بانوی زمین
اولینبار چهره هایده شیرزادی در یکی از قسمتهای مستند کارستان بهصورت عمومی دیده شد و همه با بانوی کارآفرینی آشنا شدند که زندگی در آلمان را رها کرد تا در کرمانشاه یکی از نخستین مراکز بازیافت زباله را راهاندازی کند.
بسیاری او را با نام مادر زمین یا کارآفرین دوستدار زمین معرفی میکنند؛ نامی که روی مستند زندگیاش که مهناز افضلی ساخت هم نقش بست. او متولد 17خرداد سال1337 در یک خانواده متوسط کشاورز در شهر کوچک گیلانغرب در استان کرمانشاه است. او در خانواده پرجمعیتی (2برادر و 6خواهر) بزرگ شد و خود فرزند هشتم خانواده بود. او با تلاش بسیار و حمایت خانواده در نهایت دیپلمش را دریافت کرد و برای معلمی اقدام کرد اما مدتی از این موضوع نگذشت که فکر کرد باید ادامه تحصیل بدهد؛ آن هم نه در ایران که در اروپا. خودش در سخنرانیای که در انجمن زنان کارآفرین داشته و سایت این مجموعه آن را منتشر کرده، گفته است: «در سال 1364و اوج روزهای جنگ رفتم آلمان، ابتدا زبان آلمانی را یاد گرفتم و چون مدرک دیپلمام در آلمان موردقبول قرار نگرفت در یک دبیرستان آلمانی ثبتنام کردم و مجدد دیپلم گرفتم و بعد هم با این هدف که وقتی به ایران برگشتم بتوانم تجربههایم را در بخش کشاورزی نوین بهکار ببرم در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کردم. دانشگاه کاسل که در آن تحصیل میکردم پیشرو علم کشاورزی ارگانیک و انرژیهای نو بود. حتی نخستین دانشکده محیطزیست آلمان در این دانشگاه شروع بهکار کرده بود و طرح تفکیک پسماندهای آلی زبالهها و بیوکمپوست هم برای نخستینبار در جهان زیرنظر استادان این دانشگاه انجام گرفته بود.
من در این دانشگاه بود که با موضوع بازیافت زباله و نقش آن در حفظ محیطزیست آشنا شدم و بعد هم با خود تصمیم گرفتم پس از اتمام تحصیلم برای ایران کاری در این حوزه انجام بدهم».به گزارش همشهری، هایده شیرزادی همزمان با تحصیل در آلمان برای تامین هزینههای زندگی سخت کار میکرد؛ مدتی در رستوران کار میکرد و دورههایی هم حتی در کارخانه فولکس واگن مشغول بهکار شده بود. او بعد از پایان تحصیل به ایران بازگشت و به کرمانشاه رفت و ایده راهاندازی یک مرکز بازیافت را با مسئولان وقت در سال1371 مطرح کرد ولی آنها استقبال نکردند و همین شد که دوباره تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به آلمان بازگردد. او اینبار در رشته اکولوژی (محیطزیست) ادامه تحصیل داد. البته در این مسیر همسر آلمانیاش هم بسیار به او کمک کرد. با پایان تحصیل، هایده شیرزادی بار دیگر به ایران بازگشت و بار دیگر موضوع راهاندازی مرکز بازیافت را با مسئولان شهر کرمانشاه در میان گذاشت و در نهایت توانست آنها را راضی به تاسیس این مرکز کند. هایده شیرزادی و همسرش (ادموند لمپگز) در کرمانشاه مستقر شدند و کارهای لازم برای راهاندازی مرکز بازیافت و تولید کمپوست را کلید زدند. هایده شیرزادی کارهای تحقیقاتی را شروع کرد و طراحی سایت و کارهای فنی و انتخاب تکنولوژی را هم به همسرش که تحصیلات مرتبط دارد سپرد و در نهایت در سال1380، طرح به بهرهبرداری رسید. خود او در مصاحبهای گفته است این شعر فردوسی که میگوید: «توانا بود هرکه دانا بود» سرمشق همه زندگیاش بوده است. شیرزادی در سال1383برنده جایزه ملی محیطزیست و در سال1385 بهعنوان کارآفرین برتر ملی انتخاب شد.