاست و اغلب هرجومرجها و بیعدالتیهایی که تجربه میکنیم، از همین نبود نظم ریشه میگیرد.
کارها نباید به این سمت برود که از پزشک مملکت و کسی که عمر و جوانیاش را صرف آموختن حرفهاش کرده مالیات دقیق بگیریم اما کسی که بیزحمت و با یک خط موبایل درآمدی چندین برابر یک جراح حاذق دارد، ریالی مالیات ندهد. پس ما باید پایههای مالیاتی را متنوع کنیم و همه را در دایره پرداخت مالیات بگنجانیم تا انگیزه مشارکت در این کار افزایش پیدا کند.
اینکه در آمریکا میگویند قتل کردن از نپرداختن مالیات راحتتر است به این مسئله برمیگردد که آنجا رئیسجمهور را هم بهخاطر نپرداختن مالیات به دادگاه میخوانند و در همین کشورها یک فراری مالیاتی از بسیاری حقوق مانند کاندیدا شدن برای نمایندگی و... محروم میشود. جزای حبس برای فرار مالیاتی یکی از ابزارهایی است که میتواند هزینه واقعی فرار مالیاتی را کاهش دهد زیرا برای برخی حتی جریمه نقدی فرار مالیاتی مکشوفه نیز چندان اهمیت ندارد و بهراحتی دوباره این درآمدها را جایگزین میکنند اما وقتی قرار باشد در ازای این تخلف بخشی از عمر خود را در زندان بگذراند یقینا مسیر سختتری برای نپرداختن مالیات پیش روی خود خواهد دید. علاوه بر همه این مسائل، اعتمادسازی در حوزه مالیات نیز مسئلهای است که باید مورد توجه قرار گیرد. مثلا اینکه بانک مرکزی در وضعیت متشنج بازار ارز و طلا، اقدام به پیشفروش سکه میکند درباره الزام به پرداخت مالیات هم صحبتی نمیشود، دولت و سازمان امور مالیاتی نباید چند صباح بعد بیاید و مالیات مطالبه کند. جدای از اینکه نمیتوان قانون را عطف به ماسبق کرد، این اقدامات باعث فرار شهروندان از شفافیت و بیاعتمادی آنها به حاکمیت و نظام میشود چراکه آنها میبینند در این وضعیت هرکسی هر چیزی خریده از مالیات جسته اما آنها که به دولت اعتماد کردهاند باید درصدی از سود خود را بدهند. این درحالیکه اگر روز نخست اعلام شده بود هر سکه فلان درصد باید مالیات بپردازد خریداران با حسابوکتاب جلو میآمدند و مالیاتش را هم میدادند و اعتمادشان هم به امور مالیه خدشهدار نمیشد.