• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
شنبه 21 بهمن 1396
کد مطلب : 6702
+
-

پوریا آذربایجانی، کارگردان«جشن دلتنگی»

پارادوکس جشن و دلتنگی

پارادوکس جشن و دلتنگی

سعیده نیک‌اختر

پوریا آذربایجانی با «جشن‌دلتنگی» در فجر سی‌‌وششم حاضر می‌شود. او برنده بهترین فیلمنامه در جشنواره بیست‌ونهم فجر برای فیلم «عاشقانه‌ای برای سرباز وظیفه رحمت» شد. 36ساله است و مدرک کارشناسی سینما دارد. سینما را با دستیاری و سپس با ساخت فیلم‌هایی مثل «روایت‌های ناتمام» شروع کرد که سال85 برای همین فیلم برنده جایزه بهترین فیلم اول از جشنواره بیست‌وپنجم شد. روایت‌‌های ناتمام جوایزی را هم از جشنواره‌های ورشو و بمبئی گرفت. پوریا برادر نگار آذربایجانی، کارگردان «فصل نرگس» و «آینه‌‌های روبه‌رو» و 8سالی از او کوچک‌‌تر است.

 

 

پوریا آذربایجانی در زمینه ساخت فیلم‌های تبلیغاتی برای تلویزیون و مستندسازی هم فعال است و مستند‌هایی مثل «عاشقانه‌های تجریش»، «آتش» و «جومونگ‌نامه» را در کارنامه‌اش دارد. او با عشق و علاقه فراوان فیلمسازی می‌کند و فیلمنامه همه فیلم‌‌هایش را هم خودش نوشته است. آذربایجانی 2سال پیش «اروند» را ساخت؛ فیلمی به‌روز درباره دفاع‌مقدس. اروند داستان کشف اجساد غواصانی است که با دست بسته دفن شده بودند و سعید آقاخانی در این فیلم بازی بی‌نظیر و دلنشینی دارد. آذربایجانی با ساخت اروند نشان داد که اتفاقات جامعه برایش مهم است و نسبت به آنها واکنش مثبت نشان می‌دهد. حالا جشن دلتنگی هم مثل اروند داستان به‌روزی دارد. داستان فیلم درباره اقتضائات روز جامعه و اسیر‌شدن آدم‌های امروزی در دام فضای مجازی است؛ آدم‌هایی که کنار هم زندگی می‌کنند اما از هم فاصله دارند. اینطور که به‌نظر می‌رسد فیلم باید فضایی آرام و کم‌دیالوگ داشته باشد. محسن کیایی و بهنام تشکر و بابک حمیدیان در کنار همسرش مینا ساداتی، از بازیگران این فیلم‌ هستند و پانته‌آ پناهی‌ها دومین همکاری‌اش را با آذربایجانی در این فیلم تجربه می‌کند. حضور علیرضا زرین‌دست به‌عنوان فیلمبردار از نقاط قوت فیلم محسوب می‌شود و موسیقی کار هم بر عهده فردین خلعتبری بوده است. با پوریا آذربایجانی در حالی گفت‌وگو کردیم که هنوز بخشی از کار فنی فیلمش مانده بود و سعی داشت نسخه قابل‌قبولی به جشنواره برساند.

 

 مشکلی برای رساندن فیلم به جشنواره نداشتید؟

تا لحظه آخر،یک مرحله میکس نهایی باقی‌مانده بود.

 

 فضای جشنواره امسال را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به‌نظرم بهتر است جشنواره فیلم فجر یک پروتکل کلی داشته باشد و مجبور نباشد هرسال جابه‌جا شود. تعداد فیلم‌ها مهم نیست، چه 10فیلم باشد چه 100 فیلم، مهم این است که یک تصمیم جامع گرفته شود و هرسال لازم نباشد مخاطبان، روند برگزاری جشنواره را قضاوت کنند که خوب است یا بد. فقط به‌عنوان فیلمساز دوست داشتم بخش فیلم‌های اول در جشنواره بماند چون برخی دارند فیلم اول‌شان را می‌سازند؛ آن هم با بیم و امید و آرزو و آرزویشان این است که فیلم‌شان در فجر باشد. وقتی حدود 12فیلم اولی بتوانند مجال نمایش داشته باشند خیلی بهتر است از اینکه فقط 3فیلم اول بتوانند به جشنواره راه پیدا کنند؛ درعین‌حال به‌نظر دبیر جشنواره احترام می‌گذارم چون قطعا ایشان شاهد یک سری ماجراهایی است و من به‌عنوان یک فیلمساز که بیرون گود هستم، ممکن است نتوانم آن نکته‌ها را ببینم. به‌هرحال به تصمیمات دبیر احترام می‌گذارم و امیدوارم جشنواره خوبی برگزار شود.

 

 مضمون یا ایده اصلی فیلم‌هایتان را بر چه اساس انتخاب می‌کنید؟ به ذهنیت‌‌تان توجه بیشتری دارید یا به تقاضای مخاطب؟

بیشتر به دلم توجه می‌کنم. از طرف دیگر چون یک‌جورهایی بیشتر اهل ادبیات داستانی‌ام، همیشه کلی قصه در ذهنم وجود دارد. نگاه می‌کنم ببینم دلم با کدام قصه‌هاست. درعین‌حال این نکته هم برایم مهم است که کدام قصه بیشتر به درد جامعه می‌خورد؛ البته منظورم از به‌دردخوردن این نیست که بازار فروش بهتری داشته باشد، بلکه این است که مخاطب نگاهی به فیلم بیندازد، برود فیلم را ببیند و تأثیر کوچک و ریزی هم رویش بگذارد. در زندگی سعی کرده‌ام خیلی خرج زندگی‌ام را از سینما درنیاورم؛ به همین‌خاطر می‌توانم بیشتر به دلم رجوع کنم.

 

 شغل دیگری غیر از فیلمسازی دارید؟

شغل غیرمرتبطی ندارم. سال‌هاست که آگهی و فیلم‌‌های تبلیغاتی می‌سازم. سعی کرده‌ام از این راه ارتزاق کنم که وقتی فیلم می‌سازم خیلی درگیر مادیاتش نباشم.

 

 جشن دلتنگی واژه‌ای است که در خودش پارادوکس دارد. «جشن» واژه‌ای مثبت و «دلتنگی» واژه‌ای منفی است. انتخاب چنین اسمی به چه چیز برمی‌گردد؟

وقتی صحبت از جشن می‌شود شما راجع به یک گردهمایی حرف می‌زنید؛ بحث دور هم جمع‌شدن است. وقتی دلتنگی را به آن اضافه می‌کنید صحبت از یک جور گردهمایی می‌شود که ثمره‌اش دلتنگی است؛ درواقع دلتنگی فصل مشترک عده‌ای است که دور هم جمع شده‌‌اند. اتفاقی که در قصه فیلم می‌افتد همین است؛ ما با یک‌سری آدم تنها و دلتنگ طرفیم که به واسطه فضای مجازی دور هم جمع شده‌اند و درواقع تنهایند، به اضافه اینکه این اسم یک اسم بسیار جذاب است. نویسنده محبوب من، عباس معروفی است که داستانی با همین اسم دارد و من آن قصه را خیلی دوست دارم. البته مضمون فیلم من هیچ ربطی به داستان معروفی ندارد. مفهوم فیلم کاملا چیز متفاوت است.

 

 شما طی این سال‌ها ،هم نوشتید، هم بازی کردید و هم فیلم ساختید. فضای ذهنی‌تان به کدام کار نزدیک‌تر است؟

طبعا نوشتن را خیلی دوست دارم. کارگردانی و سینما را یک‌جورهایی به‌عنوان کار اصلی و حرفه‌ای خودم قبول دارم. من، هم تئاتر کارگردانی کرده‌ام هم نمایشنامه و داستان نوشته‌ام و هم کتاب چاپ کرده‌ام. درنهایت همه این فعالیت‌ها باید در خدمت قصه‌گویی در سینما باشد و آنجا به هم برسند. مخرجش داستان‌گویی در سینماست. بازیگری هم 2بار پیش آمده که آن هم دستیار پروژه‌ای بودم و نقشی هم بازی کردم ولی دغدغه من اصلا بازیگری نیست و بازیگر خوبی هم نیستم.

 

 فیلمسازی کدام عنصر را در شما تقویت می‌کند؟ ارتباط با مخاطب یا دیده‌شدن؟

چون من خودم فیلمنامه‌هایم را می‌نویسم، نخستین جذابیتی که فیلم ساختن برای من دارد این است که ببینم تک‌تک شخصیت‌هایی که روی کاغذ با قلم‌ام خلق کرده‌ام، در تصویرسازی جان گرفته‌اند و دارند روی پرده حرکت می‌کنند. این جان‌گرفتن‌ها و حرف‌زدن‌‌های آدم‌‌های روی پرده تأثیری روی مخاطب می‌گذارد که من این تأثیرگذاری را خیلی دوست دارم. این دو دلیل برایم خیلی جذاب است. اینکه حالا در گیشه چه اتفاقی می‌افتد... خب، طبعا هر آدمی دوست دارد فیلمش بیشتر دیده شود و بیشتر هم بفروشد؛ چون در این صورت امکان ساختن فیلم بعدی هم بیشتر برایش فراهم می‌شود اما این ماجرا قطعا برای من هدف نیست. ترجیح می‌دهم قصه خوب و درستی را که شریف است بسازم. به‌نظرم بسیاری از فیلم‌هایی که الان روی پرده اکران هستند اصلا فیلم‌هایی با داستان‌های جذاب نیستند.

 

 جشن دلتنگی فیلم پربازیگری است. از چه شیوه‌هایی برای هدایت بازیگر و همراه‌شدن استفاده می‌کنید؟

نکته اینجاست که من هیچ‌وقت به اصرار، بازیگری را همراه فیلم‌ام نمی‌کنم. نخستین و مهم‌ترین نکته این است کهبازیگر‌ها با فیلمنامه ارتباط برقرار کنند. اگر این اتفاق نیفتد و بازیگر‌ها با متن ارتباط برقرار نکنند ماجرا از بیخ مشکل پیدا می‌کند. بعد می‌رسیم به تحلیل نقش و متن و شخصیت‌ها و اتفاق‌ها که از نظر من مرحله بسیار مهمی است. معمولا اینطور است که بعد از بستن قرارداد با بازیگرها می‌نشینیم و ساعت‌ها و روزها درباره قصه و ماجرا حرف می‌زنیم. این متفاوت از دورخوانی است. قبل از دورخوانی و صحبت از دیالوگ‌ها راجع به فضا و تجربیات همدیگر حرف می‌زنیم و این باعث می‌شود دنیای مشترکی بین ما ساخته شود. خیلی اوقات در همین جلسات است که مواردی به فیلمنامه اضافه یا از آن کم می‌شود. معتقدم اگر قرار است محسن کیایی شخصیتی به اسم «جهان» را در فیلم بازی کند، باید چیزهایی را به جهان بدهد و چیزهایی را از جهان بگیرد تا جهانِ قصه ما متولد شود. خیلی اتفاق پیچیده‌ای نیست. مهم این است که سعی کنم این اتفاق به‌درستی روی دهد. فکر می‌کنم در جشن دلتنگی این اتفاق افتاده است.

 

 چه تصوری از فیلم و بازخورد های آن دارید؟

باید بگویم که این فیلم، فیلم خیلی بی‌ادعایی است و درعین‌حال فیلم فوق‌العاده سالمی است؛مثلا قرار نیست شما، به‌عنوان مخاطب، بیننده فیلم باشید و بگویید چه فیلمبرداری خوبی یا چه بازی‌های خوبی یا چه کارگردانی خوبی! قرار است شما فیلم ببینید بدون اینکه موردی در فیلم‌های برجسته شده باشد. قرارمان از اول با همه آدم‌های فیلم این بوده که همه‌چیز به موازات هم در خدمت قصه‌گویی جلو برود. نکته بعدی این است که این فیلم، فیلم گروه سازنده است؛ مثلا قرار نبود این فیلم شبیه فیلمی در آمریکای جنوبی باشد یا شبیه نسخه‌های موفق آقای فرهادی. قرارمان این بوده که فیلم به ساده‌ترین شیوه ممکن قصه‌اش را تعریف کند و فکر می‌کنم در کارش موفق هم بوده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید