شخصیتهای داستانی و پرورش ذهن کودکان
محمدرضا شمس ـ نویسنده داستانهای کودک و نوجوان
شخصیتهای داستانی و قدرت مانور آنها در محدوده روایت، همانقدر که میتواند موجب شگفتی و هیجان در مخاطب کودک و نوجوان شود، در پرورش ذهن و تخیل او نیز مهم و مؤثر است. پرداخت هوشمندانه شخصیتها و استفاده از تکنیکهایی مانند جانبخشی به اجسام و اشیا، دقت و تمرکز بچهها را افزایش میدهد و موجب نقشآفرینی آثار داستانی در ارتقای هوشی و عقلی آنها میشود. اگر به تعاریف علمی و درست از داستان کودک برگردیم، داستان برای این گروه سنی بیش از آنکه رسالت آموزشی داشته باشد، وظیفه خلق فضاهایی برای بهتر و بیشترکردن عمر کودکی دارد. در واقع داستان کودک نخست باید میزان و عمق کودکی را افزایش دهد و در کنار آن میتواند با آموزشهای غیرمستقیم به کودک در زمینه کسب مهارتها و آگاهیها کمک کند. اگر کودک و نوجوان با خواندن یک داستان با شخصیتهای آن ارتباط خوبی برقرار کند با همذاتپنداری میتواند از موقعیتهای دشوار، راهکارهای شخصیت محبوبش را یاد بگیرد. به این ترتیب داستانهای خوب فرصت نقد و بررسی اتفاقات را نیز در اختیار مخاطبان خود میگذارند. هنوز مدت زیادی از تابستان امسال باقی است. پدران و مادرانی که دوست دارند در فرصت باقیمانده فرزندانشان استفاده بهینهای از تعطیلاتشان کنند، از ما میپرسند بهتر است بچهها چه کتابی بخوانند؟ پاسخ به همه آنها یکسان و مشابه است؛ کتابی که تخیل آنها را پرورش دهد، به آنها استفاده از عقل و مهارت و تواناییهایشان را بیاموزد و به آنها کمک کند تا هرچه بیشتر کودکی کنند. بر این اساس با احترام به حق انتخاب بچهها، اجبار به مطالعه کار نادرستی است و بهترین روش برانگیختن حس کنجکاوی بچهها و سپس قراردادن کتاب مناسب در اختیار آنهاست تا بخوانند، بدانند و پرسش پاسخهای خود را بیابند.