مردی که عمری گریست بیآنکه پلک زده باشد
اصغر ضرابی ـ منتقد و روزنامهنگار پیشکسوت
چندین سال پیش مصاحبه و مباحثهای با احمد شاملو داشتم؛ گفتوگویی چالشی که 17ساعت طول کشید. حاصل گفتوگو در چندین شماره از مجله فردوسی منتشر شد. تیتر مطلب را براساس باوری که هنوز هم بر آن استوارم برگزیدم؛ «جاودانه مرد شعر امروز ایران». پس از آن بود که حملهها به من آغاز شد. بهآذین، ساعدی، امیرحسین آریانپور و انور خامهای گله داشتند که بزرگنمایی کردهام، اما ابوالحسن ورزی، امیریفیروزکوهی و... منکر شاعر بودن شاملو بودند چه رسد به جاودانگی شعر او.
چیزی نگذشت که گذشت زمان بهمرور صحت و درستی نظرم را بهثبوت رساند. کسی که بیش از 5کلاس ابتدایی سواد نداشت (شاملو مردودی ششم ابتدایی بود) فارسی را به بلیغترین و فصیحترین شکل آن در شعر خود آورد.
مصاحبه با او هم با همان تیتر جنجالبرانگیز بیش از دهها بار در نشریات و مجموعهها تجدید چاپ شد. البته بدون یک شاهی حقالتحریر.
در همین مدت هم کسانی تغییر عقیده و رویه دادند. ازجمله امیرحسین آریانپور مرا پایهگذار نقد حضوری و سقراط هنر و ادب امروز ایران نامید. (پیش از آن آریانپور جزو کسانی بود که مرا متهم به بزرگنمایی درباره شاملو کرده بود).
احمد شاملو، بیگمان دارای نبوغ و ذهنی ماورای وقاد بود. مرتضی کیوان زمانی که الف.بامداد به حزب توده پیوسته بود به اطرافیانش گفته بود که شکی نیست که این جوان نابغه است.
بهمرور با شهرت یافتن شاملو و در دهه50 خورشیدی برای بار دوم با او گفتوگویی کردم که بنا به نحوه ارائه اطلاعات و فضای گفتوگو نام آنرا «محاکمه احمد شاملو» (مباحثه اصغر ضرابی با الف.بامداد) گذاشتند.
این مصاحبه هم طی چند شماره در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. اما اینبار دیگر کسی نمیتوانست بهراحتی آن را رد کند، بنابراین توطئه سکوت را مصلحت دیدند و با اینکه این مصاحبه هم مخاطبان و خوانندگان بسیار داشت، آنرا ندیده گرفتند. اکنون شاملو به یک واقعیت تبدیل شده است و قابل انکار نیست؛ همچنان که داستایفسکی از لایههای زیرین تاریخ برکشیده شد، بهچشم آمد و تا همیشه میدرخشد.
رسانه ملی و نشریات رسمی نامی از شاملو نمیبرند، اما ناشران و کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه تجدید چاپ کتابهای او را عاملی برای ادامه حیات شغلی خود میدانند. شاملو را مردم بیش از هرکس دیگری شاعر میدانند.
همچنان که شعر ادیب بزرگی چون شفیعیکدکنی با آنهمه دانایی، شعر «قال» است نه حال و مخاطبان بیشتر میپسندند
تا او برای ما «احمدابنفارس» را تبیین کند و جرعهای از دریای سواد و آگاهیاش را به ما بچشاند، شاملو هم باید فقط شعر میگفت نه اینکه حافظ تصحیح کند. شاملو یکدهم شفیعی کدکنی که بحق او را فروزانفر زمان ما میدانند سواد نداشت همانطور که استاد شفیعی یکدهم شاملو قریحه و ذوق شعری ندارد. شاملو نامی است که بردن آن یادآوری بانویی مفخم و فهیم را درپی دارد. آیدا سرکیسیان و چه زیباست عنوان «آیدا، درخت، خنجر و خاطره».
شاملو بدون نیاز به تبلیغ و تشریح خوانده و مرور میشود و نام او برای مردم مترادف با شعر است. او گفته است: «جریان باد را پذیرفتن / و عشق را که خواهر مرگ است / و جاودانگی رازش را با تو در میان نهاد / ... و ما همچنان دوره میکنیم / شب را و روز را / هنوز را.»