فرد یا فکر؛ اروین یالوم و مریدان او
علی فیروزآبادی ـ روانپزشک
در سالهای اخیر به واسطه اقبال جامعه به سوی روانشناسی و خودشناسی که ریشه در تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دهههای گذشته دارد، کتابهایی که به این حوزه پرداختهاند از اقبال خوبی برخوردار بودهاست و این موجب سرازیر شدن حجم بالایی از آثار «زرد» و شبهعلمی شد که وعده تغییر یکشبه و رسیدن به شهرت و موفقیت و ثروت بیدردسر میدادند. اما در میان این تولید انبوه، تکمحصولاتی هم بودهاند که زبانی در خور تامل و تفکر داشتند که شایسته آن هستند که بهعنوان آثاری جدی به آنها پرداخته شود.
اما چه میشود که همین آثار هم در فرهنگ مراد و مریدپرور ما پس از مدتی به رنگ زرد درمیآید و با برداشت و قرائتی سطحی که از آنها میشود، صاحب اثر به یک «سلبریتی»، یک «برند» بدل میشود و تفکر او به حاشیه رانده شده و جملات نقل شده از کتابهایش تبدیل به احکام مهم میشود؟
یالوم روانپزشکی متفکر، صاحب سبک و معلمی است که با مدد گرفتن از زبانی مؤثر در قالب روایت و داستان کوشش در انتقال جوهر تفکر خود بهصورتی دارد که خواننده را به تعمق در مفاهیم پیچیدهای وادار کند که پرسشهایی بنیادین و همیشگی برای بشر بودهاند. برای درک آثار او و نقد مناسبش -که میتوان با فلسفه زیرین تفکر او و پیشفرضهایش لزوما موافق نبود- لازم است خواننده مقدماتی از روانشناسی، روانکاوی، فلسفه و رابطه درمانگر- مراجع در ذهن داشته باشد. برای خواننده عادی رمانهای یالوم میتوانند همان تأثیر آثار پروست، جویس، کامو، سارتر و هر نویسنده دیگری را داشته باشند که ارزش ادبی خاص خود را دارند. برای بهدست گرفتن کتاب «تهوع» سارتر یا «طاعون» کامو ضرورتا نباید فلسفه اگزیستانسیال دانست. اما منتقدین ادبی میتوانند نقشی مهم در انتقال مفاهیم زیرین این آثار به جامعه داشته باشند.
مشکل اما زمانی آشکار میشود که دانشجویان روانشناسی، دستیاران روانپزشکی و آنهایی که در حوزه روان فعالیت میکنند، خوانشی چون کتابهای درسی از آثار یالوم داشته باشند. این پدیدهای است که در سالهای اخیر در نقل قولهایی که از او در فضای مجازی منتشر میشود، قابل مشاهده است. یالوم به ناگهان در جایگاه خالق هریپاتر مینشیند که ترجمههای گوناگونی از او به بازار ریخته میشود. موقعیت وی از درمانگری صاحب سبک که مانند هر درمانگری دیگر نکاتی برای آموختن دارد(و جنبههایی قابل نقد و تامل) به متر و معیاری تغییر مییابد که دانشجوی روانشناسی در برخورد با مراجعش از او تقلید میکند؛ بیآنکه هنوز با اصول اساسی رابطه درمانگر- مراجع آشنایی پیدا کرده باشد.