گلایه خانوادهها از سرانه فضای آموزشی کهگیلویه و بویراحمد
سالانه دهها کلاس درس در استان ساخته میشود، اما تا روزهای اول مهر خانوادهها همچنان برای ثبتنام فرزندانشان با مشکل روبهرو هستند
سرانه فضای آموزشی استاندارد جهانی به ازای هر دانشآموز باید 4/8 متر مربع باشد. این در حالی است که به گفته رئیس سازمان نوسازی مدارس کشور، سرانه میانگین فضای آموزشی در ایران 2/5 متر مربع است.
به گزارش مهر، «مهرالله رخشانی مهر» میگوید: در ۲ سال گذشته، ۱۴ هزار کلاس درس به فضای آموزشی کشور اضافه شده است، اما همچنان ۴۰ هزار کلاس درس نیمهتمام در کشور وجود دارد و تا بهمن ماه امسال، ۱۲ هزار کلاس دیگر از مجموع نیمهتمامها تحویل آموزش و پرورش داده میشود.
با این حال، به نظر میرسد مشکل فضای آموزشی و فاصله کشور تا استانداردها فراتر از مجموعه اقدامهایی است که تاکنون انجام شده و این سوال ایجاد میشود که بهراستی، این همه فضای آموزشی که سالانه ساخته میشود و این همه فضای نیمهتمامی که تمام میشود کجا میرود و چرا مشکل همچنان به قوت خود باقی است؟
ظرفیت مدارس تکمیل است
«ف. جعفری» از والدینی است که از کمبود فضای آموزشی گلهمند است و میگوید: برای ثبتنام فرزندم در مدرسه دولتی باید دنبال پارتی و واسطه باشم، زیرا ظرفیت مدارس دولتی پر شده است. مادر دیگری هم گلایه میکند که چون ظرفیت مدرسه دولتی نزدیک منزلشان تکمیل شده، مجبور است فرزندش را به مدرسه غیرانتفاعی ببرد و هزینه آن را خارج از توان خانواده میداند.
اما برخی هم از شلوغی کلاسها مینالند و نگرانند زیاد شدن تعداد دانشآموزان روی پیشرفت تحصیلی و حتی تربیت بچهها تاثیر بگذارد. جنس مشکلات مردم در حاشیه شهر متفاوت است. خانوادهها از اینکه به دلیل نبود مدرسه مجبورند فرزندانشان، بهخصوص دخترها، را به مرکز شهر یاسوج بفرستند ناراحتند.
«ز. بهادران» میگوید: دخترم تا از مدرسه برگردد، آرام و قرار ندارم، چون نگرانم که تاکسی و یا ماشین مطمئنی پیدا نشود و یا اتفاقی در مسیر شلوغ و پرتردد یاسوج تا مادوان برایش بیفتد. دختربچه نحیفی که کنارش ایستاده است میگوید: من کلاس هشتم هستم. بعضی وقتها ساعتها در ایستگاه مادوان منتظر میمانم و به خانه که میرسم، از شدت خستگی حتی نمیتوانم غذا بخورم و روزانه بخشی از انرژیام در همین مسیر تلف میشود.
سرانه فضای آموزشی در حد استاندارد است
بهرغم همه این گلایهها، آمارها میگویند در کهگیلویه و بویراحمد میانگین سرانه فضای آموزشی برای هر دانشآموز ۸ متر مربع است؛ 3 متر بیشتر از سرانه فضای آموزشی کشور و چیزی در حد استانداردهای جهانی!
در نتیجه این سوال پیش میآید تناقض میان سرانه فضای آموزشی و گلایه خانوادهها از کمبود فضای آموزشی از کجا نشات میگیرد. نماینده مردم بویراحمد و دنا در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این سوال میگوید: سرانه آموزشی ۸ متر مربع میانگین استانی است، اما در شهر یاسوج سهم هر دانشآموز از فضای آموزشی کمتر از ۶ متر مربع است.
«غلاممحمد زارعی» ادامه میدهد: حدود نیمی از جمعیت دانشآموزی استان فقط در شهر یاسوج، مرکز استان، در حال تحصیل هستند و این به آن معناست که سرانه فضای آموزشی بیش از نیمی از جمعیت دانشآموزی استان به آن شکل ایدهآلی که گفته میشود نیست.
توزیع فضای آموزشی بر اساس آمایش سرزمینی نیست
وی تاکید میکند: توزیع سرانه فضای آموزشی در گذشته بر اساس آمایش نبوده و نباید آمار سرانه استانی موجب فراموش شدن ضرورتهای امروز شود. زارعی میگوید: در حالی در حاشیه شهر یاسوج با کمبود فضای آموزشی مواجه هستیم که بسیاری از فضایهای آموزشی در روستاها بدون دانشآموزند و یا کمی خدمات آموزشی ارائه میدهند که این فضاها در مجموع سرانه حساب میشوند.
سرانه فضای آموزشی چگونه به دست میآید؟ این سوالی است که رئیس سازمان نوسازی مدارس کشور در پاسخ به آن میگوید: سرانه فضای آموزشی از محاسبه تمامی فضاهای آموزشی شامل نیمساخته، خالی از دانشآموز و حتی مدارس مخروبه و تخریبی به نسبت تعداد دانشآموزان محاسبه میشود.
کهگیلویه و بویراحمد ایدهآل است
رخشانی مهر موضوع خالی شدن روستاها از سکنه و مدارس بدون دانشآموز را اتفاقی فراگیر در کشور میداند و بر این باور است این استان هم شرایطی مشابه بسیاری از استانهای کشور دارد و اگر قرار باشد چنین فضاهایی را از مجموع فضاهای آموزشی استان حذف کرد، باید این کار را برای همه کشور انجام داد. در نتیجه، سرانه فضای آموزشی کشور پایین میآید و باز هم کهگیلویه و بویراحمد در زمره استانهای با وضعیت ایدهآل قرار میگیرد.
وی میگوید: از ۱۳ سال پیش، سهم فصل آموزش از اعتبارات استانی از ۲۰ درصد به ۳ درصد در سال ۹۸ کاهش یافته است. آمار ۲۰ درصدی سهم اعتبارات اگرچه از دوران طلایی آموزش و پرورش در کشور حکایت دارد، یادآور خزانه پر از پول و دلار گرانقیمت و پروژههای بیحساب و کتاب هم هست؛ اعتباراتی که چون محدودیتی در میزان و نحوه هزینهکردشان وجود نداشت، باعث شد بدون کار کارشناسی و آیندهنگری در هر روستایی کلنگ یک مدرسه به زمین زده شود، بیآنکه بررسی شود این روستاها برای داشتن مدرسه چقدر مستعد هستند و در آینده، نظام آموزشی توانایی ارائه خدمات آموزشی به این روستاها را دارد یا نه. حتی جمعیت آینده نیز پیشبینی نشده است.
حالا تمامی آن روستاها خالی از سکنه و آن مدارس مستهلک و مخروبه شدهاند. با این حال، یک سانتیمترشان در آمارها از قلم نمیافتد. در عوض، دانشآموزان در حاشیه شهرها به دنبال میز و نیمکت برای نشستن میگردند و سرنوشت و کیفیت آموزشی صدها نفرشان در همین آمارها از قلم افتاده است.