مبتلا به «نیوکاسل»
محمودی،نویسنده کرمانشاهی: یکی از مهمترین مشکلات ادبیات داستانیکرمانشاه وجود برخی افراد غیرمتخصصدر رأس بعضی کانونها و انجمنهاست
محسن یاوری| کرمانشاه- خبرنگار:
بالاخره «نیوکاسل» مجموعه داستان «آرش محمودی سرداری» نویسنده جوان کرمانشاهی از سوی نشر روزنه چاپ و منتشر شد. مجموعه داستانی که برای ادبیات داستانی کرمانشاه نوید یک داستاننویس بسیار خوب را در ادبیات کشور میدهد. به بهانه چاپ نیوکاسل با محمودی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
از نیوکاسل برای ما بگویید. اسم جالبی برای یک مجموعه داستان به نظر میرسد. چرا نیوکاسل؟
مجموعه داستان نیوکاسل حاصل 10سال نوشتن و بازنویسی داستانهاست. خیلی برای این مجموعه وقت گذاشتم و البته آنچنان هم به دنبال چاپ نبودم، چون معتقدم داستاننویس وظیفهاش این است که داستانش را بنویسد و پروسه چاپ دیگر به او مربوط نمیشود. حال که منتشر شده امیدوارم مخاطب خودش را پیدا کند. راجع به اسم نیوکاسل باید بگویم جدا از اینکه نام یکی از شهرهای انگلیس است، نام یک بیماری است که بیشتر در پرندگان و حیوانات شایع است؛ نوعی فلج شدن. به سبب اینکه برای نخستین بار این بیماری و داروی آن در شهر نیوکاسل انگلیس کشف میشود، نام آن شهر را بر بیماری مذکور میگذارند. البته نام جذابی است و این بیماری پیوند تنگاتنگی با داستان اول مجموعه و دیگر داستانهای کتاب دارد.
این مجموعه چند داستان دارد و دغدغه اصلی شما به عنوان نویسنده در این مجموعه چیست؟
این مجموعه ۱۱ داستان داشت که ۲ داستان آن چاپ نشد. حقیقت و وفاداری به حقیقت دغدغه اصلی من در ادبیات و داستان است. میشل فوکو جمله معروفی دارد که من همیشه به آن فکر میکنم، میگوید: «حقیقت موجب رهایی است.» بله، حقیقت رهایی میآفریند. در همه داستانهایی هم که در این مجموعه هست سعیام بر این بوده که به حد توانم نقاب از پلشتیها برکشم. امیدوارم موفق بوده باشم.
به عنوان کسی که سالهاست ادبیات داستانی را به طور جدی دنبال میکند، فکر میکنید بیشترین تاثیر را در ادبیات از چه کسی گرفتهاید؟
هر کس که به ادبیات علاقهمند است، ابتدا با آثار هدایت و جمالزاده آشنا میشود. البته با مطالعه سلیقه انسان تغییر میکند. مثلا وقتی هدایت را میخوانی و بعد میرسی به ساعدی و جلال و با فرم دیگری از ادبیات آشنا میشوی و تحت تاثیر قرار میگیری. من اگر بخواهم اسم ببرم، نویسندهای که خیلی دوستش دارم و اغلب آثارش را خواندهام «هوشنگ گلشیری» است.
بیشترین تاثیر را از او گرفتهام. به نظرم هنوز هم کسی نتوانسته پا جای پای گلشیری بگذارد؛ بعد ساعدی. این دو را خیلی دوست دارم چون نابغههای داستان ایرانی هستند، با این تفاوت که ساعدی بیشتر مینوشت، ولی گلشیری نسلی را تربیت کرد مثل شهریار مندنیپور، ابوتراب خسروی، رضا جولایی، کوروش اسدی و... به نظرم ادبیات ایران مدیون گلشیری است و افرادی را که آموخته کرده، باعث شدهاند چرخ ادبیات بچرخد. این است که وقتی دورههای مختلفی را بررسی میکنید، به گلشیری که میرسید به واسطه نگاهی جدی که به ادبیات دارد، نمیتوانید بهسادگی از او عبور کنید. البته خود گلشیری به تولید محتوا معتقد بود و فرم را تنها جوابگوی نیاز جامعه ایران نمیدانست. فرم بخشی از ادبیات است و زمانی که به آن میرسید، آنچنان نمیتوانید پیش روی کنید. گلشیری جمله معروفی دارد که میگفت: «شما هر چقدر هم کلهمعلق فرم بزنید در نهایت باید داستان تعریف کنید.»
ادبیات داستانی کوتاه ایران را در مقایسه با رمان در چه جایگاهی میبینید؟
به نظرم داستان کوتاه در ایران بسیار جلوتر از رمان است. این حرف من نیست و خیلی از بزرگان ادبیات هم این را تایید میکنند. ما در داستان کوتاه قوی هستیم و این مساله دلایل بسیاری میتواند داشته باشد، از جمله اینکه حافظه ما از متلها و پندها و قصههایی انباشته است که خیلی کوتاه و مینیمال بودهاند. از سعدی تا عبید زاکانی و بسیاری از بزرگان کلاسیک ما سعی داشتند که موجز و کوتاه سخن بگویند و همین مساله تا امروز هم تاثیر خودش را گذاشته و البته این چیز بدی نیست. باید بتوانیم این فرم را به غایت مطلوب آن برسانیم.
در کنار ساختارمند بودن، نقطه قوت اغلب داستانهای شما این است که در فضایی بومی اتفاق میافتند. چقدر این اتفاق را در موفقیت داستانهایتان موثر میدانید؟
من بارها در جلسات داستان و گپهایی که با دوستانم داشتهام به این اصل اشاره کردهام که اگر قرار است روزی ادبیات ایران جهانی شود، قطعا به واسطه ادبیات بومی این اتفاق میافتد. البته منظورم ادبیات بومی صرف نیست که یکسری واژه یا آداب رسوم خاص و توریستی دارد. یکی از سختترین و تحقیقاتیترین انواع ادبی، ادبیات بومی است. آثار بومی را اگر به شکل خلاصه بخواهم تعریف کنم میشود: نگاه منحصر و متفاوت به سوژههای مشترک داشتن است. یعنی مخاطب وقتی با اثر مواجه میشود بداند که یک کرمانشاهی به عشق چطور میاندیشد. یا مرگ از منظر یک کُرد چطور است. یا جنگ و یا هر موضوع و ایدهای دیگر. این همان برگ برنده ادبیات بومی است که موجب میشود مخاطبی در آنسوی گیتی را هم برای خواندن اثر ترغیب کند و موجب جهانی شدن ادبیات یک بوم را فراهم میکند.
برای پیشرفت داستان کرمانشاه چه باید کرد؟
یکی از مهمترین مشکلات ادبیات داستانی کرمانشاه وجود برخی افراد غیرمتخصص و بیتعهد در راس بعضی کانونها و انجمنهاست. این افراد با توجه به ناآگاهی و درک از جایگاه و نقش ادبیات داستانی کرمانشاه، به دنبال دار و دسته درست کردن ودر کار دیگران دخالت کردن و سنگ پیش پای نویسندگان انداختن و... هستند و همیشه هم بازنده ماجرا بودهاند. چون ذات ادبیات بهترین حذفکننده است. اگر کسی برای چیزی غیر از ادبیات به این عرصه وارد شده باشد بعد از گذشت اندک زمانی دستش رو میشود و کنار میرود.